Skip to main content

20 hours ago

20 hours ago
Anonymous

20 hours ago
دو شعر در یک پست، تقدیم به بانو مهناز هدایتی

مهناز بانو عشق من چیکار کردین!؟
دیگر تو تنها نیستی، اصلاً نترسین!

شوخی و عشق و سکس و عرفان گشته یکجا
دست تمام شاعران از پشت بستین

تو یکتنه از ما بکارت ها دریدی
با مغز ما شاعر جماع َت سکس کردین!

آشفته کردی یک جهان از ناف لندن
اما مسیر تو بُود از راه قزوین

از قدرت اشعار تو لرزید ایران
این لرزه حتی حس شده در جایی در چین

دیوانگان راه تو بس بی شمارند
هرکه تو را فهمید یهو برگشت از دین

تکرار واژه ها به جا، چون بیگلی بیگلی است
قند و عسل، شاه غزل هستین، هستین!

پر ره رو بادت نازنین این راه تازه
هر چه بگویی می کنیم از دور تمکین

دنیای غمگین شما شادی ندارد!؟
به من، به استاد جدیدم هی بخندین!
92.2.7
مانی بزرگمهر

مانی بزرگمهر

ای مه من ای هدایت خوب ..... آفرین /
حبذا بر جوشش این چشمه ی دُر آفرین

در غزل هایت مکرر سکس دادین مرحبا /
مولوی،حافظ،سنایی جملگی خشتک درین*

شعر نو را هم نمودی مفتخر از کوششت
شاملو،نیما،سپهری منقلب از بهر این

جان پاکت زخمه ی هر نشتر نامردمان
از بکارت تا جراحت حاصل عمرت همین

از پماد گریه ات* یک ذره هم بر من بمال
تا دمی آسوده گردم زین سرای مهر و کین

*با توسل به درگاه استاد مهناز از اختیارات شاعری سواستفاده کرده و "دران" رو با صنعت ممال به "درین" بدل ساختم.

اشاره به این مصرع استاد : عاشقی پس زخم دل را نیست جز گریه پماد

Beren Erchamion اردیبهشت 92