Skip to main content

آقای دنیز ایشچی، اگر از اتهام

آقای دنیز ایشچی، اگر از اتهام
Anonymous

آقای دنیز ایشچی، اگر از اتهام شما در اینکه من که هستم و چه هستم بگذریم، چند نکته را برای یادآوری لازم میدانم.
یک: تناقض گویی آشکار و پریشان حالی در نگاه به مسائل سیاسی در ایران را به قدریست که دیگر قابل کتمان نیست. از سویی میگویید، " بر کسی پوشیده نیست که سازمانهای سیاسی و افکار سیاسی صد ساله اخیر در ایران به میزان زیادی تحت تاثیر افکار تزریق شده شوینیستی فارس قرار گرفته است" و بعد بصورت حیرت انگیز ادامه

میدهید که؛ " همگی سازمان های سیاسی که شما از آنها اسم برده اید، به غیر از حزب دموکرات کردستان ایران، احزاب سرتاسری می باشند.". عجب ذکاوتی برای ترکیب این دو به خرج داده اید. با این نوشته تان معلوم میشود که قصد دارید به زور و تحمیق هم شده نیروهای سیاسی متعلق به ملت های تحت ستم در ایران را به مهمیز به اصطلاح احزاب سرتاسری (حزب توده، سازمان اکثریت، شاخه های فدایی، مجاهدین خلق، جبهه ملی، انواع جمهوریخواهان...) در آورید و هژمونی احزاب ملی فارس را بر ملت های تحت ستم هموار کنید. ر این ماموریت به شما تبریک میگویم!

دو: تعلق ملی یک حزب و یا یک شخصیت سیاسی به شونیست بودن و دمکرات بودن آن حزب و یا شخصیت ارتباطی ندارد. بلکه به برنامه سیاسی آن حزب و شخصیت و تاریخ رفتاری آنها ربط دارد. احزابی که برای یک دولت فارسی (رسمیت انحصاری و ارتباطی آن در تمامی عرصه های سیاسی اجتماعی، اقتصادی و قضایی و فرهنگی) تلاش میکنند و زبان فارسی را زبان رسمی حزبی خود میدانند احزاب و شخصیتهای سیاسی ملت فارس محسوب میشوند. احزابی که شما آنها را احزاب سرتاسری مینامید، احزاب ملی ملت فارس هستند، چون تمامی ویژگیهای که فوقا برشمردم را دارند. بنابراین شونیست بودن، کم شونیست بودن و یا شونیست نبودن حزب و یا شخصیتی را به حزب و یا شخصیتی سرتاسری بدل نمیکند. برای نمونه شخصی چون شادی صدر و رفتار دمکراتیک شان در خصوص حقوق ملتهای ساکن ایران، ایشان را به یک شخصیت سرتاسری بدل نمیکند. بلکه ایشان را به مثابه یک شخصیت دمکرات فارس در ایران برجسته میکند. بنابراین چپ و راست بودن دلیل منطقه ایی بودن و یا سراسری بودن نیست. در این صورت حزب کومله نیز بایستی به دلیل دیدگاههای چپ یک حزب سرتاسری باشد.

سه: میگویید که " سرتاسری بودن یک حزب را از دیگاه من بصورت بالقوه درجه تعلق آن به حقوق شهروندی برابر حقوق کشوری تعیین می کند". کدامین حزب و یا شخصیت سیاسی را در میان احزاب متعلق به ملتهای ساکن ایران میتوانید پیدا کنید که به "حقوق شهروندی" باور نداشته باشند؟ اگر تعلق به حقوق شهروند حزب و یا شخصیتی را سرتاسری میکند، حزب دمکرات و یا کومله و یا تشکل های آذربایجانی به حقوق شهروندی تعلق خاطر ندارند، که از نظر شما احزاب و تشکلهای سرتاسری محسوب نمیشوند؟ شما میتوانید حزب و گروه سیاسی در دنیا پیدا کنید که به "حقوق شهروندی" در برنامه حزبی شان وجود نداشته باشد. آیا همه این احزاب را در هر کجای جهان و با هر هدفمندی سیاسی که در یک کشور دارند، میتوان احزاب سرتاسری نامید؟ ای معیار شما برای سرتاسری خواند یک حزب سیاسی واقعا حیرانگیز است!
چهار: من اساسا در مورد مسئله سرنگونی رژیم و همکاری نیروهای سیاسی سخنی نگفته ام. اما شما باز با خیال خام تصور کرده اید که این احزاب متعلق به ملتهای غیرفارس هستند که قصد همکاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارند. احتمالا یادتان رفته است که بعد از امضاء بیانیه مشترک حزب دمکرات با کومله چه واکنش هیستریکی از سوی همان احزاب سرتاسری مورد خطاب شما بوجود آمد و چگونه این احزاب به تجزیه طلب بودن متهم شدند. حالا شما با نوشتن یک سطر میخواهید نیروهای سیاسی متعلق به ملتهای تحت ستم را به روی صندلی متهم بگذارید؟ عجب