Skip to main content

دنیز گرامی ، از نظر من هر کس

دنیز گرامی ، از نظر من هر کس
آ. ائلیار

دنیز گرامی ، از نظر من هر کس - بدون توجه به زندگی شخصی او- و بدون توجه به شرایط و روش کوششهایش- و سوابقش -آزاد است که « نظریه و تئوری» خود را در زمینه علوم بیان کند. و نقادان هم لازم است به «متن کتاب و مقاله» توجه کنند و نقد خود را بنویسند. دیگر به کار و زندگی و سوابق و غیره و غیره شخص که مربوط به متن نیست نپردازند. آنان که به جای متن به چیزهای دیگر می پردازند یا نمیدانند نقد چیست و یا میدانند و از روی غرض میخواهد شخصیت نویسنده را خراب کنند چون در مورد متن نمی توانند چیزی بگویند. این هم روش و کار شناخته شده و بسیار نادرستی ست. و ضرورت دارد جهت دیالوک مدرن به کنار گذاشته شود. هر چیز را در جای خود بحث میکنند. اگر موضوع «زندگی و شخصیت و فعالیت فرهنگی» یک نوییسنده باشد آنوقت میتوان همه چیز را مطرح کرد. ولی وقتی سخن برسر نقد یک نظریه و تئوری ست لازم است تنها به اندیشه پرداخته شود.

و تبلیغات را باید کنار گذاشت. تبلیغات در کل روشنگری نیست و چیزی به دیگری نمیاموزد. ما با اندیشه نویسنده کار داریم و زندگی او موضوع ما نیست. وقتی « نسبیت » آین اشتاین ، یا «منطق» هگل و کانت موضوع ماست دیگر به زندگی آنها و شخصیت شان نمی پردازیم. هر دانشجویی که در ورقه امتحانی چنین کاری بکند نمره ی ردی میگیرد. مشکل ما دوتاست 1- روش علمی را نمیدانیم چیست. 2- خطی به موضوع بر خورد میکنیم. از روی تعصب. اگر مطلب خط من را رد کند باید شخصیت طرف مقابل را به لجن بکشم. چون به خط فکری خودم تعصب دارم. و آنرا تنها حقیقت میدانم که به من تعلق دارد و نه به دیگری. و فقط خط فکری من است که منافع مرا تأمین و حفظ میکند. * خوب وقتی شخص با این دو مشکل به مسئله یا مسایل بر خورد میکند هم خودش را از روش علمی بررسی مسئله دور میافتد و هم دیگری را . عدم اطلاع از روش علمی و مالک حقیقت بودن عمل دیالوگ و کشف حقیقت نسبی را که کار مشترک همه ماست نقض و خراب میکند. و بجایی هم نمیرسیم. این یکی از عقب ماندگی های ماست. در علم و کشورهای پیشرفته برای حل مسایل و شناخت و بررسی موضوعات اهل فن هرگز چنین عقب ماندگیهایی از خود نشان نمیدهند. در ریاضیات برای کشف جواب درست چکار میکنیم؟ بدون روش علم- با مالکیت مطلق حقیقت- یا بدون تعصب و باروش علم و آزمایش وارد عمل میشویم؟ 4÷2= 3 خوب برای کشف درستی یا نادرستی این مسئله چکار میکنیم؟ چهار تا سیب را بین دو نفر به طور مساوی تقسیم میکنیم و از آنها میپرسیم هر کدام چند سیب دارند؟ جواب میدهند 2 سیب. نه 3 سیب. خوب نتیجه میگیریم جواب 2 درست است و 3 نادرست . اینجا با روش علمی - بدون تعصب- بدون مالکیت حقیقت مطلق- بدون در نظر گرفتن منافع- عمل کردیم و به نتیجه درست رسیدیم. اخلاق را هم رعایت کردیم. که تقلب و حقه بازی در کار نبود- خوشی و سعادت همه را هم رعایت کردیم و به کسی تبعیض روا نداشتیم. بسیار عالی چرا این روش را در حل همه مسایل به کار نمیگیریم؟ میدانید چرا؟ چون عقب مانده هستیم- خیلی هم عقب مانده. از دنیا و زندگی هیچ چیز یاد نگرفته ایم. چرا یوگسلاوی در خون غرق شد؟ چون همین عقب ماندگی را داشتند. آری همین عمل حساب ابتدایی را بلد نبودند. ما هم بلد نیستیم. دهها بار این مسایل را در نوشته هایم مطرح کرده ام . دوستان عزیز، این مسایل بی پدر و مادر مشکل حمله ما ست. ضرورت دارد آنها را با روش همین حساب ابتدایی حل و فصل کنیم و نه با چیز دیگر. ما نمی توانیم مسایل خود را با سیاست نیکولو ماکیاوللی حل کنیم. دنیای ما دنیای بعد از مهتاما گاندی ست. بعد از نلسین ماندلاست. ما میتوانیم - و باید هم بتوانیم مسایل خود را با روش علمی- با اخلاق انسانی- با سعادت عمومی- حل و فصل کنیم. چاره ای جز این نیست. میدانم دنیا دنیای سیاست ماکیاوللی ست.و قوام ها.ولی این سیاست ما را به سوی یوگسلاوی می برد. به سوی دریای خون.بیدار باشید. سیاستی که پیشنهاد کرده ام وعنوان یکی ازمقالاتم است این است که:«نباید دانه اشکی برگونه هیچ کودکی بنشیند»؛ و«وقتی به جای لبخند اشکی میتواند سرازیر بشود باید بدانیم که به خطا رفته ایم.»
***من برای انجام وظیفه انسانی و روشنگری خود مجبورم این مسایل را در نوشته هایم مطرح کنم. عمیقاً احساس مسئولیت میکنم.اگر نکنم دیگران حق دارند بگویند«سخن این آدم را بیانداز دور! ذهنش کور بود. سیل خون را نمی دید-هیچ چیز نگفت و ننوشت که به درد ما بخورد.»همینطور که خودم در مورد برخیها گفته ام. آنچه میگویم و مینویسم بر اساس یک عمر تحقیق و عمل و پراتیک استوار است.خیلی از مکتبهای جامعه و دوران خود را -هم تئوریک و هم پراتیک دیده ام. دوستان از کسروی سخن میگویند .مکتب او را هم طی کرده ام. به قول ما آذربایجانیها « او نون جیک کینه ده بلدم بؤککونه ده» با یک یک آجرهای این مکتب تجربه دارم.