Skip to main content

خوب حالا برای خوانندگان و حتی

خوب حالا برای خوانندگان و حتی
داریوش برادری

خوب حالا برای خوانندگان و حتی خود این دوستان بایستی هر چه بیشتر مشکلشان و گرفتاریشان در این مباحث رو شده باشد. اینکه حتی جرات علمی نداشتند به توهینها و پرونده سازیها و حتی نفی تخصص دیگری اعتراف بکنند و لااقل خطایشان را قبول بکنند. یعنی مشکل همان مشکلی است که در بحثم سعی کرده ام نشان بدهم و تفاوت دو راه. تفاوت راه مدرن که به نقد «متن و نظر دیگری» می پردازد و برایش مهم نیست که سهند یا باورصاد یا ناسری و دیگری چکاره است و کی هست، زیرا هر چه او می خواهد نقد بکند و نشان بدهد، در متن جلوی جشمش هست و فقط لازم است به متن و دیگری تن بدهد و جوانب مختلفش را بحث بکند. زیرا ضمیرناآگاه یا ناخوداگاه بیرون است، در متن و در حالت سخن گفتن، در ساختار نظر خویش را نشان میدهد. در اینکه وقتی سهند بجای پرداختن به متن از یکطرف مرتب ادعا می کند که نمیخواند و بعد کلی نظر درباره ی چیزی که نخوانده می دهد. در اینکه

مرتب می خواهد به حواشی بپردازد و اینکه ایا کتابهای من فروش رفته یا نرفته. ایا موللی و دیگری موافق نظر من هست یا نیست و مرتب می خواهد با طرح دروغهایی با چیزی روبرو نشود که جلوی چشمش هست. اینکه در متنش می گوید به من روانکاوی یاد داده است و بعد اضافه می کند مرا با سایت دکتر موللی اشنا کرده است. و خوب تفاوت اینجاست که من به حرف اولش می خندم و هر ادم درستی می خندد، همانطور که با این حرفش می خواهد این حقیقت را فراموش بکند که سالها در وبلاگ در هشت نه سال پیش می امد و یا برایم ایمیل می فرستاد و برای استاد به به چه چه می کرد، چون انموقع من مباحث را از منظر دو نسل اول روانکاوی یعنی فروید و کوهوت و غیره بحث می کردم. بعد واقعا به من لینک سایت دکتر موللی را داد و از او تعریف کرد و من خوشحال شدم با دکتر موللی و همکاری عزیز و توانا اشنا شدم. اما می بینید که او چون مشکلش دقیقا حالت شدید نارسیسستی و میل استاد بودن خیالی است، واقعا مثل متنش فکر می کند چون لینک سایت یک همکار مرا به من داده است، پس به من روانکاوی یاد داده است و باید «سرقفلی» بگیرد. یعنی دوستان بایستی مطمئن باشند که اگر فردا از سهند لینک یک سایت فلسفی را بگیرند، همزمان بایستی سرقفلی بدهند که سهندی که فلسفه یا روانکاوی نمی شناسد، به آنها فلسفه و روانکاوی یاد داده است. همانطور که وقتی کسانی که بقول خودشان بیست سی سال است در جهان مدرن، در امریکا یا المان و اروپا زندگی می کنند و این تفاوتهای مهم و اساسی میان نقد متن، نقد حالت فرد و نویسنده در متن و در سخنش با نقد شخص را نمی شناسند، خوب معلوم است که چرا بایستی مرتب به یاد مباحث مدرن و کلمه مدرنیت انداختشان. یا اینکه چرا این نظرات، رفتارها ضد مدرن، سنتی و حزب اللهی است. اینکه چرا دقیقا تن به دیدار با متن و دیگری و با مباحث پیچیده و چندوجهی چون تبعیضات قومی و هویتهای مدرن نمی دهند و فقط بدنبال یک مقصر می گردند تا کودک دچار خشم باقی بمانند، پس بناچار نوشته هایشان اینقدر خشمگین و کین جویانه است. اینکه چرا بناچار نوشته هایشان و نگاهشان «کور» می شود و مثل باورصاد و یا کامنت ناسری حتی نمی توانند از روی این کوری خشمگیننانه ببینند که در همین کامنت بالا نیز مشخص است که من طرفدار حق تحصیل به زبانهای ترکی و کردی و غیره برای اقوام ایرانی هستم، و آنهم نه امروز بلکه از ده سال پیش که اولین مقالات در این زمینه ها را نوشتم و ازاین وحدت در کثرت مدرن و ضرورت دموکراسی و فدرالیسم در ایران دفاع کردم و همزمان نشان دادم که چرا حرفهای افراطیون تجزبه طلب مدرن نیست. که آنها فدرالیسم چون المان و غیره نمی خواهند بلکه در خیال باطلشان بدنبال یک کنفدراسیونی چون کشورهای شوروی پس از گسست شوروی و برای تبدیل شدن به عربستان خیالی و اذربایجان خیالی و تبدیل ایران به یوگسلاوی جدید هستند. ازینرو نیز خنده دار است که باورصاد حتی حاضر نیست در کامنتش به دروغش اعتراف بکند و این بخش را در کامنتش حذف می کند و بعد این را نمی خواهد ببیند و حذف می کند، با اینکه باید بداند که من طرفدار حق تحصیل به زبانهای اقوام هستم در کنار زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و همگانی. همانطور که توضیح می دهم این تحول مهم و عبور از دیکتاتوری به دموکراسی و فدرالیسم یک تحول گام بگام و با هزینه برای همگان است و بنابراین نمی توان یکدفعه از روی همه چیز پرید و مستقل شد. نمی توان مسئولیت قبول نکرد و فقط بگی بده بده و شماها بدید و مسئولیت قبول نکرد. یعنی می بینی که چرا وقتی از المان حرف می زند، یادش می رود بگوید که دقیقا همین المان فدرال برای تحول سیستم فدرالش و با تجربه ی بیش از پنجاه سال فدرالیسم تازه چند سال است از امکان درس خواندن به زبان مادری در مدرسه سخن می گویند و بقیه کامنت بعد.