Skip to main content

بحث اساسی و مبنائی گیتی گرایی

بحث اساسی و مبنائی گیتی گرایی
Anonymous

بحث اساسی و مبنائی گیتی گرایی در حوزه سیاسی؛ یعنی تفکیک حوزه عمومی از حوزه خصوصی یا به عبارتی تفکیک حوزه سیاسی از حوزه دینی، در حوزه فرهنگی؛ یعنی تفکیک فرهنگ از دین، کماکان هیزم آتشی است که بر روی آن آبِ دیگِ جنبش های اجتماعی در ایران گرم می شود. همان طور که تفکیک حوزه آموزش از دین نیز از شاخصه های دیگر این فرآیند است. باری، رویارویی گیتی گرایی و قدسیت گرایی در این حوزه ها پیچک واره ای است تا در حوزه اقتصاد.
فراموش نکنیم که تجربه تاریخی اصحاب نهضت اصلاح و لوتر، همان طور که ماکس وبر در تحقیقات تاریخی خود نشان داده است، برخلاف خواست و اراده خود به سکوی پرتاب فرآیندی بدل گشت که سپس در روشنگری و مدرنیت به نقطه فراز خود بدل گشت. فرد روحانی نیز، به فرض تداوم این پیروزی، خواسته یا ناخواسته به حامل این فرآیند بدل خواهد گشت. اما این روندی است پیچ در پیچ و مولفه هایی مانند توازن قوا میان حکومت و

جامعه، تقویت جامعه مدنی، تبدیل خواست دنیویت به شعار روزمره و تبدیل آن به کنش مدنی و روزمرگی؛ امری نیست که فقط و فقط در حدّ و توان پیروزی یک روحانی در این انتخابات باشد.
به نظرم، فرآیند سکولاریسم در ایران کنونی، که سقط جنین سکولاریسم غیردمکراتیک نظام سیاسی پیش از انقلاب است، عرصه و افقی را در پیش روی ما می گشاید که هژمونی دنیویت را در سبک و سیاق ایرانی به مساله ای انکارناپذیر بدل کرده است.
بر این گمان نیستم که پیروزی روحانی در کوتاه مدت سبب شود که کشاکش های فرهنگی و هنری و رویارویی خیابانی در برخورد با شیوه های زندگی از میان برود، اما تغییر و تعدیل خواهد کرد. اگر این نتایج تائید شود، سرگیجگی نیروهای اصولگرا و مرجعیت نظام، هرچند از همین اکنون شعارگونه در صدد مصادره واقعیت به نفع خود هستند، فرصتی را در اختیار نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه قرار می دهد تا بتوانند با گام های کوچک اما نهادین، شطرنج قدرت را در ایران در چشم انداز بلند مدت به نفع گیتی گرایی در سبک و سیاق ممکن تغییر دهند.
از یاد نباید برد که این انتخاب شاهدی است بر این مدعا که میانه روی و اعتدال که این بار در شخصیت هایی چون خاتمی و رفسنجانی تبلور پیدا کرد، بر گفتمان اصولگرایی غلبه کرد. نیروهای اجتماعی که اصولگرایان کماکان قادراند بسیج کنند حتا تا این جا قادر نبوده است بر این کاندیدای مبتنی بر اِجماع واقعی میان طیف های اعتدال گرای موجود غلبه کند.
شکست اصولگرایان و در راس آنان، سعید جلیلی، بیانگر شکاف میان خواست و مطالبات جامعه ایران و اراده و آرمان حکومت است. فرآیند تبدیل این خواست عمومی که در آرای انتخابات نمود پیدا می کند به سازوکار و کنش سیاسی و تحقق این خواست عمومی در کسوت عملکرد دولت و مجلس در چارچوب نظام قدرت حقوقی چالشی است که نیاز به تامل جدی و مفصل دارد. پیروز این انتخابات اصلاح طلبی عملگرا است و استفاده بهینه از منفذهای موجود از طریق صندوق رای. فقدان نظام سیاسی کارآمد در نبود فرهنگ تحزب که پاشنه آشیل فرهنگ سیاسی ایران است، معضل تبدیل خواست عمومی به سیاست رسمی است. این معضلی است که هم دولت اصلاحات و هم حتی دولت عوامگرای کنونی با آن، به اشکال و اهداف متفاوت، روبه رو بوده است. و این معضلی است که برای پیروز "روحانی" این انتخاب موجود است.
این انتخابات رستاخیز اصلاح طلبی و حتا هاشمی است و برگی دیگر از شکست برای نماد قدسیت و مقابله با دنیویت در ایران یعنی ولایت فقیه.
اما این به هیچ روی به این معنا نیست که فرآیند گیتی گرایی از طریق صندوق رای و نهاد ریاست جمهوری رقم خواهد خورد. فرآیند گیتی گرایی در ایران قبل از هرچیز در نظام فرهنگ و گذار از فرهنگ سنت مدار به فرهنگ زمان محور رقم خواهد خورد. ازهمین روی، بر این نظرم که انتخابات ریاست جمهوری یا رئیس جمهور به خودی خود نقش مرکزی در این فرآیند ایفاء نمی کند. اما ممکن است بتواند بستری فراهم کند که این گیر و گدار و گذار آرام آرام برساخته ای را شکل دهد که مهر و نشان جامعه مدنی را در درازمدت بر واقعیتِ بتواره ولایت فقیه کنونی نقش زند.
طُرفه این که پرسش اساسی که رودرروی ارکان نظام جمهوری اسلامی قرار دارد و سنگ محکی است که دیر یا زود کارآزمایی و کارآیی او را به چالش خواهد گرفت، کمااین که انتخاب دولت اصلاحات خاتمی نمونه مبرز این کشاکش بود، پرسشی است که در این انتخابات اخیر که دُز چالش برانگیزی آن پیشاپیش با رَدّ چهره هایی چون هاشمی و مشائی و نمایندگان درجه یک اصلاح طلبان با سطح کنونی شکیبایی حکومت که بیانگر میزان پائین و نگرانی جدی آن است پائین کشیده شد توسط یکی از روزنامه نویسان روزنامه رسالت در بحبوحه فضای انتخابات کنونی در سرمقاله ای به نام "تنظیم دُز رقابت" طرح شده است. کاظم انبار لوئی در سرمقاله خود می نویسد: