Skip to main content

"ولي پرسيدني است كه آخر اين

"ولي پرسيدني است كه آخر اين
Anonymous

"ولي پرسيدني است كه آخر اين چه بينش و چه فرهنگي است كه حتي در مورد آدمي با نزديك به 20 سال سابقه همراهي و همكاري به محض اين كه زبان به انتقاد گشود راهي جز حذف كردن نمي شناسد؟ چطور مي شود با چنين بينشي پلوراليسم و كثرت گرايي را تحقق بخشيد؟ " این بخشی از نامه کریم قصیم است در نه سال پیش برای برون رفت از سکتاریسم حاکم بر سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت. برخورد زشت و ضداخلاقی که با شما صورت گرفته است، استمرار نگرش ضداخلاقی به انسان است که دربست نگاه ابزاری به انسان است و "رفیق" یا "مجاهد" یا دوست و مبارز دیروز را به خاطر نقد، که از حقوق انسان است و جوهر دمکراسی است، در یک چرخش قلم به خائن و خیانتکار و غیره محکوم می کند. طرفه این که پرسش شما در همان نامه کاملا بر حق است که "حالا من حق دارم اين سوال را مطرح كنم كه در حالي كه در شرايط كنوني مجاهدين اينطور دست به حذف يك منتقد مي زنند که همراه

آنان بوده ، در صورت به قدرت رسيدن ، چه سرنوشتي ممكن است در انتظار آدمي چون من باشد ؟ من فكر مي كنم دوستان به جاي تلاش براي نشان دادن خود به عنوان بديل بنيادگرايي و اسلام تحمل گرا به محافل ديپلماتيك و افكار عمومي غرب، اگر «با دوستان مروت» و باانتقاد و منتقدان، مدارا پيشه كنند، نتيجه خيلي بهتري بدست خواهند آورد. موفقيب وپيشرفت در مبارزه با رژيم به نحو تنگاتنگي متناسب با مورد استفبال قرار گرفتن از سوي افكار عمومي ايرنيان است."
ای کاش شما آن نامه 52 صفحه ای خود را منتشر کنید. انتشار این نامه ها بخشی از تجربه دردناک ما برای گذار از فرهنگِ امام پروری به انسان محوری است و گذار از فرهنگ نقدناپذیری و تقلیدمداری به فرهنگ نقادی و شهروندی است. عصر پیشوایان فرهمند و مقلدان وفادار که هرگونه نقدی را بر پیشوای خود برنمی تابند، تجلی فرهنگ سیاسی دوره ای است که رو به زوال است.