Skip to main content

آقای سهند واقعا نمی خواستم

آقای سهند واقعا نمی خواستم
داریوش برادری

آقای سهند واقعا نمی خواستم جواب سخنی از شما را بدهم اما این هنرنماییهای بزرگتان و بعدش انتقاد به سایت که چرا روشنگریهای کوبنده ی شما را با برداشتن مطلب ار بخش دیدگاهها بی اثر می خواهد بکند و قسم خوردنتان به جان خودتان و بچهایتان، خشم و ترکیدن کمدی واری که در این سخنان و نوشته جاری بود، باعث شد که این تیکه را بنویسم و هم شما را با یک مطلب روبرو بکنم تا ببینیم که چقدر وجدان علمی دارید یا اخلاق تمنا. زیرا کسی که مثل این گفته های شما در مطلب و لینکش تهمت می زند ، بدروغ حرفه و شغل دیگری را نفی می کند و خیلی چیزهای دیگر را،بایستی جرات معذرت خواهی هم داشته باشد. پس این گوی و این میدان. با آنکه امیدی اندک به توانایی شما به صداقت دارم. زیرا مشکل نظرات شما اساسی و جای دیگری است، مالامال از کینه و خشم نارسیستی از یکسو و از سوی دیگر نادانی علمی قصاب محلی است که با خواندن دو مقاله می خواهد

به متخصصان درس وکالت بدهد. یعنی یک مشکل تراژیک/کمدی وار است. اما دقیقا چون مباحث روانکاوی را نمی شناسید و نمی دانید که تا کمی پیش روانکاو یا روان درمانگر نرفته باشی و روی تخت دراز نکشیده باشی، خیلی چیزها را درباره ی خودت نمی فهمی، پس مجبوری مرتب با هر کلامی مشکلت را بیشتر لو بدهی. چه خطای شناختی و اینکه ندانی که «روان درمانی یا پسیکوتراپی» مجموعه ی بزرگی است که در درون آن از روانکاوی تا رفتاردرمانی، خانواده درمانی سیستماتیک، گشتالت و خیلی چیزهای دیگر را دربر می گیرد و هر روان درمانگر خوب معمولا برای خودش استیلی ایجاد می کند بر پایه رشته ای که خوانده و قدرتهای مکاتب دیگر و مرتب یاد می گیرد. همانطور که نمی دانی که هر رشته ی روان درمانی مثل خانواده درمانی سیستماتیک، گشتالت، رفتار درمانی و غیره حدااقل سه تا چهار سال و مثل روانکاوی حتی بیشتر و تا شش سال است. نمی دانی که با گفتن این مطالب خنده دار که کار روانکاوی روان درمانی نیست، خوب داری اینهممه متخصص روانکاو و روان درمانگر را بیکار می کنی. البته اگر کسی گوش می داد و غش نمی کرد از این گنده گوییهای نارسیستی قصاب محل. نمیدانی که دقیقا چون لکان از انجمن جهانی روانکاوان اخراج شده بود، اصولا لکان در موسسات بزرگ روانکاوی المان و غیره تا ده پانزده سال پیش درس داده نمی شد و تازه پرداختن به مباحث او رواج پیدا کرده است. ازینرو نیز حتی نود درصد روانکاوان فعلی و در حال کار المانی شاید از لکان چیزی نخوانده باشند و از او استفاده نکنند و با اینحال روانکاوان خوبی هستند. چون هر علمی مرتب پیش رفت می کند و بعد از لکان هم می اید. مثل هر علم دیگر مرتب نگاههای جدید و پروگرامهای جدید می اید. ولی خوب اگر شما این چیزها را می دانستید و خودباور نبودید، اگر مرز دانشتان را می فهمیدید که این حرفها را نمی زدید. ازینرو نوشته ی شما مثل یک «نفی ایجابی» فرویدی» است. یعنی هر چه بیشتر می خواهی بگی نه و من نیستم، بیشتر نشان میدی که هستی. ازینرو متنتان شما را لو میدهد به شکل خنده داری. اینکه بقول خودتان مرا و مطالب مرا نمی خوانید و بعد پنج صحفه درباره ی من می نویسید و در جاهای دیگر مرتب درباره ی من می نویسید. اینکه مجبور می شوید برای نجات قیافه ی دروغیینی که اینجا برای خودتان درست کرده اید و حال رو می شود، مرتب دروغهای جدیدی ببافید و اینکه شما با من قطع رابطه کردید یا فراموش کنید در مطلبتان بیان بکنید که این ایمیل صنم دولتشاهی را من در نقدی بر زمانه و علل درگیریم با جامی منتشر کردم و یک ایمیل خصوصی است و آن را به نقد کشیدم. چون حقیقت بدردتان نمی خورد. چون می بینید که چطور با دو کلام راست، با روبرو شدن با حقیقت و تصویر خویش از طریق دیدار با دیگری، یکدفعه دچار هراس و پارانوییا می شوید، پنج صحفه نقد درباره ی کسی که مطالبش را نمی خوانید می نویسید و به سایت هم می گی شما موذیانه برخورد می کنید. یعنی یکم هم از نوشته های دکتر موللی یاد گرفته باشی، باید بدانی که اینها علائم چیه. همانطور که این موضوع ساده و مدرن را نمی فهمی که دکتر موللی و من به عنوان دو همکار به یکدیگر احترام می گذاریم و من خیلی چیزها نیز از او یاد گرفته ام اما حتی انتقادی بهم داشته باشیم، احترام به دیگری و قدرتش را فراموش نمی کنیم. چون با اینکار به خودمان توهین کرده ایم. این را هر متخصص مبتدی هم می داند اما شما نمی دانید. دلیلش مشخص است که. بهرحال حال این گوی و این میدان. این نوشته ی شما و باورصاد در سایت آذربایجان و زیر مقاله دکتر محمودی است که حتی شما با باصطلاح دانشتان متوجه نشدید که چقدر ضعیفه. امیدوارم حال کمی صداقت نشان بدهید،معذرت بخواهید و یک چیز را یاد بگیرید، کسی که بیشتر مدرن یا بالغ شده باشه، نقد متن می کند و نه حمله به فرد و تهمت زنی و تلاش برای خراب کردنش