Skip to main content

در مقالهءِ: «یادداشتی بر

در مقالهءِ: «یادداشتی بر
ناصر کرمی

در مقالهءِ: «یادداشتی بر اعلام موجودیّت مجمع سازمانهای سکولار دمکرات ایران» اشاره کردم، که از دلایل مهم جایگزین نشدن عصر مدرنیته، رنسانس، رفرماسیون، سکولاریسم، و ...غیره، پیوند خوردن نام این پروسه با نام بعضی از افراد است، یکی از اینگونه افراد، همین آقای "محمّد برقعی" است. که صرفأ به لحاظ داشتن مدرک دکتری در جامعه شناسی جزء آن افرادی است که بر موج سکولاریسم سوار شده است و آنرا به انحراف کشانده و در حقیقت آنرا از محتوا خالی کرده است. .....

در اوّلین همایش اتحاد جمهوری خواهان در برلین از نزدیک با ایشان آشنا شدم، و در همانجا میزی بود که کتاب : " سکولاریسم از نظر تا عمل" نوشتهء آقای برقعی را میفروخت، آنرا خریدم و وقتی به خانه برگشتم در آرامش آنرا خواندم، به نظر من این کتاب سکولاریسم آقای برقعی با رسالهء خمینی چندان تفاوتی ندارد، که هر کس با توان و زبان خویش اسلامگرایی را مطرح کرده است. مثلأ در صفحهء 121 همین کتاب چنین آمده است: [ ..از این روی مسئلهءِ جدایی دین و حکومت در اسلام کاملأ ویژگی خود را دارد و از الگوی غرب نمی تواند پیروی کند... لذا عرفی شدن حکومتها در کشورهای اسلامی به هیچ عنوان به معنی جدا شدن حکومتها در کشورهای اسلامی به هیچ عنوان به معنی جدا شدن روحانیّت از حکومت و یا عدم دخالت نهادهای دینی در نهاد های حکومتی نیست...]. یا در صفحهء 132 همین کتاب آمده است که: [... بطور کلی در جامعهء اسلامی، برعکسِ آنچه در اروپا و در رابطه با مسیحیّت، معروف است، دین عامل بی حرکتی و سستی شناخته نشده است و روحانیّت نیز به عنوان نیروی همدست و همراه حکومت مورد نفرت مردم قرار نگرفته است...] یا در صفحهء 133 همین کتاب آمده است: [... سکولارها در اوّلین اساسنامهءِ خود به سال 1845 در انگلستان یکی از شروط سکولاریزم را لذّت بردن از این جهان دانستند که هر یکشنبه به گردش و تفریح بروند، و بجای دعا به درگاه الهی آستین ها را بالا زده و خود برای اصلاح جامعهءِ خود قدم بردارند و اصلاح جامعه را به خوداوند و خواستهءِ او موکول نکنند و به همین مناسبت هم خود را سکولار و یا آدم این دنیایی در مقابل آدم مذهبی که خود را آدم متوجه جهان ماوراء الطبیعه می داند، خواندند...] در مقابل این خواسته های آدمهای سکولار در همین صفحه آمده است : امّا پیامبر اسلا از همان آغاز اعلام میکند که در دین او رهبانیّت نیست. استفاده از لذایذ این دنیا را در اعتدال به مردم خود توصیه میکند، حتّی میگوید من از جهان شما سه چیز را دوست دارم: نماز، عطر، و زن. ● در هر حال من اینقدر تناقض و سفسطه بازی در این کتاب سکولار آقای محمّد برقعی دیدم و علامت گذاری و صفحات را یادداشت کرده ام، بعدأ متوجه شدم که کل کتاب را نشانه گذاری و خط خطی کرده ام. با خواند چینی کتابی آدم نه اینکه سکولار نمیشود، تازه اگر بی دین هم باشد، مسلمان دوآتشه هم میشود. اغلب مردمان استان قم و شهر قم ایرانی تبار نیستند، و هویّت قومی، نژادی و فرهنگی خود را در اسلام می بینند، اگر صد دکترا از جمله جامعه شناسی هم داشته باشند، اسلامگرایی هویّت و ایدئولوزی و استراتژی دو قوم و نژاد در شرق هست، که بریدن ناف خود از اسلام دچار بی هویّتی و بی سر سامانی تاریخی و جغرافیایی خواهند شد.