رفتن به محتوای اصلی

در کلنجار با زمان

در کلنجار با زمان


زمان جوانی  وقتی از پله کانی بالا می رفتم یا سرازیر می شدم دوست داشتم دو پله یکی کنم .واقعیتش اینه که اصلا آرام وقرار نداشتم . یادش بخیر مادرم می گفت "اسب سواران دنبالش گذشته اند "اما مگر گوشم بدهکار بود.  هرگز فکر نمی کردم روزی برسد که نتوانم با سرعت بالا یا پائین بروم .پیر شدن آدم ها را می دیدم .کوتاه شدن قدم ها ،آب رفتن جسم ،نفس نفس زدنها، اما حس نمی کردم. نمی دانم شاید آدمی چنین است یا حداقل بسیاری چنین اند که بالا رفتن سن و پیر شدن خود را حس نمی کنند .هنوز وقتی در آئینه می نگرند متوجه چین وچروک های صورتشان که نقاش زمان نقش زده نمی شوند.شاید بدلیل تغیر تدریجی وعادت کردن روزانه است. تغیر وتحولی که دبگران در یک نگاه متوجه می شوند.نگاه ها تغیر می کند دایره افرادی که با آنها در حشر ونشری آرام ،آرام محدود تر می گردد .روزی نگاه میکنی می بینی تنها کسانی که بیشتر هم نسل تو وهم سن تو بودند دور برت هستند. جوان ها فاصله گرفته اند .اگر در جمعشان قرار می گیری حرمتت می کند .اما متوجه می شو.ی که حضورت بعد اندکی برایشان خسته کننده هست. هر چند که تلاش کنی با تمام هنر وتجربه ای که سال ها آموخته ای سرگرمشان کنی .اما امکان پذیر نیست. آن انرژی شاداب جوانی که چون سیمای جوانی پر شور است واحساس بر انگیز در تو فرو کش کرده . آن حس های زیبا ،آن کششهای بی اختیار ،آن هیجان آمیخته با نیروی عظیمی که نمی دانی از کجا منشا می گرفت تحلیل رفته .نفست گرما نمی بخشد.اما هنوز باور نمیکنی که این تو هستی که راه رفتنت  سخت شده ،ماهیچه های آویزان شده خبر از ناتوانی جسم می دهد.  واقعیتی که قبولش سخت است اما ناگزیر .
وقتی نخستین بار در متروجوانی از جایش بر خاست وگفت "پدر بزرگ بفرما بشین" جا خوردم آیا با من است من که این گونه راحت میله را گرفته وایستاده ام .به اطرافم نگاه میکنم. نه کسی نیست مخاطب من هستم.دیگرانی که منتظر من بر جای او بنشینم . نه امکان ندارد که بعنوان پیر مرد قبول کنم که بنشینم .تشکر میکنم ."نه ممنون دوست دارم بیاستم،این طور راحتم " لبخندی کم رمق وایستادن تا ته خط .اما نه گویا چیزی تغیر کرده است که من متوجه نمیشوم  .هر جا می روم این پدر بزرگ نیز با من حرکت می کند .سوار تاکسی می شوم راننده تاکسی می گوید جایتان راحت است ؟می خواهم پیاده شوم می گوید "احتیاط کنید .مواظب خودتان باشید." به زیر گدر بازار رسیده ام پسر جوانی که بموازات من حرکت می کند می گوید "ریش سفید می خواهی بازویتان را بگیرم ؟نه !نه ممنون .به آرامی سرازیر می شوم . وبه سبک دوران نوجوانی زیر لب زمزمه می کنم" که گفتت برو دست رستم ببند ؟ نبندد مرا دست چرخ بلند .... من نه آنم که زبونی کشم از دست فلک ."تایمر تلفنم خبراز رسیدن وقت قرصم می دهد .باید بخورم ! دست در جیب می کنم .عجیب است ظرف قرص را فراموش کرده ام .نمی توان خرید بازار را طولش داد لرزش دستم شروع خواهد شد .بهتر است برگردم قرصم را بخورم. هنوز وقت زیاد دارم .رو که نیست !مگر من با فراموش کردن قرص قبول می کنم که گاه دچار فراموشی ای کوچک می شوم. اصلا وابدا .چه اتفاقی افتاده ؟خوب فراموش کردم این نشانه پیری نیست .نشانه درگیری فکری است . نباید تسلیم شد. می خندم بر استدلالم . تاکسی گرفته بر می گردم . مطمعن هستم که آلزلیمر نمی گیرم چون کسی  تا حال در فامیل دچار آلزایمر نشده .من که حواسم شش دانگ جمع است ... ادامه دارد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

