Skip to main content

ایده لوژی های عوام جمع کن ،

ایده لوژی های عوام جمع کن ،
آ. ائلیار

ادامه
ایده لوژی های عوام جمع کن ، که در حقیقت همه ی ایده لوژیها بدون استثنا عوام جمع کن هستند، نوعی « دینک»اند،
با شروع شکستها آغاز و بعد از شکست ها به دین های کوچک، یا ایده لوژی تبدیل میشوند. ناسیونالیسم، ترکیسم و بوزقوردیسم، آریایسم، و غیره چنین قصه ای دارند.

طرح شدن « ترکیسم در آذربایجان (ایران) » نیز بعد از شکست انقلاب ایران و بحرانی که درگرفته بود، به عنوان راه نجات آذربایجان پیش آمد. و آریائیزم نیز در ایران همین وضعیت را دارد.
شکست ها «راه و بیراهه ی تازه» میاورند . باید توجه عمیق داشت. راه ها هم ساده شده به بیراهه ها افزوده میشوند.

علت مسئله آن است که، حل مشکلات تنها با مشورت جمعی خود مشکلداران، آنهم با تست و بطور نسبی، ممکن است.
از راه مذهب و ایده لوژی سازی، رهبرگرایی، مکتب سازی، حزب، یا تنها با تغییر حکومت، مشکلات حل نمیشوند. فرمول « بد و بدتر» تکرار میشود.

اما افکار عوامانه عملا ایده لوژی « پوپولیسم» یا عوام چیلیق را خلق میکند. و مقولات پاکتی بیرون میریزند و تبلیغ میشوند.« ذهن انسان راحت طلب است»، کلمات ساده و راحت و کوتاه را دوست دارد. میخواهد با یک کلمه همه دانش بشری را به دست آورد . با یک کلمه ، تک تک یا همه ی مسایل را یکجا، حل کند.
---
در ایران،
اسلامیسم حاکم شد ، مارکسیسم عمدتا دین شده شکست خورد، جوانان قتل عام شدند . و نیروی جوان تازه به دنبال راه گشت. همه ی شرایط آماده است. « شکست ، بحران، نجات جویی»، پاسخ، عوام گرایی ، راه حل ساده ،راه نجات « ترکیسم». راه نجات آریاییسم. راه نجات کردیسم. راه نجاب عربیسم. ناسیونالیسم. و وو.

ایده لوژی ها با بحران زاده میشوند برای نجات مردم از بحران، ولی متاسفانه از آنجایی که خودشان « دین کوچک» اند ، فرمول « بد و بدتر» را تکرار میکنند.
راه رهایی « مشورت حمعی» ست در مورد مشکلات. مشورت خود مشکداران. کسب و کمک گیری از امکانات مادی و علمی برای حل آنها. که جامعه باید فراهم کند. این هم در « صلح و مسالمت و همزیستی و دموکراسی و آزادی و برابری و انتخاب آگاهانه ی خود مشکلدران» به طور نسبی ممکن است. راه دیگر همان عوام ایسم است.

با مقولات ناسیونالیسمها، و ایده لوژیهای دیگر ، با هسته ها و کلمات پاکتی، در بحرانها ، میتوان اکثریت عوام را جذب کرد. نمونه هیتلر، خمینی، ترامپ...
ولی از چاله به چاه افتادن است. راه حل مشکلات نیست.

-----
بهتر است مقولات ترکچولوق، مانقورت و بوز قورد و آریا و اسلام و غیره و غیره را از دید « هسته شکافی» ، با توجه به معنی « سیاسی-تاریخی» آنها در نظر گرفت و به دایره ی « مکتب عوام ایسم» توجه کرد. که همه از این چاه برآمده اند.
---
اکنون راه حلها در دنیای شکست خورده، اینهاست:« اسلامیزم، ناسیونالیسم افراطی، راست گرایی». که همه از مکتب عوام ایسم بیرون میایند.
آلتر ناتیو چه میتواند باشد؟
-نخست شناخت عوام ایسم
- بعد «مشورت گرایی مشکداران» را باید درک کرد.
درک کرد که مسایل انسانهای مشکدار با مشورت هم ، در آزادی و برابری و صلح و مسالمت ، و با استفاده از همه امکانات علمی جامعه میتواند بطور نسبی حل شود. این یک مسیر استراتژیک و تاکتیکی ست. انسانهای مشکلدار نیاز به همبستگی، دیالوگ، انتخاب، کارهم آهنگ، علم و صنعت و همزیستی دارند. چه در اتحاد با هم - و چه به عنوان همسایگان دوست، در اتحادهای بزرگتر.

درست است که شرایط مناسب برای این نیار ها وجود ندارد ولی خلقها باید آنرا باهم بسازند. هیحکس نمی تواند به تنهایی جل خود را از آب بیرون بکشد.
افتادن به تور عوام ایسم از چاله به چاه افتادن است. من به تنهایی فلان و بهمان میکنم، یعنی « گوپ ورمک gopvermək».
یعنی عوام عوام دانیشماق.
----
شاعر و نویسنده و هنرمند و استاد دانشگاه و مانند اینها که وجدان و ذهن بیدار جامعه اند، وقتی در تور «عوام ایسم» گیر کرده اند و با اولگوهای آن به دنبال «رهبر و بت سازی و اعتقاد پروری و سمبل سازی و چه و چه» اند وظیفه ی روشنگر متعهد به اجتماع ، صد چندان سنگین است.
این است باید گفت: بهوش! عوام ایسم، مارا خورده است.