Skip to main content

باشد که خیلی بیشتر از عوامل

باشد که خیلی بیشتر از عوامل
Anonymous

باشد که خیلی بیشتر از عوامل طبیعی و اقلیمی مثل گرما و خشکی هوا تاثیر داشته است.

فجایع زیست محیطی آینده

خشک شدن دریاچه ارومیه از خود هزاران کیلومتر مربع بیابان به جا می گذارد که پوشیده از نمک عمدتا از نوع سدیم کلراید (NaCl) می باشد. در بیابان پهناور نمک امکان کشاورزی وجود ندارد و هیچ گیاهی با وجود غلظت بالای نمک در سطح زمین نخواهد روئید. نمک سدیم کلراید به وزش باد حساس می باشد. وزش باد باعث ایجاد طوفان نمک خواهد شد و ذرات نمک با وزش باد در شعاع صدها کیلومتر پخش خواهد شد. نمونه بارز این را در خشک شدن دریاچه آرال که در ۱۲۰۰ کیلومتری دریاچه ارومیه واقع شده است شاهد بودیم. اخیرا هم طوفان نمک در شهر سلماس آذربایجان غربی گزارش شده است.


بر اساس تجربه خشک شدن دریاچه آرال در آسیای میانه ذرات نمک معلق هوا ناشی از وزش باد باعث مرگ و میر گیاهان و کاهش رشد آن، کاهش عملکرد گیاهان زراعی، اثرات بد جسمی برای انسانها، حیوانات وحشی و اهلی، بیماری های تنفسی و چشمی و سرطان مری وهنجره می شود(۳). اگر چاره ای اندیشیده نشود تا شعاع ۵۰۰ کیلومتر همه موجودات زنده تحت تاثیر اثرات مخرب و زیانبار نمک دریاچه ارومیه قرار خواهند گرفت.

راه حل ها و اقدامات ممکن

دو راه حل اساسی برای احیای دریاچه ارومیه پیشنهاد شده است. راه حل اول تخصیص منابع آبی حوزه آبریز برای دریاچه و راه حل دوم انتقال آب از منابع دیگر خارج از حوزه آبریز مانند انتقال آب رودخانه ارس و دریای خزر به منظور بمنظور احیای نسبی آن.

راه حل سوم که اخیرا توسط استاد بیابان شناسی دانشگاه تهران دکتر پرویز کردوانی پیشنهاد شده است که مورد انتقاد فعالین و کارشناسان محیط زیست قرار گرفت. ایشان پیشنهاد کردند که دریاچه را بطور کامل خشک کنند و به جای آن پوشش گیاهی ایجاد کنند(۴).

از لحاظ علمی و اقتصادی پیشنهاد دکتر کردوانی رد می شود. چون گیاهان مقاوم به شوری یا هالوفیت ها (۵) تا یک سقف معین نمک را می توانند تحمل کنند و بالاتر از آن رنج از بین می روند در حالی غلظت نمک دریاچه ارومیه بیش از ۳۰۰ گرم بر لیتر است که هیچ موجود زنده ای قادر به ادامه حیات در آن نیست. خشکی دریاچه ارومیه حدود ۱۰ میلیارد تن نمک برجای می گذارد که برداشت آن از سطح زمین خیلی پرهزینه و غیر اقتصادی می باشد و در حقیقت در وضعیت فعلی برای دولت ایران که با بحران اقتصادی دست به گریبان است، غیر ممکن است. در واقع پیشنهاداتی مثل پرورش شتر و کشت پسته در بیابانی که دریاچه ارومیه از خود بر جای می گذارد یک نوع پاک کردن صورت قضیه توسط عوامل حکومت ایران است و می تواند به نوعی فرار از مسئولیت برای احیای دریاچه ارومیه تلقی شود.

انتقال آب از دریای خزر هم طبق برآوردهای انجام شده نزدیک به ۵ میلیارد دلار آمریکا هزینه حدود ۵ سال زمان نیاز دارد جدای از اثرات زیست محیطی شوری آب دریای خزر که می تواند در مسیر عبور آب از خود برجای بگذارد(۱). آب رودخانه ارس هم در حدی نیست که بتواند منجر به احیای دریاچه بشود. همچنین بر اساس قوانین بین آب های جاری بین المللی دولت ایران تا یک سقف معینی می تواند از رودخانه ارس آب بردارد. چون به علت اینکه ارس یک رودخانه مرزی است با جمهوری آذربایجان و ارمنستان مشترکا از آن بهره برداری می شود. همچنین در صورت انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه هزاران هکتار از اراضی کشاورزی در مناطق مختلف ایران هم بی آب می مانند و به اراضی دیم و غیر قابل زرع تبدیل می شوند. بنابراین با توجه به موانع و مشکلات موجود انتقال آب رودخانه ارس به دریاچه مقرون به صرفه نیست و توافق طرفین در این باره ضروری بنظر می رسد.

با توجه به این، انتقال آب از رودخانه ها و حوزه های آبی همجوار کم هزینه ترین روش برای نجات دریاچه ارومیه از مرگ ناشی از عوامل انسانی می باشد و از لحاظ زمانی هم زیاد زمانبر نیست. باز کردن آب سدها، صرفه جویی در مصارف آب کشاورزی و شهری با بکارگیری روش های نوین آبیاری می تواند به احیای نسبی دریاچه ارومیه در وضعیت کنونی کمک کند. حتی معترضین به خشکانیدن دریاچه ارومیه که اکثر از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان بودند از دولت ایران خواستند که سدها را باز کند و دریاچه ارومیه را که مسبب اصلی خشک شدن آن بود نجات دهد. ولی دولت ایران خواسته های معترضان را با خشونت پاسخ داد و بیش از ۳۰۰ نفر از آنان را طبق گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۱۱ بازداشت کرد و دهها نفر را شکنجه کرده و به حبس های طویل المدت محکوم کرد(۶).