نظرات رسیده

اقدس : به خصوص موهای خاکستری، حتا اگر چهره هم زیاد پیر نشده باشد، فوری آدم را در جایگاه پیر قرار می‌دهد! دوستی از ایران برایم نوشت رفته دم دکه ای چیزی بخرد مرد فروشنده که میانسال بوده گفته سلام مادر! میگفت دلم میخواست داد بزنم و بگم من دیگه مادر بالای پنجاه سال که نیستم! به نظرم ما حسرتی بزرگ داریم حسرت این که نمی‌دانستیم زمان خیلی بیشتر از آن که فکر میکنیم زود می‌گذرد! چشم روی هم نهادیم زود گذشت!

پ., 29.08.2024 - 21:04 پیوند ثابت
نظرات رسیده

درود وعرض ارادت خدمت حضرت دوست جناب محققی عزیزم ...به راستی که قلمتان زیباست وچه خوب طی این سالها به ناکجاهاوظرافتهای ژرف خویشتن خویش کنکاش کرده اید ومن یقین دارم شما همچنان همان نوجوان پرشور وفعال هستید واگرجه همه ما برابر فرسایش جسم ناگذیرهستیم با این همه ذهن واندیشه های سازنده تان باهمان انرژی وشور به ما انرژی می بخشد .حقیقت را می گویم با تمام وجود به شما می گویم پیر نشو مرد ما به وجود نازنینت نیاز داریم چون ماهی به آب وپرنده به اکسیژن ...شما آخرین بازمانده نسلی هستید که می توانداینگونه وبه زیبایی بیاندیشد وبنویسد وامثال من در بند بند جملاتت لختی بیاسایم .وقتی می نویسیدخود را درهیبت همان پیرمرد می بینم با تمام وقایعی که گاه برسرآدمی آوار می شود ...کاش فاصله ها این همه نبود ومی توانستیم دراین باره ازنزدیک درمیان فضای مه آلود ییلاقهای گیلان بیشتر بگوییم ودرنشئه هوایش آرام گیریم ...چه افسوس که همواره بهترین ها ازما دورند وما باید به کلبه تنهایی ومخوف خویش بازگردیم وباخود گفتگوی دیگری را به تفسیر وتصویر کشیم ...نفستان همواره مانا باد وقلمتان نویسا

پ., 29.08.2024 - 21:01 پیوند ثابت
ژانر ادبی

خاطره نویسی نعمتی است انسانی و یک جمعبندی از گذشته ها و بیلانس زمان که هرکس امکان ثبت آنرا ندارد چون ممکن است گرفتار مشکلات مادی و رفاهی و رفاهی و تندرستی و حافظه باشد. خلق ادبیات و اتوبیوگرافی نویسی و آفرینش هنر نوشتاری، نوعی سرگرمی با کالایی لوکس است که در جوامع فقرزده طبقاتی و دیکتاتوری زده برای غالب انسانها غیرممکن است. اینگونه فعالیت میتوان نقشی خوددرمانی و یا سرگرم کننده داشته باشد که دارای خوانندگان علاقمند نیز است. در زیر نگاهی به مقوله رمانتیسم و نوستالژی ؛ از نظر غربی ها بشکل :تاریخی،تئوریک،اجتماعی و روانشنانه میشود:

