Skip to main content

آقای ایرانخواه، چه خوب که

آقای ایرانخواه، چه خوب که
یونس شاملی

آقای ایرانخواه، چه خوب که حداقل میدانید که مقصود از مفاهیم "ملت" در این نوشته، دولت- ملت یا "دولت ملی" مورد نظر در تعاریف عرضه شده از سوی شما نیست. و چه خوب که میدانید آن "ملت" که مئدیا دولتی و غیردولتی در یک کشور استعماری به دلیل منافع خویش میخواهد تبلیغ میکند همان "دولت- ملت" یا کشور-ملت نیست. در واقع "ملت" مورد نظر شما خلاصه شده مفهوم "دولت- ملت" یا همان nation state است. اما من از "ملت" نه به مثابه یک خلاصه "دولت –ملت"، بلکه به معنی دقیق خود واژه استفاده میکنم و برای اینکه برای بعضی ها سوءتفاهم در فهم آن با "دولت- ملت" پیش نیاید، واژه اتنیک و خلق را نیز مورد استفاده قرار میدهم. و در عین حال ابدا آنگونه که شما تصور میکنید که واژه "ملت" تنها در خصوص "دولت – ملت" و یا "دولت کشور" استفاده میشود، نیست. در زبانهای غیرفارسی واژه ملت در قالب های بسیار مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. برای

نمونه تشکیلات دولتهای بدون ملت (UNPU) یا جنبشهای ملی و لباس ملی و دهها اصطلاح دیگری که نشان از همان ملتی دارد که من در متن نوشته آورده ام، دارد. "ملت" مورد نظر من تعریف آلمانی را تداعی میکند که در آن به گروه انسانی اتلاق میشود که هویت، زبان، تاریخ، سرزمین، اغلب دین و آیین مشخص و روح ملی مشترک باشند. و من در تعریف بالا نشان داده ام که فارس یک ملت، اتنیک یا خلق است. دولت ملت ایران نیز از نظر تیپولوژی اتنیکی یک دولت ملت فارسی است و با خلقهای غیرفارس ساکن ایران هیچ ارتباطی ندارد و هیچ نشانه ایی در این دولت نمیتوان یافت که نشانی از ملتهای غیرفارس در ایران را داشته باشد.

اما در مورد اصطلاح "ملت آذربایجان" که شما مطرح کرده اید، که در واقع همان "دولت- ملت آذربایجان" است، را نمیتوان در مورد خلق ترک ساکن در ایران مورد خطاب قرار داد. چون این خلق در بخش جنوبی آذربایجان یعنی آذربایجان موجود در جغرافیای سیاسی ایران دارای دولتی نیست. "ملت آذربایجان" را میتوان در مورد بخش شمالی آذربایجان که یک جمهوری در آن وجود دارد مطرح کرد.

علت اینکه شما علوم اجتماعی (در تعریف ملت، دولت- ملت، اتنیک و یا خلق) را در چنبره یک فرهنگ و یا ادبیات سیاسی دولتی محصور میکنید، واقعیت آن علم نیست، بلکه تاثیر فرهنگ سیاسی استعماری دولت حاکم ایران است، که استفاده از واژه های "ملت" یا "خلق" و غیره را مجاز نمی شمارد و آن را گناه کبیره به حساب می آورد. چه با ورود به دنیای واقعی زندگی مردم و تطبیق علوم اجتماعی بر مبنای آن ماهیت استعماری دولت ایران بیشتر برملا میگردد و در عین حال شرایط برای زندگی در عین حقوق برابر ملیتها در آن کشور بیشتر روشن میگردد. دولت ایران، فرهنگ سیاسی مورد استفاده آن با مفاهیم برابری ملی میان ملتهای ساکن در ایران در تناقض است. صحت این ادعای من را میتوان موازی بودن نعل به نعل مواضع سیاسی حاکمیتهای شاه و شیخ و انطباق کامل آن با مواضع نخبگان سیاسی فارس (یا فارس زده) در قبال حقوق ملتهای غیرفارس ساکن در ایران است. صحت دیگر سخن من در ادبیات سیاسی موازی و نعل به نعل حاکمیت سیاسی در ایران با ادبیات سیاسی نخبگان سیاسی در ایران است، که همه ملتهای غیرفارس را "اقوام"، "اقلیتهای قومی"، گاهی هم "تیره ها" میخوانند و تنها و تنها "ملت" را همان "دولت- ملت" تلقی میکنند والسلام. این همان همسانی، هم چهره ایی و هم راهی سیاست حاکمیت با نخبگان سیاسی فارس (یا فارس زده) در قبال ملتهای غیرفارس در ایران است. البته استثناهایی هم در میان نخبگان فارس وجود دارد که در این بررسی منظور نشده است. از اولین نخبه های فارس میتوان جلال آل احمد نام برد و آخرین آن که در لیست استثناها قرار میگیرد خانم شادی صدر است. مطمئنم که به تعداد این لیست به تدریج اضافه تر خواهد شد. اما من امیدوارم بودم که این لیست بدون پرداخته شدن هزینه های زیاد و دادن جانها و خونهای جوانان مردم آذربایجان اضافه میشد. وگرنه به مراتبی که هزینه پرداخت میشود، خواه ناخواه وضعیت تغییر خواهد کرد. و تجربه ده های اخیر نشان میدهد که هزینه زیاد از سوی ملتها به فروپاشی بیشتر آن کشورها منجر شده است، نمونه آن را اتحاد شوروی سابق و یوگسلاوی سابق است که هزینه های زیاد زمینه های فروپاشی آن کشورها را فراهم ساخت. در این دو کشور هم به ترتیب صربها میگفتند که یک ملت در یوگسلاوی وجود دارد و روسها هم در اتحاد شوروی چنین شگردی پیش گرفتند. اما فروپاشی هر دو کشور را دیدیم من برای جلوگیری از هزینه های زیاد در این رابطه مینویسم. اما هم درمیان نخبگان فارس و هم خود علی خامنه ایی رهبر جمهموری اسلامی بارها تکرار میکنند که" ایران با آن کشورها فرق دارد". و باید دید چرا رهبر جمهوری اسلامی با مخالفین و نخبگان سیاسی فارس (و یا فارس زده) هم نظر هستند؟