Skip to main content

عزیزان، آنچه در مقاله آمده

عزیزان، آنچه در مقاله آمده
آ. ائلیار

عزیزان، آنچه در مقاله آمده اشاره به «نوک کوه یخ» دارد، اما بحث سر «تنه ی آن» است. نوک کوه یخ را که از آب بیرون زده
«ذوب» نکنید؛ انشاالله گربه نیست. سخن در مورد « جریانی» ست که « خشونت طلب و تهدید گر و دیکتاتور ماب است، که می تواند « کشتارگر» هم باشد.»
روشن است موضوع داخلی ست و منهم نمی خواهم بیش از این مطالبی مطرح کنم که مورد «سوء استفاده» قرارگیرد. اما به صورت «نظری و تئوریک» قید میکنم که «منطق نقد » همیشه آماده است جلو این « خشونت طلبی و دیکتاتوری» در تمام اشکال اش بیایستد. نقد تقدس نمی شناسد و تبعیض دیدگی هم ایجاد تقدس نمی کند.
هزاران هزار جوان آذربایجانی ، آواره شده اند،زندان رفته اند، بخشی کشته شده، زندگیها داغون شده، دوستی ها و عشقها از دست رفته، کودکان معصوم دچار محرومیتها و ضربات بسیار روحی شده اند که در سرتاسر زندگی مجبورند آنرا تحمل کنند؛

و گل های عمر بیشماری پرپر گشته است.
به عنوان یک قلمزن آذربایجانی « احساس مسئولیت» میکنم در برابر «همه این تلاشهای انسانی برای زندگی بهتر».
سکوت و عدم احساس مسئولیت شخصی و اخلاقی و فکری را برای خود «جنایت» میدانم.
سخنم آنست که بکوشیم «رفتار خود را هرچه بیشتر مدنی کنیم». تا در جامعه آذربایجان،ایران و جهان رو سفید و سرفراز باشیم.
«منزه طلب مطلق گرا» نیستم، میدانم «اشتباهات و کجرویها و ...» هست و خواهد بود. و همه داریم. اما ابزار تصحیح آنرا نیز که «نقد» است در دست داریم. مجبوریم برای آزادی و زندگی بهتر هرلحظه و در هرنقطه خودمان را نقد کنیم. بدون نقد کار هر تلاشی ساخته است و نتیجه اش «شکست قطعی» ست.
چاره گروه گرایی و فرد گرایی و اختلاف آفرینی و خشونت طلبی و تهدید دگراندیش نیست. چاره «نقد و تلرانس و حفظ ارزشهای متمدنانه برای زندگی بهتر جمعی» ست.
همه نظرات فردی من را تا حدی دیده اند و میدانند . می بینند که «میکوشم تا حد ممکن با تلرانس» رفتار کنم. و تنها به دنبال فکر شخصی خود نروم. و این بخاطر علاقه به «زندگی بهتر جمعی»ست. چون میدانم پیروزی زندگی بهتر تنها جمعی ممکن است. ما چه بد باشیم و چه خوب محبوریم آینده و رهایی را با هم بسازیم. تاریخ دیروز و امروز ما موظف کرده برای حفظ تجارب آن جهت پیشروی به سوی آینده ی بهتر جمعی ، که با هم حرکت مدنی داشته باشیم.
براین اساس مجبوریم جلو «خشونتی» که شکست ما را قطعا میتواند رقم بزند جمعی بیایستیم.
آنچه این دوست ما اشتباها نوشته مفهوم روشن اش را کار بر دیگر بیان کرده است:
« فرستاده شده توسط اذربايجان در چ., 12/02/2015 - 10:44
نظر:
تهرانلى أشكارا نويسنده مطلب را تهديد ميكند و مينويسد، البايراق با برجسبها جلو رشد مبارزات مردم ازربايجان (منظورم جناح بوزقورد است) را سد ميكند، مردم ازربايجان در وقت خوب، باسخ مقتضي بمحضرش تقديم خواهد كرد.
يعنى ما بوزقوردها در وقت مناسب اسماعيل البايراق را خواهيم كشت»
پیش از آنکه دیگری را نقد کنیم مجبوریم خودمان را نقل کنیم.
تبعیض های مختلف در جامعه اساساً « ماهیت خشونتی» دارند. در عرصه فرهنگ و سیاست و اقتصاد و زنان و مذاهب و عقاید و غیره گوهر مسایل «اعمال خشونت بردیگری» است. به دیگر سخن تبعیض خشونت است.
اگر خودمان خشونت طلب باشیم چطور میتوانیم تبعیض را ریشه کنیم؟ اگر هم بکنیم تولید تبعیضات و دیکتاتوریها و سلطه گریهای دیگر میکنیم. که در اصل باز گرفتار باتلاق رهایی ناپذیریم. از تبعیضی به تبعیض دیگر، از استبدادی به استبداد دیگر درمی غلطیم.
ضرورت دارد روی این پدیده ها اندیشید.
با ایده های مرگ برفارس یا توهین به این آن، عاقبت ما «ترور همدیگر» نیست؟ یا در صورت عدم قدرت مرکزی « برپایی بیدادگاههای گروی چند دقیقه ای ست و صدور حکم تیرباران دگر اندیشان به بهانه ی ضد ملی،مانقورت، جاسوس شونیست فارس، خیانت به ملت و...» بله مسئله خیلی جدی ست. و بدنه ی کوه یخ اینجاست که خود نمایی خواهد کرد.
چاره ای نیست، مجبوریم در کنار نقد دیگری از نقد خود غافل نباشیم. راه ما مدنیست است نه بربریت.
از همه ی عزیزانی که این مسایل را درک میکنند انتظار دارم در مقابل بربریت گرایی ها بیایستند. چه در جامعه ی آذربایجان و چه در جامعه بزرگتر ایران و جهان. چه این بربریت از سوی دولتها باشد و چه ار سوی گروههای غیر دولتی.
هیچ گروه و دولتی برای مدنیت خودی نیست ، و باید نقد شود. انسان مدنی و مترقی مدافع امنیت و آسایش و زندگی بهتر همه ی انسانهاست.