انسان هم نیاز به نوستالژی گذشته دارد و هم نیاز به رمانتیسم. دلیل رمانتیسم،- نوستالژی یا شوق دیدار میتواند باشد؛ شوق یا رنج دیدار با: خاطرات،وطن، معشوق، اوتوپی، طبیعت، ابدیت، مرگ، عرفان.
مکتب ادبی فلسفی هنری رمانتبک، جنبشی خردگریز در اروپا بین سالهای 1835-1790 میلادی، جنبشی چند وجهی علیه عقلگرایی عصر روشنگری و مخالف فرم های مکتب کلاسیک بود.کوشید تا نیروهای احساسی، خیالی، و ضمیر ناخودآگاه را تکان دهد و بیدار نماید.گرچه مکتبی رادیکال در ذهن گرایی بود، ولی خصوصیات عدالتخواهانه، مدرن، برابری طلب، و انتقادی داشت. خواهان خروج از فرهنگ بورژوای کاپیتالیسم تازه از راه رسیده، و نفی تصورات رسمی اخلاقی بورژوایی بود.
ریشه واژه رمانتیک در 2 کلمه رمان و رمانس است که به معنی زبان عامیانه و ساده که در انگلیس از سال 1650 و در آلمان از سال 1700 میلادی رواج داشت. بعدها به معنی اغراق آمیز و بی تعارف خیالپردازی هم بکار برده میشد.
رمانتیک ها انرا به معنی غیرکلاسیک، رمان گونه و جالب بکار میبردند.مکتب رمانتیک سعی نمود تمام جریانات فکری ادبی قرن 18 میلادی را که در تضاد با دولت مطلقه فئودالی سلطنتی بودند را در خود جمع کند.نوالیس، شاعر و نظریه پرداز آنزمان رمانتیسم آلمانی، میگفت باید وارد ضمیر ناخودآگاه انسان شد و آنرا با ضمیر خودآگاه وی متحد کرد، باید وارد روان-طبیعت، دین-هنر، علم-شعر، و زندگی- مرگ، درون انسانها شد. جهان را باید رمانتیک نمود، جهان محصور را باید لامتناهی نمود. عالم نامتناهی یکی از واژههای مهم مورد نظر رمانتیک هابود. او میگفت باید از مرزهای محدود زمان و مکان عبور کرد و به عالم نامتناعی روان، حهان، و طبیعت رفت.
قهرمان داستان در ادبیات رمانتیک فردی است مسافر، آواره، بدون محل سکونت و وطن، که در عالم خیال به کوه و جنگل و میان ابرها و به عالم سحر و جادو و عقاید و عرفان مذهب کاتولیک میرود.در آثار رمانتیک به فرم بیان در ادبیات و هنر ، خلاف مکتب کلاسیسم، کمتر اهمیت داده میشد، آنها خود را آزاد میدانستند. رمانتیک ها در مقوله "نیهلیسم شاعران" به تنهایی و شکست خود، و شعاری بودن اتوپی شاعرانه نمودن جهان اعتراف میکنند.
رمانتیک ها نسبت به دوره سدههای میانه و فرهنگ آن احساس نوستالژیک داشتند و آنرا تبدیل به نوعی اسطوره نموده بودند. از این طریق مکتب رمانتیک را تبدیل به خالق آگاهی تاریخی مدرن کردند که بعدها موجب رشد علم تاریخ مدرن شد.رمانتیک ها علاقه خاصی به گردآوری فرهنگ فولکلوریک مردم مانند قصه، افسانه، ترانه، داستان، متل، شعر، ضرب المثل و تعمیر مجسمه ادیبان داشتند، که منجر به رمانتیسم سیاسی توسط آرنت برای تشکیل آگاهی ملی شد، ولی بعدها تبدیل به جریانات ارتجاعی ناسیونالیستی در قرن 20 گردید.ژانر مورد استفاده و علاقه رمانتیک ها در ادبیات، قصه و ترانه بود که از طریق آندو میخواستند ضمیر آگاه و ناخودآگاه را با هم مخلوط نمایند و جهانی واقعی-جادویی بوجود آورند.در قرون 19 و 20 مکتب رمانتیک روی مکاتب سمبولیسم، اکسپرسیونیسم، سوررئالیسم، تئاتر آبزورد، رمان نو، نقد ادبی نوین، علم ادبیات، و علم تاریخ مدرن، اثر گذاشت.
پیشگام مکتب رمانتیک، در انگلیس ،احساس گرایانی مانند ریچاردسن و در فرانسه روسو بودند. نماینده ادبیات فولکلوریک عامیان، خلقی و محلی، افرادی مانند بورگر و هاین، و شاعران طبیعت گرا، افرادی مانند هالر، یونگ، گرای، کلوپ استوک، بودند. در استتیک و زیبایی شناسی، افرادی مانند، هامان، و جنبش ادبی" هجوم و محاصره"محفل گوته بودند. نظریه پردازان رهایی از اجبار قوانین مکتب کلاسیسم، ادیبانی مانند دیدرو و لسینگ بودند. مکشفان ادبیات سدههای میانه ژرمن، افرادی مانند وارتن و پرسی بودند. هردر آلمانی نمایند فردگرایی تاریخی بود. نماینده مسیحیت پیتیسمی و ایده آلیسم آلمانی و استتیک، فیلسوفانی مانند کانت، فیشته، و شیلر بودند.در آلمان در سال 1793 از طریق افرادی مانند تیک و واکنرودر، با کمک هنر و دین در قرون وسطی، به مخالفت با زبان و فرهنگ زمان خود برخاستند.
نمایندگان رمانتیک آغازین در آلمان ، شاعران، نویسندگان و نظزیه پردارانی مانند نوالیس، شلگل، تیک، فیلسوف و خداشناسی مانند شلایرماخر، فیشته و شلینگ بودند. خصوصیت این گروه رمانتیک آغازین در آلمان، تئوری گرایی ایده آلیستی بود.دگماتیسم جزمی تئوریک توسط برادران شلگل نمایندگی میشد.در دوره میانه رمانتیک بعد از سال 1803 در آلمان، ادیبانی مانند آرنیم، برنتانو، آیشندورف، گورس، و برادران گریم بودند. این گروه مخالف تاثیرات فرهنگی انقلاب فرانسه و روشنگری و مکتب کلاسیک، بود. هدفشان گردآوری ادبیات و فولکلور مردم، قصه، داستان، افسانه، متل، شعر، ترانه، و ضرب المثل بود.گروه دیگر رمانتیک آلمان، برادران شلگل، اعضای سالن ادبی خانم راحل یهودی تبار، چامیسو، فوکو، و ورنر بودند. گروه سوم رمانتیک آلمان بعد از سال 1811 ادیبانی مانند هافمن، کلایست، آرنیم، و برنتانو بودند.نمایندگان رمانتیسم متاخر و پایانی بعد از 1820 شاعرانی همچون آیشندورف، موریکه، لناوس، و هاینه بودند.

