از « تلاش فرهنگی» این عزیزان مترجم، هم خوشحال شدم و ناراحت. خوشحال از اینکه کار فرهنگی میکنند، و به ویژه کارهای این نویسنده ی ارزشمند را ترجمه میکنند. ناراحت شدم از اینکه «فرهنگ آذربایجان ( ایران) به شدت نیازمند تولیدات فرهنگی خود» است و این دوستان نیروی خود را درجایی صرف میکنند که ثمری برای ارتقای سطح نازل فرهنگ ما ندارد. اگر قرار است یک مردم روی پای خود بیایستد، ضرورت دارد برای خود «تولیدات فرهنگی» داشته باشد. و گرنه باید همانطور که «فقیر» مانده ایم ، باز هم بمانیم و امید به «معجزه»ای بدوزیم که از آسمان کسی و کسانی فرودآیند و برایمان «ادبیات و فرهنگ» بیافرینند. میدانم زندگی «هزینه» دارد و باید از جایی تأمین شود ولی بهتر است در تولیدات فرهنگی هر دو «سو» را در نظر گرفت. هزارتا از این نوع کتابها در ترکیه منتشر شود به اندازه یک «نوک سوزن» برای فرهنگ فقیر ما در آذربایجان سودی ندارد.
« تا ﻣﺤﻴﻄﯽ را از ﻧﺰدﻳﮏ ﻧﺒﻴﻨﻴﻢ، در ﺁن ﻣﺤﻴﻂ زﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﻴﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮدﻣﺶ ﻧﺠﻮﺷﻴﻢ، ﺻﺪاﻳﺸﺎن را ﻧﺸﻨﻮﻳﻢ وﺧﻮاﺳﺘﻪ هﺎﻳﺸﺎن را ﻧﺪاﻧﻴﻢ، ﺑﻴﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺁن ﻣﺤﻴﻂ و ﻣﺮدﻣﺶ دﻟﺴﻮزی ﮐﻨﻴﻢ و ﺑﺮای ﺁﻧﻬﺎ حتی داﺳﺘﺎن ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﻢ ﮐﻪ ﺁن ﻓﻼﻧﯽِ ﻓﺮﻧﮓ ﻧﺸﻴﻦ ﻣﯽﻧﻮﻳﺴﺪ و ﺑﺎورش ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﺰرﮔﺘﺮﻳﻦ داﺳﺘﺎنﻧﻮﻳﺲ اﻳﺮان اﺳﺖ.» کند و کاو در مسایل تربیتی- صمد بهرنگی»