Skip to main content

دوستان .. همانطور که ملاحظه

دوستان .. همانطور که ملاحظه
lachin

دوستان .. همانطور که ملاحظه میکنید آقای ستاره سرخ تبریزی نه تنها اجازه مرغداری را به این کارگر گرسنه که میتوانست هم از گشنگی نجات یابد و هم کار و باری برای خودش و خانواده اش تهیّه بکند را نداد بلکه برای کسی که این راه رانشان میداد لقبی از قبیل « سرمایه داری بورژوازی.. خرده بورژوا» را چسباند. متاسفانه تاریخ بشری دراین صد سال اخیر, شاهد به هلاکت رسیدن چندین میلیون انسان دراثرگرسنگی در کشورهای کمونیستی بوده و در حال حاضر هم هستیم. بهترین نمونه را بعد از انقلاب اکتبر می توان زد به این خاطر که بعد از تشکیل کشور شوراها, با سیاستهای لنین و استالین , تمام زمین داران , زمین های شخصی را از دست دادند. میلیون ها دهقان تن به کوچ اجباری دادند ودر زیر یک شعار فریب کارانه کمونیستی « زمین مال کسی است که رویش کار می کند» , کالخوزهای دهقانان را شروع کردند. تنها عیبی که این شعار فریب کارانه داشت و هرگز

به دهقانان نگفته بودند این بود که « زمین مال کسی است که رویش کار میکند ولی محصولات کشاورزی که حاصل دست رنج دهقانان باشد, مال دولت است». دولتی که در چرخیدن اهرم های اقتصادی چنان « گیج» و سر درگم مانده بود که در سال1991 این کشور از هم پاشید. کافی است چند دقیقه بر روی این مسئله مهم اقتصادی فکر بکنیم. تا سال 1990 کشوری بود به نام شوروی که بزرگترین کشور از لحاظ مساحتی در روی کره زمین بود. بزرگی این کشور به آن حدی بود که خورشید در این کشور غروب نمی کرد. دارای سرزمینی بود بنام « اوکراین» که یکی از حاصل خیز ترین منطقه از نظر کشاورزی در کل روی زمین بود. ولی بخاطر پوسیده گی رژیم و گندیده گی دولت مردان این سرزمین , در سال 1990 مردم برای تهیّه کردن مواد غذائی روزانه , بایستی چندین ساعت در فروشگاه ها, صف طولانی می بستند و تازه نمی دانستند اون کالای مورد احتیاج در آن روز, در بالای قفسه های فروشگاه خواهد بود یانه. این گرفتاری مردم را خود « گورباچف» در یک برنامه تلویزیونی در لندن که برای دیدارمارگارت تاچر آمده بود در لابلای یک جوک که در مسکو زبان زد مردم بود بیان کرد. به این مضمون که (( یکی از اهالی مسکو برای خرید نان در یک صف طولانی نان در مقابل یکی از نانوایان گیر کرده بود. این شخص که زندگی اش را فقط در صف های طولانی میگذراند دیگر از زندگی خسته شده بود. از نفر پشتی می پرسد که {« گورباچف» در کجا زندگی می کند من میخواهم او را بکشم چون او باعث شده است که صف های نان و غذا طولانی بشود}. نفر پشتی جواب می دهد که گورباچف در کاخ کرملین زندگی میکند ولی امروز صفی که برای کشتن او در کرملین درست شده است , از صف این نانوای بسیار طولانی تراست.}.. البته گورباچف با گفتن این جوک در تلویزیون می خواست دیسکورس « پرستوریکا ... و... گلاسنوست » را در اروپا و ممالک دموکراتیک نهادینه بکند که متاسفانه خیلی دیر بود خیلی دیر....باری ... آقای ستاره سرخ تبریزی... این تنها شما نیستید که بخاطر عقاید سیاسی , این کارگر گرسنه را به کشتن می دهید. مالکیّت خصوصی یکی از موتور های اقتصادی است . اگر این کارگر گرسنه, یک مرغداری شخصی داشته باشد , هم از مردن نجات می یابد و هم شکم چندین نفر دیگر گرسنه را سیر میکند. البته اگر به حسا ب بورژوازی .. خرده بورژوا .. نیاندازیم. ناگفته نماند همین کامنتی که دارم می نویسم شاید چندین نفر در کشور کره شمالی از گرسنگی دارند می میرند تنها به این خاطر که آقای کیم جونگ اون هم مثل شما گریبانگیر عقاید بورژوازی و خرده بورژوازی است...خیلی مضحک است که در قرن گذشته اکثر مردمان جهان از گرسنگی می مردند ولی در این فرن , بنا به آمار بهداشت جهانی , اکثر مردم دنیا از ( پرخوری) می میرند. نمی دانم که این چه بدبختی است که این کارگردر ایران و یا در کره شمالی تنها بخاطر عقاید سیاسی بایستی از گرسنگی بمیرند...این چه نوع منطقی است که یک کارگر گرسنه می تواند در عرض چند روز کوتاه هم از گرسنگی رهائی یابد و هم صاحب بیزینس. ولی اگر این کارگر گرسنه به عقاید آقای تبریزیهای ستاره سرخ گرفتار باشد بایستی اول صبر بکند که ایران سیستم ( سوسیالیستی) داشته باشد و بعد صبر بکند که کشورهای هم جوار هم سوسیالیست بشوند و بعد چندی قرن صبر بکند که لااقل کشورهای آسیائی به سیوسیالیسم رو آورده اند و بعد چندین میلیون سال دیگر صبر بکند که شاید کشورهای دیگر هم سوسیالیست بشوند ( البته هیچ کس این را تائید نمی کند ) و بعد که جهان تک میهنی شد این کارگر گرسنه ( اگر زنده باشد) دستی به غذا بزند وشکمش را مثل ما پر بکند.....