Skip to main content

بخش اول: چرا سهند به بعضی از

بخش اول: چرا سهند به بعضی از
Anonymous

بخش اول: چرا سهند به بعضی از مسئولین ایرانگلوبال توهین و آنها را تحقیر می کنند.؟ ایا سهند بیمار است یا اینکه این رفتارش منطقی است و منطبق بر اصولی؟
حتما که آن بازی" معضل زندانیان "را شنیده اید. داستان از این قرار است که روزی پلیس دو نفر را بخاطر دزدی یک قطعه هنری دستگیر می کند. در عین بازرسی قاب عکس پلیس متوجه لکه خونی در قاب می گردد و گمان می کند که احیانا این دو نفر برای دزدیدن این قعطه هنری صاحبش را به قتل رسانیده اند. دو بازداشتی را در سلول های جدا گانه نگه میدارند و وارد سلول زندانی می گردند

. به زندانی ماجرای قطره خون و احتمال قتل را می گویند و ازش می خواهند که اگر ایشان بر علیه دوستش شهادت بدهند که رفیق اش صاحب این نقاشی را کشته است به رفیق اش اتهام قتل و بخودش هم اتهام سبک دزدی زده خواهد شد. پلیس سلول زندانی را ترک و آن را تنها می گذارند که در باره پیشنهادشان فکر کنند. زندانی فکر می کند که اگر پلس همچو پیشنهادی به ایشان داده است حتما همین پیشنهاد را به رفیق اش هم باید داده باشند و اگر ایشان بر علیه رفیق شان شهادت دهند و رفیق شان هم بر علیه اش شهادت خواهند داد و هر دوتایشان به قتل متهم خواهند شد که حکم زندان طولانی برای هر دو در انتظار است. در عین حال به نقشه دومی هم فکر می کند که اگر ایشان بر علیه رفیق شان شهادت ندهند و رفیق اش نیز بر علیه ایشان شهادت ندهند پلیس سندی دال بر قتل در دست ندارد و مجبور است هر دو تایشان را فقط بخاطر دزدی متهم کند. راه چاره در این شرایط بغرنج در چیست.؟ این بازی بار ها در بین روانشناسان و جامعه شناسان و ریاضیدانان به مسابقه گذاشته شده بود که بهترین شیوه انتخاب در همچو شرایط نا به اسم روانشانس کانادایی اکسلراد ثبث شده است که بر طبق این نظریه بهترین انتخاب در این است که در وحله اول هیچکدام بر علیه دیگری شهادت ندهند و اگر در دادگاه معلوم شود که یکی بر علیه دیگری شهادت داده است آن یکی هم می تواند عقیده اش را عوض کرده و بر علیه ان دیگری شهادت دهد. یعنی بهترین بهینه واولین قدم همکاری و رفتار دوستانه است و دومین قدم عدم همکاری و دشمنی و مقابله به مثل.
من بار ها در باره خیل اتفاقاتی که مثلا در سر کار افتاده است و متوجه شده ام که همکار یا خود صاحب کار موذیانه زیر پای مرا زده است از همین شیوه استفاده کرده ام . اولین قدم را برای همکاری و ایجاد رابطه دوستانه بر میدارم و اگر برایم ثابت شود—نه اینکه فقط حدس زده باشم---که طرف مقابل به سرم کلاه گذاشته و آن عهد دوستی را زبر پا گذاشته است منهم رابطه دوستی را بهم زده و برای دفاع از حقوق و شرف و حیثت ام قدم های لازم را بر می دارم. تمامی دولت ها هم رابطه با دیگران را بر همین مبنا قرار می دهند که دوستی و صداقت و همکاری بین المللی تقویت شده و خیانت کاران و آنهائیکه از پشت خنجر می زنند را مجازات کنند. در یک مورد آمریکا و اروپا از آنجائیکه به استالین اعتماد زیاد داشتند که ایشان همیشه روی حرفشان می ایستند وقتی استالین قول می دهد که برلین را برای مدت طولانی اشغال نخواهد کرد امریکایی ها گول می خورند و در حالیکه ارتش آمریکا در آنطرف بر لین اطراق کرده بوده و " استراحت" می کردند و لااقل می توانستند بخش بزرگی از برلین را اشغال کنند تکان نمی خورند و زمانی بیدار می شوند که به نقشه استالین پی می برند که ایندفعه به متحدین اش دروغ گفته بوده است.
به این موضوع " مغضل زندانی" ها دوباه بر خواهم گشت و رابطه اش را با رفتار هایم توجیح خواهم کرد. به دومین موضوع مربوط با این امر می پردازم.
من مدت ها بود که در باره این موضوع که چرا وقتی به آدمی فحش داده می شود و یا افترایی بسته می شود یا توهین و تحقیر می شود اینقدر خون آدمی به جوش می اید که حاضر است وارد دعوا شده و بی محابا جانش را بخطر می اندازد یا اینکه مثلا چرا سقراط نمی تواند از اصول و پرنسیب هایش دست کشیده و جام شوکران را سر می کشد.
دیده بودم که آدمها وقتی دیگری بر روی زمین تف می افکند از آنجائیکه این دونفر قبلا با هم اختلافاتی داشته اند ان دیگری انگار که تف را نه بر زمین بلکه بر صورت ایشان انداخته اند رگش بیرون زده و وارد دعوا شده است و حتی چاقو هم خورده است.