Skip to main content

آقای شاملی در زیر نوشته

آقای شاملی در زیر نوشته
Anonymous

آقای شاملی در زیر نوشته خودشان پیامی خطاب به من گذاشته است، که از آنجایی که مربوط به بحث این نوشته می شود، جوابش را با اجازه مسئول کامنتها اینجا درج می کنم. /////////////////////////////////////
آقای شاملی عزیز، قبل از هرچیز با سلام. اول اینکه من نمی دانم کسی که در کامنتش کلمه "تهوع‌آور" را بکار می‌برد، با چه رویی از دیگران برای بکار بردن "مفاهیم تحقیرآمیز" مؤاخذه می کند. دوم اینکه من نمی دانم شما از کجا با این اطمینان می گویید من عصبانی هستم، ما همدیگر را می شناسیم؟ گو اینکه عصبانیت هم مثل خوشحالی از واکنشهای انسانی است و من هیچ عیبی در آن نمی بینم. من در کامنتم برای مسئول کامنتها در باره برخورد اوبژکتیو و سوبژکتیو نوشتم و و گفتم که از نظر من برخورد دوگانه ایشان تناقض دارد. "اوبژه" و "سوژه" (لاتین: اوبجکت، سوبجکت) از مباحث بنیادین در همه شاخه‌های علم نوین هستند. شما متأسفانه در

در برخوردتان فقط و فقط جنبه سوبژکتیو (یعنی درون‌ذهن) نگاه می کنید و نگاه اوبژکتیو (برون‌ذهن) ظاهرا برایتان ارزشی ندارد. شما حتی به یک نمونه این "اصطلاحات توهین آمیز" هم اشاره نکرده اید و صرف اینکه خودتان آنها را "توهین‌آمیز" می دانید (برخورد سوبژکتیو) برایتان کافیست. البته تاجایی که به من مربوط می شود، اصلا مهم نیست. ولی این نوع نگاه بنا بر برداشت من یک ایراد اساسی در سیستم فکری شما است. من از شما خواستم در مورد یک ادعای گزافی که کرده بودید، سند بیاورید. شما اول مسئله را مسکوت گذاشتید و واکنشی نشان ندادید، و بعد در کامنتتان نوشتید: «اجازه گرفتن رضا شاه برای انتخاب نام ایران برای این کشور، یک اطلاع تاریخی است. منابع و مقالات بی بی سی را نگاه کنید آن منبع را پیدا میکنید. یک پرفسور افغان این مطلب را در یک مقاله خود در بی بی سی نیز آورده است». شما را نمی دانم، ولی من بخش عمده تحصیلاتم را در اروپا گذرانده ام. کسی که در دنیای مدرن حتی به دبیرستان ( و نه حتی دانشگاه) رفته باشد، می داند که از اولین اصول مقاله نویسی "منبع شناسی" است. من بنا به حرفه ام به شما عرض می کنم که شما با این طرز برخورد و این جواب، در دبیرستان حتی نمره ناپلئونی هم نمی گیرید، چه رسد به عالی. اینرا برای رنجاندن شما نمی گویم، و در صدد درس دادن به شما هم نیستم. یک نمونه می آورم: وقتی که ما درباره خاندان داریوش به هرودوت مراجعه می کنیم، تنها و تنها می توانیم بگوییم «بنا به گفته هرودوت ...» (سند غیر مستقیم). همین و بس. ما نمی توانیم دقیقا بگوییم آیا هرودوت راست گفته است یا نه. ولی در این مورد سند مستقیمی هم هست، که همان کتیبه داریوش باشد. این سند دست اول است، ولی باز هم ما نمی توانیم دو چیز را اثبات کنیم: 1. آیا کتیبه واقعا متعلق به داریوش است؟ 2. آیا داریوش در کتیبه خودش راست می گوید؟ پس باز هم فقط و فقط می توانیم بگوییم: «بنا بر کتیبه منسوب به داریوش ...» در مورد رضاشاه و اجازه کذایی اش سند دست اول و مستقیم خود آن نامه است که یا شما آنرا دیده اید، یا انسان مطمئنی را شخصا می شناسید که آنرا دیده باشد و یا در جایی شنیده اید که چنین نامه ای وجود دارد. ولی شما چه می گویید؟ « یک پرفسور افغان این مطلب را در یک مقاله خود در بی بی سی نیز آورده است»! یعنی حتی لازم نمی بینید اسم این پروفسور را و آدرس مقاله اش در بی بی سی را درج کنید، چه رسد به این که در باره ادعایش تحقیق کنید و ببینید راست می گوید یا نه. اعتبار این سند شما درست به این اندازه است که کسی بگوید: «شوهر خواهر همسایه ما از برادرزاده زن عمویش شنیده ...» نه بیشتر و نه کمتر!