Skip to main content

جناب توکلی از «اسلام سیاسی»

جناب توکلی از «اسلام سیاسی»
Anonymous

جناب توکلی از «اسلام سیاسی» نوشته است. اگر شناخت عمیق و بنیادین از اسلام داشته باشیم تقسیم اسلام به «سیاسی» و «غیر سیاسی» سخنی نادرست است. کلاً یک «اسلام» وجود دارد و آن هم «سیاسی» است. دین اسلام از همان ابتدا در پی ایجاد «حاکمیتی سیاسی» برای خود بوده است یعنی بدون ایجاد «حاکمیتی سیاسی» قادر به پی‌ریزی شالوده، بسط و توسعه‌ی خود نبوده است و مبارزات مسلمانان صدر اسلام با این هدف انجام گرفته است. هدف نهایی «جهاد» در اسلام نیز ایجاد «حاکمیت سیاسی» می‌باشد. پس از پیامبر مسلمانان نیز جدایی اسلام به دو شاخه‌ی شیعه و سنی به دلیل جنگ قدرت دو طیف برای ایجاد حاکمیت بوده است که این «مسئله» هنوز هم در جهان اسلام و در هر جایی که مسلمانان بطور انبوه در آن زندگی می‌نمایند حکمفرماست. مسلمانان با نام «اسلام» یا در حاکمیت هستند و یا برای برقراری حکومتی اسلامی در تلاش هستند که پدیده‌ی جدید آن «داعش» می‌باشد.

وقتی از مشکل اصلی جامعه‌ی ایران صحبت می‌شود اغلب روشنفکران غیر اسلامی سریعاً انگشت اتهام را به سمت «اسلام سیاسی» می‌گیرند در حالیکه همانگونه که گفته شد اسلام سیاسی و غیر سیاسی وجود ندارد فقط یک «اسلام» وجود دارد و آن هم «سیاسی» است پس اگر قرار بر محکوم نمودن باشد نه «اسلام سیاسی» بلکه «کلیت اسلام» باید محکوم شد. در تمام جوامع اسلام هیچگاه خود را از تشکیل حاکمیت سیاسی عقب نکشیده است حتی در تورکیه‌ای که آتاتورک جمهوری جدید آن را بر مبنای جدایی دین از سیاست پایه‌گذاری نموده و بعنوان یکی از کشورهای الگوی «لائیسم» از آن یاد می‌شود حزب اسلام‌گرای عدالت و توسعه به قدرت رسید و «فتح‌الله گولن» به عنوان اپوزیسیون آن می‌خواهد «خمینی تورکیه» باشد پس اسلامی به عنوان «سیاسی» و «غیر سیاسی» وجود خارجی ندارد در هر جایی «اسلام» آمیخته با «سیاست» می‌باشد.

در خصوص مقایسه‌ی پیشرفت و ترقی و رفاه و امنیت در دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی نوشته‌اید. من کلاً جهت سنجش و ارزیابی «پیشرفت و ترقی و رفاه و امنیت» یک جامعه یک ایده‌ی ثابت دارم و معیاری را در نظر می‌گیرم که آیا این پیشرفت و ترقی بر روی «شخص» بنا شده است و یا «مردم»؟ در زمان رژیم شاهنشاهی پهلوی به رغم آنکه تحت تأثیر تفکر رایج آن زمان، شاه پدر و پسر اقداماتی را در خصوص مدرنیزه نمودن جامعه‌ی ایران انجام دادند اما به دلیل آنکه کلاً حکومتشان روی «شخص شاه» و بر مبنای باستان‌گرایی و عظمت‌طلبی آریایی بنیان نهاده شده بود در پی ایجاد تغییراتی واقعاً مدرن در ایران نبودند و فقط ظواهری از «مدرنیسم» را در ایران پیاده نمودند که برخی از اقداماتشان مانند «کشف حجاب» به دلیل بافت شدیداً مذهبی و بسته بودن جامعه‌ی ایران با واکنش منفی و مقاومت سرسختانه‌ی مردم مواجه گشت و آخوندها از آن بعنوان ابزار مخالفت بر علیه خودشان استفاده نمودند. سایر اقداماتشان هم چون کلاً بر اساس «دیکتاتوری شاهنشاهی» پی‌ریزی شده بودند با سقوط شاه پسر عقیم مانده و با بازگشت جامعه به عقب مظاهر پیشرفت‌های انجام شده نیز از مملکت رخت بربست.

در خصوص ایجاد امنیت بهتر توسط ملایان در «ایران امروز» نسبت به کشورهایی مانند تورکیه نوشته‌اید که به نظرم صحیح نیست. با انکه تورکیه با خطر تروریسم «پ ک ک» مواجه است اما این گروه تروریستی به رغم اقدامات جسته و گریخته‌ی دهشتبار هرگز نتوانسته است توازن امنیتی تورکیه را به هم بزند اما امنیتی که امروز در ایران برقرار است کلاً بر مبنای دیکتاتوری «ولی مطلق فقیه» پایه‌گذاری شده است یعنی دیکتاتوری که با نام «ولی مطلق فقیه» بر ایران حکومت می‌نماید برای دفع تهدیدات و تداوم حکومت خودش به این «امنیت» نیاز مبرم دارد که اگر به هر دلیلی این «شخص دیکتاتور» از میان برداشته شود امنیت برقرار شده نیز امکان به هم خوردن داشته و حتی در سالهای نه چندان دور آینده با ضعیف شدن رژیم اسلامی می‌توان شاهد هرج و مرج در ایران نیز بود.