Skip to main content

Eldar گرامی،

Eldar گرامی،
آ. ائلیار

Eldar گرامی،
دیالوگ بین طرفین مشکل دارد. این مشکلات نمی گذارند به شناخت نسبی درست مشترک برسیم:
1- عدم دقت در نامگذاری پدیده ها
2- تعصب
3- دشمن دیدن طرف مقابل
4- عدم دقت در فرق بین دیالوگ مدرن و دیالوگ دئمی یا سنتی
-
برای مثال در مورد حالت 1:
- آ.ائلیار یا آقای اسماعیل آل بایراق نوشته اند: همه ی این زندانیان 30 سال آذربایجانی در ایران «پان ترک»اند. و اتهام حکومت درست است.
ما نوشته ایم در آذربایجان بسیاری از نظرات سیاسی - مثل جاهای دیگر- وجود دارد:«گرایشات و جریانات مختلف سیاسی( پانترکیسم، ناسیونالیسم آذربایجانی، سوسیال دمکرات، سوسیالیستی، اصلاح طلب و غیره) حضور و نقش دارند. فعالین سیاسی آذربایجان هر کدام در یکی از جریانات فکری جای دارند.»
ولی شما یا دوستان دیگر نتیجه ی بالا را گرفته اید. یعنی حرف خودتان را به نام دیگری گفته اید. یعنی دوست دارید سنتی دیالوگ کنید.

-تعصب
دوست ندارید توجه کنید طرف مقابل چه نوشته. هر چه خودتان میخواهید نتیجه میگیرید و همان را به نام دیگری میکنید.
رفتار دئمی از روی تعصب.
- مثال دیگر: من هیچ جا ننوشته ام چپ هستم. ولی طرف مقابل نام مرا چپ میگذارد. اصلا عقاید من هم ربطی به دید چپ ندارد. کسی که میگوید فلانی چپ است باید فلسفه کمونیسم را بداند و نشان دهد که من با اصول چپ چیز میگویم.
دید،متد،پاسخ چپ با من کاملا فرق دارد. اگر منهم بگویم این جوابها جواب چپ است هیچ چپی قبل نمی کند. پاسخ های من به مسایل
مختص خودم است.
-دشمن دیدن: «دشمن» اند. منظور ما نقادان.
اصلا فکر نمی کند که ممکن است کسی نقد کند و دشمن نباشد. حتی دوست باشد. حتی کمونیست باشد. و غیره. هر کمونیستی فرق دارد با چپ دیگر. هر چپی فرق دارد با چپ دیگر. چون لابد فکر میکند
معلم اول هرچه گفته حقیقت مطلق است. «کمونیست ها دشمن اند» حرف آتسیز.
هیچکس دشمن تو نیست. ممکن است دوست تو هم باشد. اما عقابد و فلسفه ی تو را قبول نداشته باشد و نقد کند. اما دشمن تو نباشد.
چرا مثل حکومت دیگران را دشمن می بینی. نهایت می توانی بگویی عقاید ترا دو نفر قبول ندارد. بله درست است من عقاید ترا ، ترکیسم را قبول ندارم و دلیلش را نیز گفته ام. اما دشمن تو که هیچ بل دشمن هیچ انسانی نیستم. چرا باید کسی که عقاید مرا قبول ندارد دشمن من باشد.
من با آقای آل بایران همفکر نیستم. متاسفانه از نزدیک نیز همدیگر را ندیده ایم. نظرش را قبول ندارم. خودش هم میداند و نوشته ام. ولی میداند که دشمن اش نیستم. تنها عقاید اش را -برنامه اش را قبول ندارم. او هم همینطور. اما خودش را به عنوان فرد،انسان،کسی که به خاطر مردم کار و تلاش کرده و میکند، گیرم از نظر من خطا- خیلی هم دوستش دارم. اگر جانش به خطر بیافتد آماده ام جان خودم را به خطر اندازم اما او سالم بماند. مخالف بودن عقاید جای خود دارد. انسانها جای خود. انسان را به خاطر عقاید مخالف اش ارزیابی نمی کنند. چون نظر مخالف را به رسمیت می شناسند. مخالف بودن بهتر از به به گفتن است. ارزش چیزها با مخالف معلوم میشود. تلخ با شیرین کنار هم معنی دارند. بدون مخالف آدم میشود دیکتاتور.
کسی که باعث سعادت من است و مانع میشود که دیکتاتور بشوم مخالف من است.
جان آقای آلتین هم همین منزلت را پیش من دارد. گرچه مخالف فکری هستیم.

دیالوگ دئمی و مدرن:
اینجا توضیح داده ام : http://www.iranglobal.info/node/25808
باز اشاره کنم: در دیالوگ دئمی طرفین میخواهند همدیگر را محکوم کنند چون دشمن می بینند. هدف شناخت علمی یک چیز نیست.
بل با تعصب قبولاندن عقاید خود به دیگری ست. اما در دیالوگ مدرن این چیز ها نیست. بحث عین حل کردن یک مسئله فیریک یا ریاضی ست. تعصب-پیشداوری-حیله گری-اتهام-تهمت-نظر خود را مال دیگری کردن و مانند این بازیهای عوامانه که همه میشناسند ولی کمتر کسی کنار گذاشته-خبری نیست.

ما جهان سومی ها با دیالوگ مدرن خیلی فاصله دارم و این است که صحبت ما متاسفانه هیچ مسئله ای حل نمیکند. ولی باز تمرین است شاید یک نوک سوزن پیش رفتیم. کمی اصولی رفتار کنیم فکر میکنم میشود نتایج خوبی گرفت.
-----
- ارسلان گرامی
اصطلاح دقیق ترکیسم= ملی گرایی ترک
ترکیسم +پان= پانترکیسیم. اگر کسی اتحاد یا پان کشورهای ترک را مطرح کند با عقاید پان گرایی.
افندی ها، ترکیه گرایان، ترکیه چی نیز روشن است به طرفداران آتشین سیاست ترکیه گفته میشود.
---------
اینجا موضوع عقاید را با حزب جدا میکنم:
بودن«عقاید در جایی یا کسی» فرق دارد با « حزب ». ممکن است کسی ترکیست یا پان ترکیست یا مارکسیت و غیره باشد ولی عضو حزب نباشد. مائویستها در ایران بودند ولی عضو حزب کمونیست چین نبودند.
انتشار یک سیری عقاید و گرایش به آن ربطی به بودن حزب یا نبودن آن ندارد.