Skip to main content

مثال خود گویم که به کسی بر

مثال خود گویم که به کسی بر
آ. ائلیار

مثال خود گویم که به کسی بر نخورد:
در خانواده( پدرو مادر) طایفه، ایل ، مردم « ترک» به دنیا آمده ام. تصادفاً. اگر پدرم در اورمیه به جای مادرم یک زن ارمنی یا غیره انتخاب میکرد تصادف جور دیگری بود.
زبانم ترکی ست. علمی بگوییم « آذربایجان ترکی سی» . آذربایجانلی هستم.
خانواده، ایل و مردم و آذربایجان و فرهنگ اش را دوست دارم. در آرزوی زندگی بهترش هستم. برای کسب حقوق ضایع شده اش تلاش میکنم. خوشحالم که در میان مردمی با فرهنگ عنی زاده شده ام.
اما «ترکیست نیستم. » چرا که ترکیسم « ایده لوژی» ست. ایده لوژی ها مجموعه ی «عقاید کاذب» اند. چرا که محیط را
« جزم گریانه» بازتاب میدهند. مثل مذاهب. و آیه وار.
هر ایده ای را می توان به ایده لوژی تبدیل کرد. راهش آن است که « آنها را آیه، تغییر نا پذیر، حقیقت مطلق، مخالف اش را دشمن، و..بدانیم». در این حالت ایده لوژی شکل میگیرد.

بچه ی ترکم. زبانم ترکی ست. حق ام ضایع شده ، برای کسب آن میکوشم. فرهنگ و وطنم را دوست دارم . بسیار خوب. حق است و احساسهای انسانی.این هیچ ربطی به ترکیسم ندارد. و برای زندگی در این راه من هیچ نیازی به ایده لوژی عقاید کاذب ندارم.
چرا باید اجازه دهم از نام ترک من سوء استفاده کنند جهت فریبم با ایده لوژی کاذب؟
برایم « ملت چی-آذربایجان چی- ترک چو» و بوزقود چو و غیره درست کنید.
ایده لوژی بدرد من نمی خورد. همه اینها دمشان « ایسم= چی یا چیلق ، چولوق، بسته اند .
من آزاد اندیشم و هیچ ایده لوژی را قبول ندارم. مشکل من عدم حقوق است و راههای کسب آنهم با مشورت و به کمک هم پیدا میشود. راهم مبارزه ی حقوقی - مدنی ست. در این مرحله از تلاش.

از سوی دیگر در مقابل یک اژدها قرار گرفته ام که مدام قدرتمند تر میشود. و هی به من میگویید:
« خودمان به تنهایی از عهده اش بر میاییم. » و « همه را در محیط خود دشمن حساب میکنید.»
می بینم این فکرتان هم خیال خام است. شکست اژدها نه تنها از عهده ی شما بر نمی آید بل از عهده ی هیچکس بر نمیاید.
دیگران هم همه دشمن نیستند. بر این اساس تاکتیک و استراتژی سیاسی شما هم مشکل گشا نیست. و تکروانه است و برابر شکست.
----
ممکن است جوانان در آغاز زندگی که « آسان گرا» هستند با «شعار های نیاندیشیده و توخالی » جذب شوند اما بعد ها وقتی زندگی آنان را به تفکر واداشت دیگر آنها را رها میکنند و همه چیز را زیر سئوال می برند. این پرسه در آذربایجان بخوبی مشاهده میشود. این ایده لوژی ها چیزی برای این پرسشها و باز بینی ها ندارند و می شکنند.
اما مسئله کسب حقوق همیشه باقی ست. چرا که مبارزه ای ست بدون اعتقادات کاذب. و آنهم تنها به یاری همه ی تبعیض دیدگان و ستمکشان و آزادیخواهان جامعه میسر است.تکروی شکست است.
یا همه آزاد میشویم یا هیچکس.
این سرنوشت ماست.