Skip to main content

اسماعیل عزیر،

اسماعیل عزیر،
آ. ائلیار

اسماعیل عزیر،
ممنون از لطف و بیان نظرتان،
تلاشهای نقادانه ی شما برای روشن سازی ریشه های استبداد و خشونت در جامعه ی سیاسی ما، و فراهم سازی زمینه های آزاد اندیشی که در نوشته های پر رنجتان به خوبی قابل حس و درک است ، همواره روشنگر تاریکی هایمان بوده است .
من از زحمات شما بهره های فراوان برده ام . از این بابت ممنونم.

نوشته اند « نباید خودم را داخل جنبش آذربایجان ببینم چون ترکیسم یا به قول خود شان « «ناسیونالیسم (ملی گرایی) تورکی» را گویا مانند شما قبول ندارم».
در این ایده اوج استبداد نظری و زورگویی خودنمایی میکند. بدون اینکه روی سخن خود اندیشه کنند سئوال میکنند که چرا من مانند شما ایده لوژی اینان را از سرچشمه های استبداد و خشونت در جامعه ی سیاسی خود می بینیم؟
نمیداند « گؤرونن کنده بلدچی لازم دییل».

آقای محترم جنبش را که یک تلاش عمومی برای کسب زندگی بهتر است ، بر اساس « ایده لوژی » خود ملک خصوصی پدری اش حساب کرده و برایش « وردی-خروجی» گذاشته، باز از من سئوال میکند که چرا ایده لویشان را منشاء استبداد و خشونت می بینم.
چه کنم ؟ چشمم را ببندم ؟ یعنی این هنوز یاد نگرفته « عاشیق گؤردویون سؤیلر؟»
چرای خود را از من می پرسی؟ خودت را بشناس!

به ایده لوژی غولهای دنیا که سیستم برده داری نوین جهانی را هدایت میکنند، « نه» گفته ام ، آقا آمده « ایده لوژی جوجه برده داران ترکیه» را میخواهد برای من قالب کند ، که هیچ ربطی به من آذربایجانی ندارد.
کودکان سیاسی !
در هیچ دوره از تاریخ آذربایجان چنین عقب ماندگی فکری ، چنین استبداد و خشونت، نبوده است که این عجوبه ها تحفه اش را آورده اند.
هامی نی برق توتاندا-بیزی ده جین چراغی توتور!

ساغ اولون -واراولون