Skip to main content

به آقای سازاخ

به آقای سازاخ
بهمن موحدی(بامدادان)

به آقای سازاخ
آرزویم این است که خلق مظلوم ایران از فارس زبان و ترک و کرد و بلوچ و عرب خوزستانی و.... از غم زمانه راحت باشند. خوشبختی و لذت بردن از زندگی یک امر دسته جمعی است بنابراین خوشبختی من در گرو خوشبختی خلق ایران است که همیشه هم در راه تحققش تلاش کردم و اگر حمل بر خود ستایی نشود باید بگویم که بیشتر عمرم را در راه خوشبختی خلق ایران مبارزه کرده ام و طعم زندان رژیم تبهکار جمهوری اسلامی را چشیده ام و هنوز جای داغ و درفش شکنجه گران رژیم بر تنم باقی مانده است. وقتی همه خوشبخت باشند و گرفتاری‌شان کم باشد، گرفتاری من هم کم خواهد بود. وقتی همه متنعم و برخوردار باشند، من هم متنعم و راضی هستم، ولی وقتی فقر باشد، ضرباتش چه بخواهیم چه نخواهیم، به‌طور غیرمستقیم به ما هم می‌رسد.
بعد آقای سازاخ کدام حق شهروندی ؟! مگر ایرانیان اصلاً حقی دارند که از آن استفاده کنند، از دید ایدئولوژی متعفن ولایت

فقیه رابطۀ ولی فقیه با مردم مثل رابطه ولی با صغار (کودکان) است (با عرض پوزش از خلق قهرمان ایران) در چنین شرایطی صحبت کردن از حقوق شهروندی بیشتر به مضحکه می ماند. ادعای رعایت حقوق شهروندی در رژیم منفور و کثیف جمهوری اسلامی به چیزی فراتر از جعل و دروغگویی نیازدارد. چنین ادعایی اوج گستاخی و وقاحت و دهن کجی رو به جامعه دهها میلیونی است که نزدیک به چهار دهه است، ابتدایی ترین حقوق آنها توسط سران جنایتکار و دزد جمهوری اسلامی زیرپا گذاشته شده است. پروپاگاند دولت آخوند شیاد حسن روحانی در باب "حقوق شهروندی" همان درجه جدی است که امثال ابوبکر بغدادی داعش آن را برزبان برانند. واقعیت اینست هر دو جنبه مسئله هم "حقوق" و هم "شهروند"، با سیستم جمهوری اسلامی تماماً بیگانه و در تضاد است. تجربۀ 39 سال حاکمیت جمهوری اسلامی به هر شهروند و به آحاد مردم ایران ثابت کرده است هیچ سطحی از حقوق برای مردم، برای توده کارگر، زنان، جوانان، صف آزادیخواه و حق طلب جامعه از سوی جمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست. در این رابطه احتیاجی به آمار و ارقام نیست، حتی احتیاجی به تحلیل نیست. واضح است جمهوری اسلامی متکی به بی حقوق کردن بخش وسیع و میلیونی مردم ایران است. واقعیت این است که به غیر از یک اقلیت مفت خور سرمایه دار که سرنوشت اقتصادی و سیاسی آنها با رژیم جمهوری اسلامی گره خورده است، یک بخش انگل به نام آیات عظام و آنها که در حوزه های علمیه و فیضیه ... و یا سران سپاه و ارتش و حکومتیها که همه وجوه حق و حقوقشان تامین است، بقیه شهروندان جامعه و نیروی کار و خلاقه و گرداننده جامعه در همه شئون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بیحقوقند. کار به جایی رسیده که حتی آه و ناله بخشی از جناحهای خود جمهوری اسلامی اینست که حقوقشان رعایت نمی شود. در چنین سیستمی حقوق توده وسیع مردم، حقوق کارگر، زن و جوان و شهروند آن جامعه پایمال می شود. صحبت از حقوق مردم در ساختار جمهوری اسلامی نه فقط جعل و دروغ، بلکه شعبده بازی است.کارنامه سیاه دولت آخوند روحانی و ادامه سرکوبگری و تبعیض و اعدام و شکنجه و بیحقوقی بیشتر مردم، از قبل مهر باطلی بر این شارلاتانیسم آخوندی زده است. سند کذایی "حقوق شهروندی" به همراه جمهوری اسلامی باید دور ریخته شود.
آقای سازاخ ! شما باید افکار اینجانب را نقد کنید، اینکه "پایگاه اشرف دیگر وجود خارجی ندارد" و بیهوده پای مجاهدین را به میان بحث کشاندن امری غیر اخلاقی است و ربطی به نقد کردن نظریات بنده ندارد . بله من زمانی مانند بسیاری از جوانان و نوجوانان هم نسلم (سالهای 58 تا 60) عضو رسمی میلیشیای مجاهد خلق بودم، اما امروز و در حال حاضر نه عضو مجاهدین هستم و نه کوچکترین رابطه ای با آنها دارم و به مزخرفاتی مثل دین و مذهب و خدای نادیدۀ موهوم کوچکترین اعتقادی ندارم .