در کشور ما ایران تا پیش ازاتقلاب سیاه 57 ما جریانی بنام نژاد پرستی نمیشناختیم. اغار هرج ومرج اسلامی و ورود جاسوسان دولت شوروی به ایران از المان شرقی و ازاد شدن تروریستهای فدائی و مجاهد راه را برای اهداف دولتهای عرب و کشور شوراها شوروی باز کرد. اگر امروز سخن از فاشیزم ترک و عرب و تجزیه طلب میرود بدون شک نطفه این فاشیسم در اهداف احزاب و نیروهای چپ در ایران است. توجه داریم که حزب توده بیش از 70 سال است که تخم نژاد پرستی و فاشیسم را در برتامه حزبی خود به عنوان یکی از اصول حزبی تحت عنوان خلقهای تحت ستم به خورد مردم و جوانان بی خبر از پشت پرده گنجانده است. حزب توده با دفاع از فاشیسم دینی و نابودی ازادی خواهان ایرانی در خدمت دستگاه جهنمی پیروان تشیع مرتجع قرار گرفت. نه تنها حزب توده جریانی ایرانی و ملی نیست بلکه
در کشور ما ایران تا پیش
در کشور ما ایران تا پیش
Anonymous
سازمان مجاهدین جریانی ضد ملی و اساسن مرتجع اسلامی است و عاقبت به پا بوسی صدام و هم اکنون جیره خوار غرب و و ارتجاع عرب است . بنا براین در ایران کنونی سخن از ایران گفتن حرفی بی معناست چرا که جریان چپ و دینی و تجزیه طلب از بنیاد خود را ایرانی نمیدانند. شکست دولت شوروی و پایان سوسیالیسم نه تنها در شوروی سابق رشد نژاد پرستی را بیشتر کرد بلکه در کشور های دیگر مانند ایران جریان چپ چه در اذربایجان و چه در کردستان به سوی نژاد گرائی روی اوردند. این نژاد گرائی در گنگره سازمان فدائیان بشکل تجزیه اذربایجان از ایران تبلور یاقت. نه مردم ایران بلکه سازمانهای سیاسی و نظام اسلامی مسئول واقعی اوضاع کنونی هستند. بدون شک در رویدادهای ناگوار اینده نگاه چپ به ایران سرنوشت چپ را رقم خواهد زد.