Skip to main content

الا ای فخر ایران ای توانگ

الا ای فخر ایران ای توانگ
Anonymous

الا ای فخر ایران ای توانگ
در نعتِ بانو مهناز هدایتی

الا ای فخر ایران ای توانگر....سر شعر و ادب را تاج و افسر

کلامت چون شرابی هفت ساله...مرا آتش زدی از پای تا سر

قلم در دست عطارت چو اکسیر...ازیرا شعر نابت مشک و عنبر

چو تیر قافیه در ناوک توست...خدنگ افکن شدی همچون سکندر

غزل هایت به رقص آرد جهانی...کک و موش و بز و گوساله و خر

ظرافت در ندای تو و حافظ...تقایس را چون حور است و چوعنتر

زنام نامی «مهناز بانو»...حکیم توس از خجلت مکدر

دریغا گوهری دور از وطن گشت...بسوزد در فراغت جان رهبر

ز هجرت آتشی در کام عشاق...نبینی این شکم چون گشت لاغر؟

اگر خواند مرا همچون تو شاهی...بسایم سر بر آن درگاه و آن درر....سر شعر و ادب را تاج و افسر


در نعتِ بانو مهناز هدایتی

الا ای فخر ایران ای توانگر....سر شعر و ادب را تاج و افسر

کلامت چون شرابی هفت ساله...مرا آتش زدی از پای تا سر

قلم در دست عطارت چو اکسیر...ازیرا شعر نابت مشک و عنبر

چو تیر قافیه در ناوک توست...خدنگ افکن شدی همچون سکندر

غزل هایت به رقص آرد جهانی...کک و موش و بز و گوساله و خر

ظرافت در ندای تو و حافظ...تقایس را چون حور است و چوعنتر

زنام نامی «مهناز بانو»...حکیم توس از خجلت مکدر

دریغا گوهری دور از وطن گشت...بسوزد در فراغت جان رهبر

ز هجرت آتشی در کام عشاق...نبینی این شکم چون گشت لاغر؟

اگر خواند مرا همچون تو شاهی...بسایم سر بر آن درگاه و آن در

خوشا آن دم که جانم پر بگیرد...شود در قلب «لندن» با تو هم بر

رسم بر منبرت افتان و خیزان...شوم هم سطح با آن خاک و بستر

به خدمت خیزم و پایت بمالم...تو ای شاعر، تو ای محشر، چغندر

علیرضا سربازی و سایه بیرنگی