Skip to main content

این پست جدیدی بود از صفحه فیس

این پست جدیدی بود از صفحه فیس
Anonymous

این پست جدیدی بود از صفحه فیس بوک مهناز هدایتی

Mahnaz Hedayati shared Mahnaz Hedayati's status.
49 minutes ago
این اولین غزلم هست به نام عروس که سال ها پیش سرودم برای اولین بار منتشر می کنم البته در صفحه 440 رمانم « مانکن و دوانسان مرده » که سال 1383 انتشارات مروارید منتشر کرده امده است برای اولین بار هم در انجمن شعر خواجوی کرمانی این غزلم را خواندم وهمینطور در فرهنگ سرای اندیشه تهران .

من عروس شهر گل های خیالم برف و باران
چون شقایق ها شکفتم در میان باد و طوفان
بزم آتش رقص سرخم شعله ای گرمم در این شب
پای کوبان می چکانم روی آتش اشک هجران
قطره ای از اشک بارانم که نم نم ریزم از چشم
قلب آتش از نهیب آرزوها گشته سوزان
عشق سوزان نقش چشمانم نگاهش کن پر از موج
اضطراب تلخ آغازم از آن احساس پایان
می روم در عمق چشمانت ببارم با تو اینک
در فضای سبز رویا چون کویری خشک و بی جان
برورق های تباهی حس بودن را نوشتم
با تو در اوجم به پروازم یقین کن بامدادان
در پناه شرم دستانت وزش ها در سکوتند
گرچه طوفانی ولیکن می گریزم با تو آسان

مهناز هدایتی