رمانتیک ها از طریق اهمیت دادن به فرهنگ مردم و گردآوری ادبیات محلی ملی عامیانه فولکلوریک، نقش مهم سیاسی اجتماعی یافتند. در آلمان، مکتب رمانتیک از پایان قرن 18 از فلسفه "ایده آلیسم آلمانی" تغذیه می نمود. نوالیس میگفت شوق اتحاد طبیعت و اندیشه، از طریق احساس و خیالپردازی، انجام میگردد.ادبیات رمانتیک شامل ژانرهای رمان، شعر، ترانه، قصه، داستان، افسانه، متل، ضرب المثل، و نوول است.به ادبیات سدههای میانه بهای زیادی داده میشد.رمانتیسم در نقاشی مناظر طبیعی، زیبایی خاصی را به نمایش میگذارد. در موزیک زمان بیشتری را تحت تاثیر خود خود قرار داد.رمانتیسم منعکس کننده زوال فرهنگ پیشین و زایش فرهنگی جدید بود. کوشید تا به تضاد میان فرد و جمع، ایده آل و واقفیت، هنر و زندگی،، از طریق غلبه بر نظام فئودالیسم و حمایت مشروط از روابط اجتماعی سرمایه داری، دامن بزند. رمانتیسم خلاف مکتب کلاسیک در کشورهای گوناگون و در دورهاای مختلف به اشکال متنوع ظاهر شد. در معماری در کشور انگلیس از مکتب نئوگوتیک استفاده نمود. سالهای خلاق مکتب رمانتیک در آلمان بین سالهای 1805-1795 بود.
مکتب رمانتیک علاقه زیادی به موضوعات مذهبی تاریخی ناسیونالیستی ملی داشت، از تمایلات مترقی ملی تا علاقه به کاتولیک ایسم سیاسی و ارتجاع فئودالی قرون وسطایی. کوشش مکتب رمانتیک برای ساختن فرهنگ و تمدن و عظمت هنری بدلیل شرایط اجتماعی نامناسب و واقعیات تنگ و محدود، با شکست روبرو شد. علاقه زیادی به تعمیر و مواظبت از آثار باستانی و مجسمه های قدیمی داشت. انقلاب 1845 در آلمان امکانات مناسبی برای رشد موسیقی رمانتیک ایجاد کرد. فلسفه و مکتب رمانتیک گرچه مخالف زندگی این جهانی، ولی موافق ایده آلهای گذشته بود. به اغراق های ذهنی ارتجاعی وبه خیالپردازی ماجراجویانه میپرداخت ولی خواهان وفا و نوگرایی در ارثیه فرهنگی قرون وسطا بود. فرد رمانتیک با زندگی واقعی این جهانی بیگانه بود، اغراق در خرد گریزی، تاکید روی احساسات و افکار غیرمعمولی داشت.

پ., 29.08.2024 - 00:14 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید