Skip to main content

راستی یک نکته ی خنده دار دیگر

راستی یک نکته ی خنده دار دیگر
داریوش برادری

راستی یک نکته ی خنده دار دیگر یادم رفت: سهندی که در کامنتش بدون هیچ مدرک و تخصصی در این زمینه روی منبر رفته است، در جایی با اطمینان بنفس کامل به آقای محمودی می گوید حتما مستحضر هستید که چه فروید و چه لکان مخالف استفاده از روانکاوی در مباحث کلان و اجتماعی بوده اند. خوب دکتر محمودی سوادش نمی کشد جواب بدهد اما هر فردی که حتی متخصص مباحث روانکاوی یا روانشناسی بالینی و غیره نباشد، اما کمی فروید و لکان و بقیه را خوانده باشد، به شما می گوید ممنون سهند جان از این لودادن بیسوادیتان. پس کتاب «روانشناسی توده ای و انالیز شخصیت» فروید برای چی نوشته شده است، یا برخی از مهمترین اثار دیگر فروید پس از 1920 درباره کولتور، مذهب، تمدن و غیره. پس تئوری «چهار گفتار یا چهار دیسکورس» لکانی برای چیست؟ پس برخوردهای مداوم لکان به مباحث اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی دورانش چیه؟ خوب چون نخوندی، نمی دونی. پس چرا روانکاوی

از زمان فروید تا کنون همیشه یک بخش مربوط به روانکاوی اجتماع داشته و بزرگانی چون الکساندر میچرلیش و غیره بوجود اورده است و از طرف دیگر مرتب به نقد مباحث هنری و فرهنگی و مباحث کلان دیگر پرداخته است. پس «ژیژک» و غیره و نقد لکانی و با خوانش چپ آنها بر این مسائل چی هست. لااقل اینها را نمی شناسی، از دکتر موللی یاد بگیر و بخشی از نقدش بر هویت ایرانی و معضلاتش در همان کتاب اولش و غیره. خنده دار این است که تازه می ایی و اینجا می گویی که دوتا مقاله نیز درباره هویت و مسائل ملی در سایت هویت خواهان از منظر لکانی نوشته ای. تو که اینها را نمی شناسی چطور اومدی نقد بر مسئله ی کلان فرهنگی چون هویت و مسائل ملی و غیره نوشته ای. آنهم بقول خودت در سایت «هویت خواهان» و حتی نمی فهمی چرا این کلمه ضد نگاه لکان و روانکاوی است. زیرا هویت را تبدیل به یک اصل ثابت می کند که گویی می شود به آن دست یافت و یا می شود به هویت قومی و مام آذری بازگشت و نمی دانی که این همان دروغ پان ترکها و پان کردها و غیره است، چون این هویت یک بازگشت به خویشتن نوین و هولناک و دروغ هولناک است. مثل بازگشت به خویشتن مذهبی. چون تو با نفی زبان فارسی که برای دکتر موللی و من و هر فرد دیگری به سان زبان مشترک و بخشی از هویت مشترک مدرن، به عنوان همان «دیسکورس غیر» مهم است و نمی توان با خشونت کنارش زد و حال فقط ترکی حرف زد. زیرا این خشونت به زبان در هر نوعش، چه نفی زبان فارسی و یا تلاش برای پارسی کردن زبان فارسی از کلمات عربی و غیره، بقول دکتر موللی یک خشونت نارسیستی و پارانویید است ( در مقدمه کتاب دومش بر روانکاوی لکان). هویت مدرن اقوام ایرانی تنها با به شکل نوین و جلورفتن و با قبول دیگری و غیر و پیوندش با زبان فارسی و تاریخ مشترک قابل دست یابی است. به سان تبدیل شدن به یک ملت واحد و رنگارنگ که در کنار زبان اصلی و مشترک فارسی که تمامی تحولات دیسکورس مدرن ایرانی در آن انجام شده است و به اینخاطر چه براهنی عزیز و چه شمای... هنوز فارسی می نویسید وگرنه از دور به بیرون پرت می شوید، می تواند به زبانهای مختلف نیز حرف بزند و درس بخواند، در کنار یاد گرفتن زبانهای مدرن. موضوع این ساختار نوین مدرن است و نه بازگشت به خویشتن قومی. دقیقا چون این مباحث را چه از لحاظ علمی نمی شناسید یا کم می شناسید و چه به اینخاطر که علت این نادانی بیشتر یک علت احساسی و خشم کور نارسیستی است. یک جاگیری هیستریک در دیسکورس است، از آنرو متوجه نمی شوید که وقتی مثل متن بالا یا مثل نقد بر براهنی یا نقد سخنان شما، نظری و چیزی نقد می شود، این نقد نظر و ساختار نظر و حالات روانی درون آن است و نه دربارهی براهنی یا حتی شما در بیرون از متن. چون برای من اصلا مهم نیست که شما بیرون چکاره اید و مطمئنم در بسیاری از مباحث زندگیتان آدم خوبی هستید و پدر خوبی. یا دارای تخصص خودتان در رشته ای هستید. اما چرا شما قادر به این ـ«تفکیک حوزهها» نیستید؟ چون گرفتار برخورد دوگانه سیاه/سفیدی و نارسیستی در برخورد به دیگران هستید. ازینرو هر نقدی را بر متنی یا نویسنده ای را شخصی می گیرید و سریع یقه جر می دهید که مثل دوست دیگرتان جناب ناسری یقه جر می دهید که وای به بزرگ زن ما توهین کردید یا به براهنی کبیر ما. مثل حزب اللهی ها که هر انتقادی به رهبر را به معنای انتقاد به اسلام و شخص رهبر می گیرند. کاشکی لااقل از این صحنه های غلط بیرون می امدید. اونموقع لازم نبود هر چه بیشتر معضل نظرتان را لو بدهید و هم می شد این بحثها را به درجه ی بالاتری برد و به بحثهای جدی بپردازید و نه به خودتان و دیگران ین وعده دروغین را بدهید، ملت اذربایجان و مستقل شدیم همه چی درست میشه. موفق باشید و با یک معذرت خواهی از من و از خودتان شروع کنید راه جدید و درست را. راه نقد پارادوکس و همراه با احترام