Skip to main content

جناب قصیم انتقادات شما بر عدم

جناب قصیم انتقادات شما بر عدم
Anonymous

جناب قصیم انتقادات شما بر عدم فرهنگ دمکراتیک در درون سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت، بخشی از انتقاداتی است که از جانب نیروهای دمکرات بارها ذکر شده است. جای خرسندی است که اینک شما نیز به این فضای غیردمکراتیک و فضای رمه-شبانی حاکم بر این سازمان و آن شورا اعتراض می کنید. نقد و نقادی این جریانات در جهت تقویت فرهنگ دمکراتیک و فرهنگ سیاسی تکثرگرا در کل حوزه سیاسی و فرهنگی ما است. نقد شما بر الگوی حکومت مجاهدین خلق که همانا جمهوری دمکراتیک اسلامی است، شایسته تقدیر و تحسین است. به نظر می رسد که ذهنیت حاکم بر رهبری این جریان سیاسی ذهنیتِ سنگواره ای و انباشت کنسروي یادمان دهه چهل و آغاز انقلاب است. این عبارات شما راست و برحق است که "از جمله پيشنهاد حذف صفت اسلامي براي دولت موقت كه اصرار بر نگهداشتن آن را بيگانگي با واقعيتهاي امروز ايران مي دانم...". اما تلاش شما برای بازکردن فضای سیاسی در این

گرایش سیاسی و تلاش شما برای نیل به خواست تان که "خواهان گسترش پايگاه مردمي شورا و جلب اعتماد گروههاي هرچه بيشتر هموطنان، به ويژه جوانان نسبت به آن بودم"، با تخطئه شما و به القاب و اصطلاحاتی انجامید که تکرار همان ادبیات و اخلاق و نگرشِ حذفی حاکم بر این سازمان و شورا بوده است. بی تردید هر تحولی که به حکمفرما شدن فرهنگ دمکراتیک و رواداری و تساهل و یادگیری و اجرای اصل تکثر و ارج شناسی بر مخالف و پرهیز از دگردیسی همفکر دیروز به "ضد" امروز است، گامی در راستای نهادینه کردن فرهنگ نقد و گفتگو است. در متنی که به نام "استعفای ما آزمایش آنهااست!" به همراه آقای محمدرضا روحانی نوشته اید، از نکاتی پرده برداشته اید که نیاز به تفصیل دارد. بایسته است که شما و همفکران شما به این نقد و نقادی دامن بزنید و جزئیاتِ فرهنگ حذف سالاری را بر این جریان در اختیار تاریخ نانوشته جریانات سیاسی ایران قرار دهید. یعنی : "استعفای آقای یغمایی، که هیچوقت رسماً مطرح و توضیح داده نشد.
مورد دیگر جدایی تحمیلی(«اخراج» غیرقانونی و غیرعلنی) آقای شکری است. سوم تحمیل «اخراج» یک مبارز قدیمی وعضو شورا(آقای ج.ب)، که برغم تحویل استعفایش ، پروسه اخراج وی – آنهم به طورغیابی و بدون حق دفاع -، در موردش به جریان افتاد و امضاء گرفته شد."
در «متن استعفا» خود اشاره می کنید که چهار سال است به نقد روابط درونی و بیرونی مجاهدین و شورا پرداخته اید و می نویسید "استعفای سیاسی ما از انباشت «اعتراض و اضطرار وجدانی» شکل گرفت و به حکم تجربه و ضرورت ادامه پیکار آزادی علیه رژیم ، علنی اعلام شد.". شما از "کلونِ امضاء" گفته اید و به شیوه کلون سازی حاکم انگشت نهاده اید و به درستی گفته اید که "این نوع واکنش پیش چشمان کنجکاو افکارعمومی همچون نوعی مراسم مذهبی جلوه می کند: مراسم « برائت از مشرکین». همین طورردیف کردن ردیه نویسی فحش آمیز توسط اشخاص غیر مجاهد شورا برای مجازات «مرتد» و البته زهرچشم گرفتن از ماندگان!".
این افکار عمومی منتظر است که شما به روشنگری در این زمینه بیشتر ادامه دهید.
جالب اما آن است که شما سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را به همکاری با نیروهای دیگر و سیاست بازکردن درها فراخوانده اید، آن جا که می نویسید "از ميان مسائل بيشمار و موضوعات مورد اختلاف , «جبهه همبستگي ملي» براي ما اهميّت خاصي داشته و بارها به جدّي گرفتن الزامات تحقق اين طرح توجه داده ايم: مدنظرقرار دادن جامعه ايراني خارج , درانداختن طرحي نو و تدبيري براي رفع موانع تماس , احياء و ارتقاء اعتماد و سپس اقدام به دعوت جدّي از واحدهاي گوناگون و پرشمار فرهنگي, هنري , اجتماعي . كلاً تلاش براي تدارك مقدماتي و الزامات اوليّه جبهه همبستگي .... چرا كه رژيم حاكم دشمن سياسي و فرهنگي مشتركمان بوده و هست..... ولي افسوس. در اين مورد حتي يك قدم مثبت كه توفيقي به حساب آيد و اميدي براي ادامه كار و كوشش ما شود ديده نشد." سترونی این سازمان و شورا در همان فرهنگ عاشورائی و امامتی ریشه دارد که آبشخوراش نگاه عدمی است: یا من یا دیگری، اگر من دوستم، دیگری دشمن است. اگر من برحقم، دیگری کذب است! بنیان های نظری این فرهنگ بی چون و چرائی که در تمام گرایشات پیشواگرایانه به چشم می خورد، نیاز به تحلیل دارد. بر شما و یاران شما است که به قربانیان این فرهنگ بپردازید و شیوه های نمایش "برائت از مشرکین" را به نقد بکشید.