Skip to main content

دمکراسی به فرمان ژنرال!

دمکراسی به فرمان ژنرال!
Anonymous

دمکراسی به فرمان ژنرال!
دمکراسی امری اجتماعی سیاسی فرهنگی و اقتصادی است. انقلاب سیاسی فقط تغییر در عرصه سیاسی است و اگر به سایر حوزه های اجتماعی فرا نروید، فقط تغییر ظاهری و در سطح است. سیاست امری تمام اجتماعی است. احزاب سیاسی را می توانید از جامعه حذف کنید یا به دست ارتش و ژنرال ها برکنار کنید اما جریان اجتماعی را به هیچ وجه. تعبیر دمکرات طلبان ایرانی از وقایع مصر فقط بیانگر آن است که درک مغلوطی از دمکراسی دارند. و کماکان نگاه همان نگاه حذفی است. مثال بچه لوس و ننر درست در مورد مخالفان حزب حاکم و رئیس جمهور آن است که چون از قدرت بهره ای ندارند رئیس جمهور منتخب را به ضرب کودتا برکنار می کنند. این بچه های لوس و ننر به جای این که شکیبائی پیشه کنند و به تقویت جامعه مدنی و ساماندهی مقاومت مدنی بپردازند و در حقیقت جامعه را نسبت به تهدید دمکراسی واکسینه کنند، ساده ترین کار را انتخاب کرده اند

یعنی دست به دامن ژنرال ها شدن! و قاعده بازی دمکراسی را که همانا کار مداوم و روزمره برای تحقق دمکراسی در تمام ابعاد آن در جامعه است را به یک بخشنامه ژنرال ها بخشیدن! گیرم که حزب ازادی و عدالت را از قدرت برکنار کردید، با پایگاه اجتماعی و فرهنگی آن چه می کنید. آیا فرداروزی که قرار است انتخابات دمکراتیک دوباره آن هم بعد از یک سال برگزار کنید، حزب آزادی و عدالت را از شرکت در انتخابات حذف می کنید. آیا پایگاه اجتماعی و فرهنگی جریانی را که هشتاد و پنج سال آزگار است جز سرکوب چیزی ندیده است، به حاشیه می رانید. حوادث مصر بار دیگر نشان داد که ضعف این کشورها در کجااست: فقدان فرهنگ دمکراتیک و فقدان احزاب قوی و سستی نهادهای مدنی. ارتش مصر همانی است که در سی ساله حکومت مبارک از تمام رانت های اقتصادی و سیاسی بهره برده است. بگذریم از این که، مگر ممکن است که یک حکومت در عرض یک سال تمام مشکلات انباشت شده پنجاه سال اخیر یک کشور را حل و فصل کند. تقویت دمکراسی بود اگر گروه های مخالف به خواست مرسی پاسخ مثبت می دادند و به گفتگوی تفاهم ملی می پیوستند. حکومت تکنوکرات ها که در بیانیه ارتش آمده است، کیانند؟ مگر بهار مصر اصلا این امکان را داشت که تکنوکرات نوین بیافریند؟ حوادث مصر محکی است برای دمکراسی خواهان. و در این گاه تاریخی عیار دمکراسی خواهی آنان سخت نازل بوده است. حوادث مصر حاکی از آن است که دمکراسی در جامعه ای قطبی شده هنوز قادر نیست راه های عبور از بحران را به طریق صندوق رای و بستر قانونی طی کند. و این نقض دمکراسی است. یعنی اعتراف به این است که این احزاب از پایگاه اجتماعی کافی و وافی برای حضور موثر در موازنه قدرت برخوردار نیستند. اسلام هراسی آن سوی تقلیل دمکراسی به همسان سازی است. برعکس، مثال نادرست بچه لوس و ننر بیان دقیق همان چیزی است که در حال جریان است. حالا که به میل من رفتار نمی کنی و آن چه را که من می گویم اجرا نمی کنی، ژنرال به داد دمکراسی برس و به ما درس دمکراسی بده! به هیچ وجه نمی توان این واقعیت را انکار کرد که مرسی نخستین رئیس جمهور منتخب مصر بعد از تاریخ فراعنه ای او بوده است. این کودتا را با مثال هایی از این دست تشبیه کردن آب در هاون کوبیدن است. آیا خیابان معیار و میزان دمکراسی است؟ به هیچ وجه. خیابان بیم و امید است نه دمکراسی. تهدید و فرصت است نه دمکراسی. تکنوکرات هایی که قرار است به دستور ژنرال دمکراسی را به ارمغان بیاورند، دست بر قضا همانانی اند که از تمام رانت های اقتصادی و قدرت در دوره زمامداری مبارک برخوردار بوده اند. اتحاد دمکراسی خواهان با هواداران بازمانده رژیم مبارک است، و در راس آن ارتش، که نیاز به تامل دارد. دمکراسی یک فرآیند اجتماعی است نه تسخیر قدرت سیاسی محض. کودتا و دمکراسی از دو جنس متضاد هستند. به اسم اسلام هراسی کودتا کردن اعتراف به شکست است. روند مقاومت مدنی و تظاهرات قانونی و عمومی بستر مناسبی بود و هست برای خیز به سوی پیروزی در انتخابات بعدی در عین حضور حزب حاکم. هنوز یک سال از مدت عمر یک حکومت منتخب نگذشته، آن را به پائین کشیدن و رئیس جمهور منتخب را دستگیر کردن و فهرستی سی صد نفره از کسانی که باید دستگیر شوند، چه تاثیری بر روی آن مردمی خواهد نهاد که به حزب آزادی و عدالت گرایش دارند. معادله بازی را برهم زدن وقتی گویی به نفع ما است، این دمکراسی نیست. فقط ناشی از شتابزدگی و عدم درک راهبردی از فرایند دمکراسی است. دمکراسی از لوله تفنگ سقط دمکراسی است.
نمونه پیروزی اسلام گرایان در الجزایر در سال های اول دهه نود میلادی و پیروزی آنان در اولین انتخابات آزاد آن سرزمین و کودتا علیه آنان و خونریزی های خوفناک را فراموش نکرده ایم. فرمان ژنرال نمادی از فقدان جامعه مدنی و سرمایه گذاری بر روی سیاست هراس مداری یعنی عوامگرایی و پوپولیسم.