Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

اخرین خبرهای رسیده حاکی از هجوم حدوداٌ چهارصد نیروی سیاه پوش گارد ویژه به منازل شهروندان زیراب است . این تهاجم در خیابان بیست متری زیراب که محل استقرار نیروهای گارد بوده میباشد .
همچنین در مناطق بالا زیراب و امامزاده عبدالحق هم چند خانه مورد حمله وحشیانه قرار گرفته است . اتهام احتمالی این افراد همکاری با نیروهای رزمگاه کماندو ایران بوده است .
در شهر پل سفید نیز چند پوستر در حمایت از جوانان مبارز رزمگاه نصب گردید که بعد از ساعتی توسط ماموران پاره شد .
در شهر الاشت نیز عکسهای شیر و خورشید در برخی معابر نصب شده است . بازرسی و بازداشت شهروندان همچنان ادامه دارد .
شایعه مهمی که در سطح شهر پخش گردیده اینست که دستگاههای خودپرداز در زیراب از کار افتاده است .

نوشته شده توسط: Anonymous

رکز تحقیقات کنگره ایالات متحده : ” پ.ک.ک به یک حزب مافیایی تبدیل شده است “
Şənbə, 26.10.2012 00:29
مرکز تحقیقات کنگره ایالات متحده آمریکا در گزارش جدید خود در مورد تروریسم، از حزب تروریستی پ.ک.ک با عنوان ” یک حزب مافیایی ” نام برد


به گزارش اؤیرنجی سسی و به نقل از آژانس خبری دوغان (dha)، در این گزارش آمده است: ” پ.ک.ک در دهه ۱۹۹۰ میلادی یک حزب سیاسی تروریستی بود. اما پس از سال ۲۰۰۰ به یک حزب تروریستی و مافیایی تبدیل شده است. “
بنا به این گزارش، که از طرف کنگره ایالات متحده در باره تروریسم جهانی تهیه و منتشر شده است، پ.ک.ک امروز به یک تشکیلات جنایی و مافیایی تبدیل شده که از ایدئولوژی خود دور شده است.
در این گزارش آمده است: ” بعد از دستگیری عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک و قطع حمایت کشورهایی مانند شوروی سابق، ایران، عراق، سوریه و لبنان که از پ.ک.ک حمایت میکردند، این حزب به دنبال یافتن منابع مالی به یک تشکیلات مافیایی و جنایی تبدیل شد. این حزب قاچاق مواد مخدر، قاچاق سلاح، قاچاق انسان، غصب زمین کشاورزان، پولشویی، جعل سند و قاچاق غیر قانونی سیگار را در دستور کار خود قرار داد و جرایم بین المللی بسیاری را مرتکب شد. “
بنا به این گزارش از طرف ایالات متحده، نام حزب تروریستی پ.ک.ک هم در لیست احزاب تروریستی و هم در لیست مخصوص قاچاقچیان مواد مخدر قرار گرفته است.
نوشته شده توسط: Anonymous

خب این فیلم که برای 28 مردادماه هست. الان ما در آبان ماه هستیم. فیلم جدید کجاست ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

Hamash Doorooghe! in khabarha baese bi etemadie website shoma misheh...
tazeh oon bagherian ye kolahbardare... maroof be choob dozdi az jangl hast...Bagherian raeeise man daravordie kamando ast .... ye divoone mesle mollaha!

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاي كيانوش توكلي
با سلام البته اصل اين نامه را به ايميل جنابعالي ارسال نمودم علي ايحال به جهت عدم عضويت و يا اينكه در سايت ثبت نام نمودم اما نتوانستم اين مطالب را ارسال كنم به دين صورت ارسال مي گردد چند سال پيش بر اساس خبر از خبرگزاري مهر واردات يك نوع آبمعدني گازدار از كشور ارمنستان كه پس از برسسي توسط سازمان غذا و دارو به دليل وجود آرسنك در آن اعلام غير قابل مصرف آن اعلام مي شود اما جديدا متوجه شديم كه اين آب معدني ها توسط هلال احمر جمهوري اسلامي ايران در مناطق زلزله زده توزيع شده است و اين خود يك نوع نسل كشي فارق از هر گونه موضوع قومي و ملي كشتن هر انساني توجيه نخواهد داشت اميدوارم كه در اعتراض به اين خبر نامه سر گشاده را در سايت منعكس فرماييد

