Skip to main content

بقیه افاضات سهند بزرگ و به

بقیه افاضات سهند بزرگ و به
داریوش برادری

بقیه افاضات سهند بزرگ و به همان شیوه ی اینجا در کامنت مربوطه. امیدوارم سهند و خواننده حالا معنای عمیق و لکانی «دیدار با دیگری»، مواجهه شدن با دیگری خویش و تصویر خویش را بفهمد و تکانی بخورد، با انکه امید اندک است:. اینکه نمی بیند تمام وقت داره به تصویر خودش در اینه فحش می دهد، زیرا کسی که بدون تخصص و یا تجربه ی کاری داره در مورد روان درمانی یا روانکاوی به متخصص درس میده، ایشان است. یعنی خنده دار این است که سهند چون حتی چیزی از روانکاوی یاد نگرفته و روانکاوی انجام نداده تا با خودش روبرو بشه، به اینخاطر نمی بینه وقتی داره مثال می اره و از شاگرد مسگر صحبت می کند، داره از خودش سخن میگ. بقیه افاضاتش: «
ایا این فرد فیدبکی درپشت نغاعش تعبیه نشده است که بهش اخطار دهد که علامه دهر: جراغ قرمیز را رد کرده ای و بیش از اندازه کلمات تکراری را بکار برده ای.؟
در زادگاه من که انگار در زمانهای گذشته فقط ص

ا
در زادگاه من که انگار در زمانهای گذشته فقط صنعت مسگری رواج داشته است نقل است که وقتی مادری پسر بدنیا می آورد آنرا به هوا پرت و بعدا می گرفت و می گفت که ” اوغلوم مسگر شایید اولاجاخ”– پسرم بالاخره شاگرد مسسگر خواهد شد. معمولا والدین پسر هایشان را در سنین خیل پائین ۹-۱۰ سالگی در ازای دریافت مبلغ ناچیزی از استاد مسگر پسرشان را پیش ان می فرستادند که سالها مسگری یاد بگیرند. روزی استاد متوجه می شوند که شاگرد دیگر سرکار نمی ایند. به خانه والدین اش رفته و مسئله را جویا می شوند. مادرس جواب می دهد که دیگر لازم نیست پسرم پیش تان بیاید برای اینکه ایشان مسگری را یاد گرفته اند. استاد انگشت به دهان با تعجب به مادر می گوید که مادر اخه این صنعت ده ها سال وقت می گیرد تا یکی استاد شود. مادر می گوید که نه اینطور هم نیست. پسرم می گوید که صفحات مسطح مسی را به شکل وسایل گوناگون می برند و بعدا کوره را روشن کرده و ذغال را داغ می کنند و صفحه مس را روی آن نرم می کنند و اگر در طولش بکوبند سیخ می شود و اگر لبه هایش را تا کند طشت می شود
استاد زیر لب زمزمه می کند که ” این مادر….. ق….. نه تنها مسگری را یاد گرفته است بلکه به مادرش هم یاد داده است.
حالا داستان اقای داریوش برادری است که نخوانده ملا و علامه دهر روانکاوی لکانی شده اند و با زور چماق هر پدیده ایکه قد و قواره اش با کلیشه های ازبر شده تئوری روانکاوی لاکان نخوانند بر سرش می کوبند.
بطوریکه خودتان هم می دانید کلا روانکاوان بر جسته دنیا از جمله خود فروید و لکان با کاربرد تئوری و نطریه های روانکاوی در پدیده های کلان مخالف بودند. علت مخالفت فروید با فلسفه هم در این بود که به عقیده یشان فلسفه به سئوالات کلان و جهانشمول توجه دارد در حالیکه روانکاوی طی طریق فردی است. اما گوش اقای برادری تازیانه بدست به این حرف های استادان بسته است — البته خود استاد شده اند—و باید همه پدیده های جهان را در تخت خواب آن قلدر سرگردنه یونانی Procrustean بخوابانند و اگر قدش دراز تر از تخت باشد آنرا بریده و اگر کوتاهتر باشد باید آنقد کشش دهند که به اندازه شود.
ایشان تا بحال چندین کتاب کت و کلفت نوشته اند که تصور نمی کنم حتی ده جلدش به فروش رفته باشد. ایشان برای مطرح شدن و سیرابی خود شیفتگی اش مجبور شدند که اینها را مجانا دز انترنت قرار دهند که باز هم تصور نمی کنم که حتی تک نفری هم توانسته باشد بیش از چند صفحه از آنها را بخواند. من که خودم شیفته روانکاوی لاکان هستم و می توانم ادعا کنم که هیچ کتاب و نوشته ای به زبان فارسی در انترنت وجود ندارد که من مطالعه نکرده و چاپش نکرده باشم اما با همه این اشتیاقم به یادگیری این علم پیچیده تا بحال نتوانسته ام بیش از چند سطری از نوشتهای سرگیچه آور و مهمل ایشان را بخوانم. ایشان با توهین و تحقیر و با زور چماق می خواسته اند که یک نویسنده ایرانی کتابشان را تائید کنند که ایشان هم زیر زور نرفتند.
ولی باید اعتراف کنم که اقای داریوش برادری از نوعی استعداد مهمل گویی مانند آن واعظان دینی در کلیسا و مساجد بر خوردارند که می توان بدون شرم برای هزارمین بار حرف های تهی از معنی را تکرار کنند. من تا بحال در هیچ یک از ادبیات روانکاوی یا روانشناسی ناهنجاری ها به اسم این ناهنجاری برنخورده ام.
خلاصه: جناب دکتر محمودی: تن تان را درست و حسابی برای تازیانهای سوزناک اقای داریوش برادری آماده کنید که با ۲۰ صفحه کلمات و کلیشه های تکراری شان خود را برای مصاف اینده آماده می کنند. مطمین هستم که مانند همیشه با شلاق و تخت
Procrustean شان تشریف خواند آورد.