Skip to main content

آقای مازیار...خوشبختانه این

آقای مازیار...خوشبختانه این
lachin

آقای مازیار...خوشبختانه این کوروش کبیر شما در مقابل « ترک» ها ایستاد ولی متاسفانه سرش را به وسیله ملکه تمیروس از دست داد. همانطور که « نمی دانید» این آقای کوروش کبیر از ملکه تمیروس درخواست ازدواج میکند وملکه ماساژت ها جواب « ردّ» به این ازدواج می دهد ولی کوروش کبیر مدافع حقوق بشر جواب « نه» را نمی تواند قبول بکند . به سرزمین ماساژت ها حمله میکند پسر تمیرس را می کشد ولی این مادر, انتقام پسرش از این بنیان گذار حقوق بشر با یک جمله مشهور که به کوروش می گوید (( کسی که در زندگی از خوردن خون سیر نشدی, بمیر که لااقل در مرگ از خونخواری سیراب بشوی)) را می گیرد .. شما فکرش را بکنید که چقدر این موضوع خنده داراست,. سیاستهای خارجی یک امپراطوری , با سطح تراوشات هورمون تستسترون آقای کوروش رابطه مستقیمی دارد. چندین هزار نفر کشته شده اند بخاطر اینکه تمایلات جنسی آقای کوروش کمی بیشتر شده بود. تازه

کدام منطق است که بگوید این مادر که پسرش به دست کوروش کشته شده , چقدر به حقوق بشر این کوروش عقیده داشته باشد که دستور بدهد سر مبارک کوروش را به بدنش بخیه بزنند, بعد جسد ایشان را روی ارّابه های سلطنتی پر از یخ گذاشته همراه با گلهای معطر و عنبر به پاسارگاد که هزاران فرسخ از سرزمین های قافقاز ملساژتهاست دور است, ببرند و خاکسپاری بکنند و ایشان هم « آسوده بخسبند». هر کسی که به این تاریخ باور داشته باشد من هم قبول می کنم که « خوک ها» می توانند پرواز بکنند.... بهترین ها را برایتان آرزومندم.