نامه سر گشاده به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و شخص آقاي لاريجاني رياست مجلس
آقايان اگر از دعواهاي خانوادگي بين سران سه قوه فارق شده ايد و اگر هنوز جرعه اي شرافت در وجود شما مي باشد به اين نامه توجه بفرماييد .
چند ماه پيش كه در سور سات برگزاري اجلاس سران عدم تعهدها بوديد در گوشه اي از اين مملكت شما كه مردمان زحمت كش و مهرباني زير خروار خاك در اثر زلزله مدفون شدن كه به جهت خواست شما ابتداء نمي خواستيد صدايش در جاي در بياوريد اما به غيرت مردمان غيور آزربايجان مثل هميشه نگذاشتند صداي حق طلبانه در گلو خفه شود به هر شكل ممكن بود اين خبر را به اطلاع همه دنيا رسانيد .
و شما در عمل انجام شده واقع شديد و بعداز دو هفته مجبور شديد كه اين خبر را در رسانه هاي خودتان گزارش كنيد . بگذريم از اينكه خصومت شما با اين ملت بر هيچ كس پوشيده نيست با جلوگيري از هموطناني كه خود جوش به كمك و ياري اين محرومان شتافته بودن با نام اقدام عليه امنيت ملي جلوگيري نموديد
آري درست است ترس شما چنان است كه مي ترسيديد كه ملت زيادي براي كمك رساني بياييند و عمق فاجعه بيشتر معلوم شود و درآن صورت بود كه مردم خود جوش بساط بي حرمتي هاي شما را برجا مي كند درست است اين همان اقدام امنيت ملي محسوب مي شد .
در راي گيري به ساخت و ساز هرچه سريع تر باقي مانده اين ملت مظلوم كه زمستاني شديد در راه بود هم عمق خصومت خود را با رد دو فوريت و حتي يك فوريت آن را اعلام نموديد فكر مي كنيد ملت اين اهانت هاي شما را پاسخ نخواهد گذاشت .
اما در هيچ مذهب و ديني حتي در زمان هيتلر كه رياست جمهور شما نيز موضوع هولاكاست را قبول ندارند چنين نسل كشي در هيچ كجاي جهان به وقوع نپيوسته است .
موضوع كه با حيله و نيرنگ قصد نابودي يك ملت را كمر همت بسته ايد .
آقايان اگر مسلمان هستيد پاسخي قانعه كننده به اين مردم مظلوم و بي دفاع در مورد توزيع سموم وحشيانه تحت نام آب معدني جرموك كه داري انواع سموم خطرناك از جمله آرسنيك كه به صورت وارداتي از كشور دوست شما ارمنستان بوده است بدهيد
چگونه امكان دارد از سوي وزارت بهداشت در چند سال اخير ورود و مصرف آن را به كشور ممنوع اعلام كرده باشد اما امروز هلال احمر اين ماده سمي را بين اين مردم توزيع نمايد . مگر نه اين است هر دو سازمان زير نظر وزارت بهداشت كار مي كند .
اين موضوع را اگر مثل مسايل اقتصدي اگر قرار است به دنبال جمشيد بسم الله ها بگرديد انصافا كه از شرافت به دور است كشتن انسانه براي شما چقدر راحت است و ملت آزربايجان پاسخ همه اين جنايات شما را در فرصتي مناسب خواهد داد .
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز
خبر نداشتن شما از یک موضوع ؛ دلیل کافی برای زیر سوال بردن اصل خبر نیست .
این هم فیلمش
http://www.youtube.com/watch?v=Zgjd1YsMJJg&feature=share

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

همنشین بهار گرامی / شما گویا در گذاشتن عکس در صفحه اصلی مشکل دارید و هر بار بجای شما عکس می گذارم .لطفا ویدئو زیر را یک بار دیگر تماشا نمائید تا بتوانید در نوشته خود راحت عکس بگذارید

https://vimeo.com/47087271

نوشته شده توسط: Anonymous

منهم الان زنگ زدم به دوستم که در زیراب زندگی می کند ؛ خبر را تائید می کرد .هر چند خودش ندیده بود ولی می گفت همه در باره ان می گویند

نوشته شده توسط: Anonymous

من اهل زیراب ام .شما دارین ازجایی که من توش زندگی میکنم برای من میگین.جو امنیتی کدومه؟......................

