Skip to main content

سلام جانم، چنگائی عزیز،

سلام جانم، چنگائی عزیز،
آ. ائلیار

سلام جانم، چنگائی عزیز،
ممنون از زحمتتان که نظر خود را نوشته اید.
از دل گفتید.
یا همه آزاد خواهیم شد یا هیچ کس.
یا همه را دوست داریم یا هیچ کس را.
بله دملهای چرکین قرنها به خصوص صد سال اخیر روز به روز بیشتر بیرون میزند. چاره ای جز دوست داشتن یکدیگر، تلاش همگانی، نیست. این زخمها را پیش از 57 نیز دیدیم. با عشق یارانمان تحمل کردیم ، کوشیدیم . باز هم میکنیم.
میدانم با چه عشقی از آن سر ایران بر ای سعادت ما که توی این گوشه در اسارت بودیم، مثل همه ی یارانمان که بیشترشان جان خود را فدا نموند ، تلاش کردید. و متقابلا همان عشق از این سو، همه را در آغوش خود گرفت. تجربه های ما با عشق بود و نه با نفرت. من نفرت ندیده ام و نمی شناسم. دوست هم ندارم ببینم.
تلاش ما از آغاز برای انتخاب زندگی بهتر بود، حالا هم هست. هرکس آزاد است خود انتخاب کند میخواهد چگونه زندگی کند.

ما همیشه با «آزادی» بوده ایم و هستیم.
همه ی ایده ها، از حق تعیین سرنوشت،عدالت اجتماعی،برابری زن و مرد، اداره ی امور خود، آزادی و برابری، تا رفع تبعیضات گوناگون و غیره همه ایده های چپ اند. تاریخ قرن اخیر آذربایجان تاریخ چپ است. از انقلاب مشروطیت و حزب کمونیست و خیابانی سوسیال دموکرات و پیشه وری کمونیست و جنبش فدایی همه با خون کمونیستها آب یاری شده است.
هر چند که من کوچک تر از آنم که ادعا کنم مکتب عظیم چپ را که دنیایی تجربه و فلسفه دارد بلدم و خود را در کنار بزرگانی چون پیشه وری ببینم. نه من همچو دانشی ندارم . و ادعای چپ بودن هم نکرده ام. اما بزرگی همه ی اینان را در عمل دیده ام. عشق و محبت و فداکاری و ازجان گذشتی خیلی از قهرمان چپ را حس کرده ام و برایم فراموش نشدنی ست.
ما دوست داشتن را زندگی کرده ایم و با نفرت بیگانه ایم.
قربان سنه