Skip to main content

حامد گرامی، اینکه « حقوق» ما

حامد گرامی، اینکه « حقوق» ما
آ. ائلیار

حامد گرامی، اینکه « حقوق» ما ضایع میشود- نقض میشود- کسی ما را نیروی قابل همکاری نمیداند- نخست اشکال از «خودمان» است. در درجه دوم از « دیگران». نخست این ما هستیم که باید از حقوقمان دفاع کنیم. این کار ماست. نمیشود آدم کار و وظیفه خود را به عهده دیگری بگذارد. قونشویا اومود اولان شام سیز قالار. بله اشکال از خودماست. حالا این اشکال ما چیست؟ که در حرکتها تأثیر نداریم، و ایزوله هستیم. فقط بین خودمان فریاد میکشیم. و خیلی ها هم علیه ما هستند. منظورم از ما تبعیض دیدگان در مسئله ملی ست. بنی طرب فریاد میکشد. تشکلهای مختلف آذربایجانی فریاد میکشند. از کرد و بلوچ و دیگران هم همینطور. براستی اشکال ما یا دقیقتر این تشکلها و حرکات ملیتها چیست؟ که ایزوله هستند هم از نظر همکاری و هم از نظر حمایت از حرکاتشان؟ دوست عزیز، من در مقالاتم این اشکال را بارها توضیح داده ام . مختصر بگویم :« ما دچار یرقان شده ایم».

آنهم « ناسیونالیسم موجود و افراطی» ملیتی ست. همه این تشکلها و افراد عمدتا « دچار این یرقان» هستند. در دنیای معاصر ناسیونالیسم موجود و بویژه افراطی به درستی شایسته ی « همکاری - همبستگی» نیست. با کدام نظریه و برنامه میخواهی سری توی سرها دربیاوری؟ با « ناسیونالیسم موجود»؟ با استراتژی-تاکتیک آن میخواهی مسئله ملی را در جامعه سیاسی مطرح و حل کنی؟ جانم این یرقان نه میتواند کسب حقوق کند و نه میتواند با دیگران همکاری کند و یا به همکاری دعوت شود. تا وقتی که فعالان ملیتی مشکل ناسیونالیسم موجود را در خود حل نکرده اند عملاً ایزوله هستند و دیگران هم علیه آنها. «ناسیونالیسم موجود » در تئوری یک جریان ارتجایی ست. و کسی گوش به سخن ارتجاع نمیدهد. و دیگران هم به میل و نفع خودشان مسایل را حل میکنند. و وقتی تو نیروی مترقی نیستی، نمیتوانی با معیارهای جهانی خودت را مطرح کنی - دیگران هم حق دارند کار خودشان را پیش ببرند. در این میان در غیاب ترقیخواهانه تو - مسایل به نفع دیگران حل میشود. سیاست درست در جنبش ملیتها ضعیف است و توان تأثیرگذاری اندکی دارد. عمدتا سیاست نادرست ناسیونالیستی وجود دارد که کسی به آن توجه نمیکند. اگر میخواهی مسایل ملی از راه درست و در همبستگی و همکاری حل شود لازم است سیاست درست به سیاست غالب در میان ملیتها تبدیل شود. تا این کار صورت نگرفته ما بجایی نمیرسیم. و دیگران هم تکلیف ما را تعیین میکنند. چاره اینست که جنبش حق طلبانه از جریان انحرافی ناسیونالیستی خود را کنار بکشد. تا بتواند تأثیر بگذارد و تأثیر پذیرد و همبستگی و حمایت داشته باشد. و لاجرم از حقوق مردمان خود دفاع کند. شما میخواهید با « حکومت قوم فارس- آذربایجان مستعمره حکومت قوم فارس- آذربایجان ایران نیست- دنیای بزرگ ترک و مانند آنها» مسئله ملی را با نیروهای دیگر حل کنید؟ این سیاست از بن غلط است. و من در نوشته هایم همه این مسایل را توضیح داده ام. تاکنون یک شعار اساسی درست از این جریانها مطرح نشده است. منهای چیزهای فرعی همه شعار و سیاست نادرست و غیر عملی و ایزوله گر بوده است. در جریان ملیتها چه کسی نظریه و سیاست درست را نوشته و توضیح داده است؟ تا جایی که اطلاع دارم فقط افراد انگشت شمار- که تأثیر قابل توجهی ندارند. اینست یرقان ما. با تحلیل این چنینی از ماهیت حکومت « حکومت فارسی-اسلامی» یا مانند آنها که هیچ پایه علمی ندارند- یا با توضیحات شبه تاریخی « پور پیرار» و امثال او - یا با ترکسیم و بوزقورد و .. میشود نظریه ترقی خواهانه داشت و مسئله ملی را حل کرد؟ دوستانی که دوران کنفدراسیون دانشجویی را طی کرده اند - و یا مدتی هوادار چپ هم بوده اند - این مسایل را مطرح میکنند وای به حال بقیه! با این تئوریها چیزی حل نمیشود. و وضع بدتر هم میشود. آنچه در مسئله ملی از نظر تئوری من دیده ام اگر برخی نظریات را منها کنم عمدتا ما با « کودکان سیاسی» سرو کار داریم. و کسی هم کودکان سیاسی را به همکاری نمیگیرد. من در مورد این برنامه مطرح کرده ام آقا « چرا زبان- با هم زیستن یا نزیستن - اینجا انتخابی نیست ؟» دوستان آذزبایجانی از آن طرف شعار « آذربایجان ایران نیست- یا رفراندم» مطرح میکنند. اینان نمیگویند آقا برو پی کارت ؟ من چگونه میتوانم وارد دیالوگ شوم؟ در حقیقت دوستان آذربایجانی با حرکات انحرافی راه دیالوگ را هم بسته و می بندند. این هم کار کودکان سیاسی ست. میخواهند به تنهایی بدون دیالوگ- و... مسئله ملی حل کنند. سالهاست که مینویسم در ایران هیچ ملیتی نمیتواند به تنهایی به حقوق خود برسد. و دلایلش را هم نوشته ام. ولی این کودکان به کجراهه خود میروند. و میخواهند فردا هم در شرایط عدم ثبات ایجاد جنگ و کشتار کنند. این عاقبت ناسیونالیسم موجود است...