Skip to main content

حسن زاده گرامی، 1-برداشت شما

حسن زاده گرامی، 1-برداشت شما
آ. ائلیار

حسن زاده گرامی، 1-برداشت شما از اندیشه من درست نیست ؛ نوشته اید « تمام نیروهای سیاسی ملتهای غیرفارس را طرفدار جنگ داخلی و طرفدار مداخله خارجی قلم زده اید و دیگر نیروهای سیاسی ملت فارس را دمکرات معرفی کرده اید». من نوشته ام : « "گروه هایی از ملیتها " به دنیال چلبی سازی و چلبی شدن هستند.»* «ماهیت جنگ داخلی مورد بحث بین دو "ناسیونالیسم آریایی و ملیتی" ست.نیروی پیشرو دموکراسی خواه واقعی- "ضد تبعیض غیر ناسیونالیست"- رفع بیعدالتی اجتماعی - آن نیرویی ست که در هر حالتی توان کنترول دموکراتیک جامعه را دارد.» . دقیق شوید «گروههایی از ملیتها» یعنی نه همه بل بخشی از آنها- گروههایی از آنها- به معنای همه نیست. ناسیونالیسم ملیتی- این هم بخشی از ملیتهاست چرا که « "ضد تبعیض غیر ناسیونالیست» را جدا در نظر گرفته ام. پس برداشت شما « تمام نیر وهای سیاسی ملتهای غیرفارس» درست نیست.

ناسیونالیسم ملیتی و آریایی - هردو عملاً طرفدار جنگ داخلی و مداخله خارجی هستند. توجه کنید که بین ملیتها و فارسی زبانان همه ناسیونالیست - و یا ناسیونالیست افراطی نیستند. اینجا فقط ناسیونالیستها را در نظر گرفته ام - نه همه را. نیروهای پیشرو جامعه را مشخص کرده ام و - همانطور که در مقالاتم نیز نوشته ام - نیروی پیشرو : دموکراسی خواه واقعی- "ضد تبعیض غیر ناسیونالیست"- مدافع رفع بیعدالتی اجتماعی ست. جای این نیروی پیشرو را نشان دهم : پیشروان جامعه در میان دانش آموزان- دانشجویان- زنان- کارگران و زحمتکشان- وکلا- کارمندان- نویسندگان- روشنفکران- سازمانهای چپ- در میان فعالان ملیتها و ... وجود دارند . اینان موتور تغییر جامعه هستند. عمدتاً در میان بخش متوسط جامعه قرار دارند. * 2- دیکتاتوری کوچک و بزرگ هر دو دیکتاتوری هستند و ماهیتشان یکی ست. دیکتاتوری ناقض حقوق ابتدایی فرد است و توان رفع تبعیض و بیعدالتی و غیره را ندارد. و همینطور خودی و غیر خودی ندارد- دیکتاتوری دیکتاتوریست و جایش سطل آشغال. تمام.3- نوشته اید « به هر وسیله»- اشتباه خیلی بزرگی ست. اهداف خوب و انسانی وسایل مناسب خود را دارند. و اهداف ضد انسانی نیز وسایل مناسب خود را. برای زندگی بهتر و انسانی لازم است وسایل و راه و روش متناسب با اهداف باشد. هدف وسیله را موجه نمی کند. به خاطر رفع تبعیض نمی توان مرتکب جنایت علیه بشریت شد. و مثالهای دیگر. من شونیستها را نیرو حساب نمی کنم. و حتی ناسیونالیسم آریایی را. و چنین جریانهای ضعیف و ارتجاعی را - که ممکن است همه جا باشند. روی نیروی پیشرو جامعه حساب میکنم. این نیرو در شرایط مناسب - در صحنه عمل و رخداده ها خود را نشان میدهد. مانند «نیروی رأی من کو» که پیش از انتخابات ظاهراً هیچ پیدا نبود. ولی وجود داشت. و خود را نشان داد. نیروی پیشرو مورد بحث در جامعه و جود دارد - و در شرایط مناسب پای به میدان میگذارد. مثل دیگر کشورها- مثلاً در بهار عربی. یا حتی در خود انقلاب 57. این نیرو خواهان جدایی دین از دولت- دموکراسی غربی-رفع تبعیض- رفع نسبی بیعدالتی اجتماعی و برابری و حقوق بشر و غیره است در یک سیستم غیر متمرکز. پیروزی یا شکست آن بستگی به عمق و وسعت مبارزه دارد. در پی دیکتاتوری کوچک بودن و جنگ داخلی و مداخله خارجی- متضاد با مبارزه یاد شده است. و عمل و راهی ست به غایت ارتجاعی. نگویید کسی حق ما را نمیدهد. که من هم مجبور بشوم بگویم مگر انتظار دارید کسی حق شما را بدهد. حق وقتی به دیده گرفته میشود- وقتی به دست میاید که درراه درست مبارزه - تاکید میکنم در راه درست مبارزه و نه در کجراهه ها- بکوشید و آن را « بگیرید». از این رو حق توسط مبارزه درست کسب میشود و دادنی نیست - گرفتنی ست. باید در مبارزه مشترک حاضر بود و خود را نشان داد و حقوق خود را نویساند و به اجرا در آورد. قانون انجمنهای ایالتی- ولایتی- با حضور آذربایجان در انقلاب مشترک مشروطیت نویسانده شد.