Skip to main content

... ادامه

... ادامه
Anonymous

... ادامه
کامران رئوفی در مطلبی که با عنوان «نامه ی سر گشاده به رفیق علی خاوری صدر کمیته ی مرکزی حزب توده ایران» منتشر شده، آورده است:
« خط بطلان کشیدن بر این تاریخ پرافتخار حزب، برشاخه نشستن و بن بریدن است. آنچه که کنگره به عنوان اشتباهات رفیق کیانوری بالاخص و کمیته ی مرکزی وقت به طور عام برشمرده است، این ادعا ها نیست. رفیق کیانوری اشتباهاتی فنی-تاکتیکی داشت نه سیاسی آن هم براساس تحلیل غلط و «خوشبینی بیش از حد نسبت به خمینی». وی براساس برآورد و نگاه آگاهانه به آنچه در آن دوران در حال وقوع بود ریسک های خطرناکی مرتکب شد. متاسفانه هیچ کدام از آن نتیجه گیری هایی که حزب در مورد این رخدادها دارد، درست نیست»
(نویدنو - http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-703-91-412-911220.htm)

نامه سرگشاده آقای رئوفی که از موضعی بسیار بالا و با ادعای آگاهی کامل نسبت به حیات حزب توده ایران به ویژه پس از یورش های سال‌های 1361 و 1362 و با پر رنگ کردن آنچه که در اسارت پلیس سیاسی هار رژیم ولایت فقیه بر رفقا گذشته است و بدون پرداختن به علل واقعه نوشته شده است. و تنها نمایانگر فردگرایی و خودخواهی بسیار نگارنده ی نامه سرگشاده بوده و همانگونه که در بالا و در پرانتز اشاره شد متضمن هیچ تحلیل و ارزیابی از عملکرد رهبری وقت حزب و علل یورش به حزب نمی باشد. و هیچ جایگزینی برای دیدگاه مطرح شده در اسناد ششمین کنگره حزب توده ایران در این باره، یعنی آنچه که ایشان آن را «خط بطلان کشیدن بر این تاریخ پرافتخار حزب، برشاخه نشستن و بن بریدن» نامیده اند، ارائه نمی دهد. نامه آقای رئوفی را می توان یک نمونه ی کلاسیک و مثال زدنی از یک نقد لیبرالیستی و به غایت مغایر با اخلاق انقلابی پرولتری و منطق مارکسیست – لنینیستی دانست. البته پاسخ در خور به ادعانامه ی ایشان توسط نگارنده این سطور و نیز دیگر دوستان داده شده است. و در ابنجا پرداختن به آن بیش از آنچه که گفته شد ضروری به نظر نمی آید. دوستان در صورت تمایل می توانند به لینک های زیر مراجعه فرمایند:
(قصـور عقل کجا و... -کاوه مهرآیین-
http://sedayemardom.net/didgah/articles_detail_didgah.php?aid=1799)
(از ادعا تا واقعیت– روزبه علیزاده -
http://sedayemardom.net/didgah/articles_detail_didgah.php?aid=1821)

3 - دیدگاه سوم خود می تواند دربرگیرنده ی طیف وسیعی با نقطه نظر های متفاوتی باشد. از سلطنت طلبان گرفته تا احزاب و گروه های چپ و مخالف حزب توده ی ایران. اما در این گفتار نگارنده به مطلب مندرج در تارنمای اخبار روز، تحت عنوان « نامه سرگشاده - به نام کنگره حزب توده ایران، به کام دشمنان» پرداخته است. نامه ی سرگشاده ای که امضاء کنندگان آن، همچون گروه نخست، خود را ادامه دهندگان راستین راه حزب توده ایران می دانند. بی شک نگارش نامه توسط یک نفر از مجموعه 8 نفره و یا شخصی خارج از مجموعه صورت گرفته است که این موضوع به دور از هر حدس و گمانی، برای «هرخواننده ای» روشن نیست!
(به نام کنگره ... - اخبار روز - http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=51708 )

در ابتدای مقاله آمده است:
« متأسفانه می‌ بینیم که این سند کل فاجعه را در «خوش‌ بینی حزب به آقای خمینی» خلاصه می‌ کند و هیچ تحلیل دقیق و واقع ‌بینانه از آنچه گذشته است ارائه نمی‌دهد. بر اساس یک چنین بررسی و تحلیل ساده‌ نگرانه‌ ای، یک حزب مدعی پیشرو بودن می ‌تواند چه سیاست مشخص و دقیقی را برای امروز و فردای جامعه ایران ارائه دهد!؟ »

دوستان نگارنده یا بهتر است گفته شود امضاء کننده ی نامه سرگشاده، علاوه بر آن که بررسی و تحلیل های کنگره را بی دقت، غیر واقع بینانه و ساده نگرانه ارزیابی می کنند، می پرسند: « یک حزب مدعی پیشرو بودن می ‌تواند چه سیاست مشخص و دقیقی را برای امروز و فردای جامعه ایران ارائه دهد!؟ »
گویا این دوستان تا حدودی راحت طلب(!) مایل بوده اند آنچه را هم که در گزارش کمیته مرکزی به ششمین کنگره حزب توده ایران تحت عنوان « ادامه و شدت یافتنِ مبارزه طبقاتی در جامعه ما، و چشم اندازِ آینده » و نیز آنچه را که در « برنامه نوین حزب توده ایران: گذر از دیکتاتوری به دموکراسی، و نقشه راه آن» مصوبه ششمین کنگره آمده است را نیز در همین یک سند بیش از همه بر آن توجه داشته اند ببینند!؟ معلوم نیست تصویر کردن چشم انداز آینده جامعه و یا ارائه نقشه راه گذر از دیکتاتوری به دموکراسی، در دائره المعارف دوستان چگونه معنا می شود!؟