Skip to main content

اول در باره آنچه که ايرانى از

اول در باره آنچه که ايرانى از
Anonymous

اول در باره آنچه که يک ايرانى از يک نماينده مجلس امريکا پرسيده و جواب گرفته که ايرانيان نميتوانند اعلام استقلال در خاک امريکا بکنند، ولى واقعيت اين هست که ايرانى هاى امريکايى نيازى به اعلام استقلال ندارند، چونکه از حقوق برابر با ديگر امريکايى ها برخورد دارند، در امريکا به زبان خودشان صحبت کنند، ميخوانند و مى نويسند، راديو و تلويزيون به زبان فارسى دارند، مدرسه و دانشگاه هم به زبان فارسى دارند.

دانشگاه ارواين در شهر ارواين در کاليفرنيا از دوره فوق ديپلم تا دکترا به زبان فارسى دارد، روزنامه و مجله به زبان فارسى دارند، استقلال براى اين است که استقلال خواندن ونوشتن به زبان محلى، هويتى را داشته باشند، استقلال براى آزادى بيان به زبان هويتى، مليتى هست، استقلال براى داشتن راديو و تلويزيون ، روزنامه، مجله به زبان هويتى و مليتى هست، استقلال براى داشتن حقوق برابر با مرکزگرايان هست، استقلال براى داشتن اجازه برنامه ريزى عمرانى، مدارس، ارتقاء سطح زندگى هويتى و مليتى هست، بنابر اين، يک ايرانى همه اينها را در امريکا دارد و نيازى به استقلال در امريکا ندارد، اگر اين آزاديها و برابرى ها را نداشت، بله حق استقلال طلبى را در امريکا داشت، آقاى شاعر، شما با مغلطه به راحتى از کنار اين نيازهاى هويتى و قومى، مزهبى و مليتى ميگزريد، شما همين آزاديهايى را که در بالا برشمردم، در ايران براى ترک، کرد،بلوچ، ترکمن، لر،گيلکى فراهم کن، بعد از آن، اگر ادعاى استقلال کردند، آنوقت گردنشان را بزن، قانون اساسى مشروطه و جمهورى اسلامى، دين را دين مبين اسلام و مزهب شيعه اثنى عشرى اعلام کرده است، کجاى اين سند مهم، قرارداد اجتماعى ملى، راه استقلال طلبى را سد ميکند، هيچ مليتى حق خواند، نوشتن، وداشتن مدرسه به زبان مليتى خودرا در ايران زمان شاه و ايران ولايتى فعلى نداشت و ندارد، حق داشتن راديو، تلويزيون، روزنامه، مجله، ماهنامه و حتى سالنامه به زبان مليتى ومحلى را ندارد، همه شما دايى جان ناپليونى هستيد و هرصداى حق طلبى را به امريکا، اسراييل، بريتانيا نسبت ميدهيد، حتى آگاه ترين شما، دايى جان ناپليونى هستند، و کمى و کاستى ها و عدم شناخت نياز اجتماعى، گروهى، سياسى،اقتصادى مليتها، قدرت طلبى وانحصار طلبى خودرا نا ديده ميگيريد، و به راحتى همه چيز را به امريکا نسبت ميدهيد، خير آقا، استقلال طلبى مليتها ناشى از استبداد گروهى مرکز گرايانى مثل شما هست، استقلال طلبى مليتها ناشى از ناديده گرفتن حقوق سياسى، اجتماعى واقتصادى مليتها بدست شما انحصار طلبان، تماميت خواه، قدرت طلبان، وخودخواهانى مثل شما هست و نه ناشى از سياست امريکا هست، به خودتان اجازه تفکر به اين به نيازهاى يک انسان اقليت در ايران را بدهيد، در عمل ثابت کنيد که شما حق طلب و برابرى و آزادى طلب هستيد، وقتى ايرانى که ما را به خاطر داشتن زبان، لهجه، دين و مزهب(به بخشيد،دکمه حرف زال کاميوترمن کار نميکنه که مزهب رو درست بنويسم) محاکمه و اعدام ميکنيد،زمانى که ايران، فرزندان مارا به خاطر داشتن رسوم و زبانى ديگر اعدام ميکند، چه دليلى دارد ما استقلال نخواهيم که از شر اين تهمتهاى واهى و اعدامهاى بدون محاکمه راحت نشويم، دليل استقلال طلبى همين هست و در غير اينصورت، اگر يک بلوچ،يا ترک استقلال مالى، اجتماعى و سياسى و نه جغرافيايى در داخل ايران داشته باشد، استقلال خواندن ونوشتن به زبان خودش را داشته باشد، استقلال برنامه ريزى براى آينده خود و سرنوشت خودرا داشته باشد، دليلى براى استقلال طلبى باقى نمى ماند. به جاى اتهام زنى، و محکوم کردن اقليتهاى ملى و قومى، بهتر است که در جهت استقلال مالى و اجتماعى، برابرى حقوقى، سياسى نه تنها اقليتها بلکه همه ايرانيها اقدام کنيد، که بهانه استقلال طلبى ودليل تجزيه ايران را از مليتها سلب کنيد،اين بهترين شيوه مقابله با تجريه ايران است ونه اتهام زنى و محکوم کردن مليتها و سياست امريکا در قبال ايران و تجزيه ايران، امريکا از تجزيه ايران هيچ سودى نخواهد برد، بلکه گرفتار بلاهاى ديگرىدرخليج فارس خواهد شد.