Skip to main content

اقای احمد دهناری گرامی

اقای احمد دهناری گرامی
Anonymous

اقای احمد دهناری گرامی . از اینکه روی واژه لیبرال حساس هستید قابل ستایش است . یک نظام لیبرال اجازه نمی دهد این همه فاجعه بر کشور ایران حاکم شود واین خود جهشی به اینده است ونه عقبگرد به صدر اسلام و غارنشینی .نه تنها دین اسلام لیبرال نیست بلکه مدعیان چپ نیز که خود امروز پناهند ه به غرب امپریالیستی و لیبرال هستند دشمن سرسخت لیبرالیسم هستند.اگر لیبرالسم حاکم بود این همه ویرانی و اعدام و در بدری و ایران ستیزی و دزدی های ملیاردی ووووجود نداشت واینها جهش بسو ی اینده بهتر است .نوشته زیر محصول صد سال دشمنی چپ با ازادی و لیبرالیسم و کوشش برای رسیدن به قدرت است. در یک نظام لیبرال نویسنده زیر در کشور خود دارای عزت احترام و اعتبار غرور بود و میتوانست ازادانه با قلم خود به ایران خدمت کند ونه در غربت نان خور غرب لیبرال شود.این دشمنی هنوز ادامه دارد.

(شوخی نيست . . .!
اندرشناخت ليبرال واحوال وی فريدون تنکابنی
وليبرال، بروزن « شيره ساز» تاجری است با ترازوی ناميزان، ازانقلاب سرخورده و پشيمان، وازوضع
روزگارآزرده وپريشان
رنگرزی است که حنايش رنگی ندارد، بازهرلحظه تخم نيرنگی کارد ودام فريبی به ميان آرد. گزاصفهانش
مخل سلامت و قطاب يزدش به دورازحلاوت
سياست را، هرروز درقيام وقعود، وعبادت را ر، هرشب در کوع و سجود، بهرسود، لجوج وعنود، وسرمايه
هردم درعروج و صعود.
برادری را بی برابری خواهد. برتعارف افزايد وازمبلغ کاهد . ازبهرآزادی گريان و نالان و ازانقلاب بيمناک و
هراسان . برای آزادی اشک تمساح ريزد وباانقلابيون جسوروگستاخ ، نه شاخ به شاخ ، بل موذيانه ستيزد.
ازوحدت خلق بيزار است و پراکندگی ودشمنی را خواستار، تابازبرخرمرادسوارشودوبرسرخلق هوارگردد.
هردم تفرقه اندازد، ونردحيله ونيرنگ بازد وتخم عداوت وکينه کارد، شايد آب رفته به جوی بازآرد.
بيت :
آن که شيران را کند روبه خصال ليبرال است ، ليبرال است ، ليبرال
« خطرکمونيزم» را همه وقت وهمه جا سراغ کند وآن را چماق کند وبرفرق خلايق نوازد وطريق « القا
ايدئولوژی » هموارسازد.
* * *
و بورژوا ليبرال، جانوری است اهريمن خصال که نينديشد جزبه جمع مال وگردآوردن اموال ، ازهرممر حرام
وغيرحلال. با سرمايه دار وابسته دريک جوال وفی الواقع سگ زردی است برادرشغال.
درظاهرموجودی است قشنگ وشيک، ودوستدار فرنگ وآمريک، ( همراه قافله،اما بادزد شريک )
جزازآزادی سخن نراند، وبرای آزادی يقه دراند، وپستان به تنورچسباند، واشک حسرت ازمژه چکاند.
ليک ازکلاه دوزی، پف نم زدن داند، وخودکامگی را آزادی خواند.