نوشته شده توسط: Anonymous

در تمامی جنبش ها وحرکت های سیاسی همواره افرادی بوده اند که با اسم مستعار و بصورت مخفیانه به فعالیت خود ادامه داده اند. حرکت ملی ملت آزه ربایجان جنوبی نیز از این قاعده مستثنی نیست.این افراد بیشتر از دیگر فعالان شناخته شده به هدف و جریان سیاسی منسوب خدمت کرده اند.جریان های اطلاعاتی و همچنین خودی ها(آگاهانه و یا نا آگاهانه) این شگرد و مخفی کاری را بدلایلی بر نمی تابند.به نظر اینجانب یکی از نقاط قوت حرکت ملی ملت تورک در آزه ربایجان جنوبی وجود شخصیت ها وافراد فعال با اسامی مستعار و چهره های مخفی می باشد که می توانند بخشی از انرژی نیرو های پان ایرانیست و اطلاعاتی رژیم فارس را هدر داده و در عین حال به مبارزه پایدار ادامه دهند.بعد از انقلاب ضد سلطنتی در ممالک محروسه ایران شاهد این مسئله بودیم که چطور نیرو های انقلابی چپ و مجاهدین توسط حزب توده لو داده شدند.

بیشترین ضربه وارده به رژیم از ناحیه نیرو های مخفی منسوب به چپ انقلابی و مجاهدین صورت پذیرفت.دغدغه چپ ارتجاعی و پان ایرانیست های خجالتی اذری پی بردن و شناسایی چهره های مستقل وتشکیلات های مخفی فعال در حرکت ملی می باشد.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام
فکر می کنم شما روند رسیدن به برابری را تنها با تجربه های برتری و خودخواهانه ی طبیعی انسان می سنجید. انسان محصول گذشته است و عمومن برای فراروئی نیاز به جرآت و قدری کنجکاوی دارد و این برای بسیاری در ابتدأ آسان نیست و تبعن روند انتطباق باید آرام، معقول و نرمش پذیر باشد تا بتوان برای عادت های غریزی با تفکر و مشورت جمع راه حل های اصولی یافت تا بقول شما فرار مغزها بوجود و یا تشدید نیابد. اما تشدید رقابت نا سالم تاکنون بویرانی محیط زیست و جنگ های متعدد خونین آنجامیده و البته این رقابت ها خود ـ دشمن سرمایه و منشأ ستیزند و تنها بازتابی که دارد رشد فقر وناامنی هرچه گسترده تر در سطح جهان است. من پیشگو نیستم اما از شواهد نابسامان و اعتراضات گسترده در آمریکا و اروپا می توان تنها باین سیستم بیش از پیش ناامید شد که قادر به حل دامنه ی بیکاری، فقر و از خود بیگانگی آدم ها از خود نمی شود. تندرست باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

مطلب پژوهشی ارزشمندی منتشر شده است بسیار جامع و محققانه است دست ایران گلوبال دردنکند.در مقایسه با نقدهایی که علیه هوشمند می شود و بسیار سطحی و احساسی نوشته می شود مقالات هوشمند مستحکم و روشمند است

نوشته شده توسط: Anonymous

یک ساعت پیش اعلان شد که برنده جایزه ساخاروف 2 ایرانی یعنی خانم ستوده وکیل زندانی و آقای پناهی فیلمسلز زندانی هستند . احمدی نژاد دیروز گفته بود که ما ملت بزرگی هستیم و در قرن آینده سومین ابرقدرت جهانی خواهیم بود .

نوشته شده توسط: Anonymous

نیروی انتظامی وحشی های شمالی اشغالگرعیلام وابسته به حکومت روستایی تهران نگهبان غارت نفت و گاز عیلام است و باپول نفت وگاز غارتی عیلام مردم عیلام را کشتار میکند هدف این کشتار ها که از اعراب شروع شده و در اینده بقیه عیلامیان اصیل را نیز در برمیگیرد نسل کشی عیلامیان و خالی کردن منطقه برا ی غارتگری و تاخت و تاز بیشتر وحشی های شمالی حکومتی است مقاومت عیلامیان تاخروج وحشی های شمالی اشغالگر و بازگشت انها به تهران ادامه خواهد داشت .عیلام فقط مال عیلامیان است چه عرب زبان چه خوزی زبان.اشغالگران عیلام را ترک کنند و به تهران بازگردند عیلام باغ وحش وحشی های شمالی اشغالگر نیست.نفت گاز اب وکار عیلام تنها متعلق به عیلامیان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای علی کعبی و دگر دوستان عرب ساکن در عیلام در عیلام عرب ها بخاطر زندگی عشیره ای وضع طایفه و نسبشان کاملا مشخص است وشجره نامه دارند اختلاطی هم بخاطر ازدواج بین عرب زبانان و دیگر عیلامیان نبوده چون در جنوب از قدیم ازدواج ها درون گروهی بوده است معمولا وهرکس تیره طایفه و فامیل خودرا میشناسد و قوم های مختلف در محلات خودشان زندگی میکنند خود اعراب عشیره ای جنوب که الان طایفه خودرا میشناسند دقیقا میدانند کی وارد منطقه عیلام شده اند وحالت کوچروو عشایر داشتند نه شهرنشین واگر از اعراب مسلمان بودند که زمان اشغال عیلام توسط مسلمانان وارد شده بودند الان در جامعه هضم وجذب شده بودند و به زبانی غیر عرب تکلم میکردند و طایفه و عشیره خودرا نمیشناختند مانند بسیار عرب های پراکنده در فلات که زبان عربی نمیدانند ولی نژادن عرب هستند شاید با نام فامیلی و ظاهر و منششان بشود انهارا شناخت

