Skip to main content

روشی را که آقایان روحانی و

روشی را که آقایان روحانی و
Anonymous

روشی را که آقایان روحانی و قصیم برای جدائی شان از شورای ملی مقاومت اتخاذ کرده اند می توانست کناره گیری باشد. در این صورت هیچ نیازی هم به ارائه بیانیه کناره گیری خود به مرجعی، از جمله شورای ملی مقاومت، جز برای اطلاع رسانی، نمی بود. زیرا کناره گیری امری یک جانبه و مبتنی بر اختیار و اراده شخص یا اشخاص گناره گرفته است و لاغیر. در این حالت پاسخ ایشان به هر نوع پرسش و گلایه و شکوه ای از جانب هرشخص و شخصیتی، از جمله شورای ملی مقاومت، فقط می تواند جنبه داوطلبانه داشته باشد.

فرق دیگر کناره گیری با استعفاء در این است که فرد مستعفی از مرجعی درخواست قبول پیشنهاد ش مبنی بر قطع همکاری را می کند و این قطع همکاری منوط به موافقت با استعفاء است. آقایان مستعفی هم منظور شان از استعفاء ظاهرا اعلام جدائی بوده است و نه در خواست موافقت با استعفاء. هر چند که برای کناره گیری از یک جمعیت سیاسی شرط خاصی وجود ندارد، امّا فرد کناره گرفته کلیه مسئولیت ها و عوارض ناشی از کناره گیری خود را بر عهده می گیرد. یکی دیگر از ویژگی های کناره گیری این است که فرد کناره گرفته ضمن بیان علت و یا عللی که منجر به این وضعیت شده است، سهم خود را نادیده نمی گیرد و در پوش های مختلف پنهان نمی کند. در مورد اقدام آقایان روحانی و قصیم این تقسیم سهم جائی ندارد و با توجه به عللی که برشمرده اند ظاهرا چنین معتقدند که قصور و تقصیر و خلاف و خطا (که آنها فرض گرفته اند بوده است) همه از شورای ملی مقاومت بوده است. در این صورت بجاست توضیح دهند که آن جنابان در این همه سال و بخصوص از چهار سال پیش تا کنون، در تمامی موضع گیری ها و اقدامات شورای ملی مقاومت چه نقشی و چه تاثیری داشته اند؟ هیچ؟ اگر پاسخشان چنین باشد باید پرسید چرا برای امر "هیچ"، سال های بسیاری در شورا سر کردند؟ امّا از آنجا که خودشان هم در متن استعفایشان به دستاوردهای عظیم و تعیین کننده شورا اشاره کرده اند، قطعا نمی توانند به "هیچ " متوسل شوید. به ویژه نمی توانند استدلاشان را گونه ای فرمول بندی کنند که اگر موفقیتی احراز شده، ناشی از حضور و تاثیر آنها بوده است و اگر قصور و یا تقصیری بروز کرده یا خطائی صورت پذیرفته، آقایان در آن نه تنها دخلی نداشته اند، بلکه از بشارت و انذار هم کوتاهی نکرده اند. این گونه عملکرد را می گویند تنها به قاضی رفتن. اما واقعیت امر این است که هر تنها به قاضی رفته ای الزامن راضی باز نمی گردد.