تابلو ترینشان سید های پراکنده فلات هستند ودر جاهای دیگر با فامیلی میشود انهارا شناخت اینها اعرابی هستند که از 1300 سال پیش به دین سوبعد از حکومت خلفا از حجاز وارد فلات شده اند به عنوان مثال فامیلی هایی مانند مهاجرانی هاشمی ال یاسین حسینی محمدی مکی و.... در منطقه مرکز ایران من تحقیقاتی داشته ام و این اعراب را بسیار دیده ام ولی زبان عربی را فراموش کرده اند ولی از نظر ظاهر قیافه و طبع وبخصوص تعصب دینی هنوز عرب هستند بخاطر بحث ارکی تایپ یونگ وکهن الگوها که میگوید اعتقاد و باورها و ایینها ژنتیکی منتقل میشود خیلی از کسانی که در فلات تعصب شدید دینی روی اسلام دارند عرب تبار و عرب نزادند هرچند زبان فارسی دارند البته الان با ازمایش های ژنتیکی براحتی میشود تبار ونزاد افراد را مشخص کرد که مثلا فرد بومی فلات است یا مهاجم عرب یا وحشی های شمالی ماورای قفقازولی نه عرب های مهاجم به عیلام که حدود 500 حداکثر در منطقه ساکن شده اند نه وحشی های شمالی سفید ماورای قفقاز حق ندارند هویت و نام خودرا بر عیلامیان تحمیل کنند اکثریت جمعیت عیلام علیرغم پراکندگی بسار عیلامیان بخصوص بخاطر جنگ 8 ساله همان عیلامی ها هستند که جنوبی اصیل هستند ونه اریایی خالص هستند نه عرب خالص هرچند ممکن است ژن هایی ازین اقوام در خود داشته باشند البته به دلیل حضور 400 ساله سلوکیان که اریایی و باز اصالتا از وحشی های شمالی هستند بعضی از عیلامیان نیز ازین طریق دارای ژن های اریایی شدند و نیز بعضی اسرای رومی که در زمان ساسانیان در منطقه بردگی میکردند و بعد احتمالا ازاد شده اند ودر منطقه ازدواج کرده اند وگرنه هویت نزدای بومی زبانی عیلامیان کاملا مشخص است از بصره تا نزدیک سیستان و همه مردم ایران با کمی صحبت کردن و نگاه به ظاهر فرد بلافاصله جنوبی عیلامی بودن فرد را تشخیص میدهند شکل بینی عرب تباران کاملا متفاوت با عیلامیان است همینطور داشتن موی صاف در عرب تباران که دیده میشود در صورتیکه موی عیلامیان اکثرا مجعد یا موجدار است و بینی پهن تری دارند ولی بینی عرب تباران حالت عقابی و کشیده دارد چشمان عرب تباران هم کاملا متفاوت از عیلامیان است .در هر صورت نفی تمدن عیلام وهویت عیلامیان هم از طرف وحشی های شمالی مهاجم ماوری قفقازوابسته به حکومت مرکزی و رزیم سابق و هم از طرف اعراب 500 ساله ساکن در عیلام محکوم است و با مقاومت سیاسی فرهنگی اجتماعی عیلامیان نسبت به مهاجمین و تمامیت خواهان پاسخ داده خواهد شد عرب ها هم به شرط احترام به عیلام و هویت وفرهنگ وتاریخش به عنوان زادگاه خود در کنار دیگر عیلامیان میتوانند از تمام حقوق شهروندی در کنار دیگر عیلامیان برخوردار باشند .
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز همنشین بهار گرامی توجه شما و دیگر دوستان علاقه مند را به این لینک دعوت میکنم تا بارعایت امانت مطلبی در باره بومیان فلات در منطقه شمال مازندران و گیلان هم بخوانید کل مطلب را هم در بخش ادامه نظر بدون تغییر کپی میکنم .البته شما به عنوان یک فردی که بیشتر خودرا از اقوام مهاجم شمالی ماورای قفقاز یا به قول خودتان اریایی میدانید حق دارید در هرجا از تاریخ و اجداد خودبنویسید و دفاع کنیدوولی بدانید اقوام مهاجم شمالی ماورای قفقاز به فلات تمدن نیاوردند بلکه از فلا ت نشینان بومی شهرنشین تمدن آموختند و امپراطوری پارس ها با تکیه بر تمدن بومیان و جنگاوری و خشونت ومادیگرایی مهاجمین ماورای قفقاز شکل گرفت .لینک دفاع بومیان شمال ایران از تمدن های بومی منطقه خودشان:
http://www.shomaliha.com/aria.html

متن کامل مقاله :
ما آريايی نيستيم
نه برديا دروغين بود و نه انوشيروان دادگر
http://www.shomaliha.com
به جز چند کتيبه سنگی و چند صفحه از کتب مذهبی متاسفانه نوشته ديگری از نياکان ما برجا نمانده است تا تاريخ نگاری امروزمان متکی و مستند بر آنها گردد. به غرور ملی مان برنخورد, گويا بايد بپذيريم که نوشتن و تاريخ نگاری برخلاف يونان در ايران باستان متداول نبوده است. مورخی چون طبری و حماسه سرايی چون فردوسی حدود 1000 تا 1500 سال بعد از آشيل, هومر, گزنفون و هرودت و دهها شاعر و مورخ و داستانسرا و اديب و دانشمند يونانی که آثار مکتوب داشتند ظهور کردند. تاريخ ايران را عموما خارجی ها برايمان نوشتند, و تلاش تاريخ نويسان وطنی بيشتر در سطح ترجمه آنها و يا باز نويسی و نقل قولهای طولانی از آنها خلاصه می شود
ما که عوض نشديم, عوض هم شده باشيم تاريخ ما که عوض نشده!؟ اما در سالهای اخير در تقريبا تمام مقالات, فيلمنامه ها و کتبی که درباره ايران و تاريخ ايران نوشته می شود تصويری که از ما ايرانيها و ملل همسايه مان ارائه می گردد تصويرآدمهايی وحشی, بدکنش, خبيث , بربر و عقب افتاده ای که دشمن ذاتی هرنوع همزيستی با ديگران و دمکراسی است می باشد. هيولايی شديم که فقط با گلوله و بمب بايد سر جاي مان نشاند. برای اينکه به ما و ديگران هيولا و بربر بودنمان را بقبولانند دست به تاراج گذشته و تاريخ مان می زنند. بيهوده نيست که غارت و نابودی هرآنچه را که نشانی از تمدن و فرهنگ گذشته مان داشت و دارد بخش مهمی از تعرض شان به موجوديت ما را تشکيل می دهد.در جريان و بعد از اشغال عراق اولين نسخه های دست نويس ,هزار و يکشب, و رساله های رياضی عمر خيام و مقالاتی از ابن سينا و ابن رشد و يک ميليون جلد کتاب ، 10 ميليون سند و 14000 قطعه باستانی از بين رفته است. ماه مه سال 2004 يعنی يک سال پس از خاتمه ی جنگ در اثر آتش سربازان آمريکايی و متحدان آنها 40000 اثر خطی مذهبی سوخته است و بنا به گزارش بريتيش ميوزيوم سربازان لهستانی بخشی از خرابه های بابل در جنوب بغداد را منهدم کرده اند. هزازان اثر مکتوب و قطعه باستانی که نشانی از فرهنگ و تمدن مشترک ملل منطقه بوده و منهدم نشده بودند به تاراج و سرقت رفتند. آدم به نوشته های پيشين اينان که ما را "پسر عموهای آريايی" معرفی ميکردند هم شک می کند و از خود می پرسد آيا آنچه را که آن موقع درباره ما می نوشتند هم دروغی بيش نبوده و تنها هندوانه زير بغل گداشتنی بود که آن هم در جهت منافع دولتها و منافع ملی خودشان بود, زيرا با اين کار (متمايز کردن مان از نظر نژادی از ديگر ملل منطقه) می توانستند با ايجاد حس برتری نژادی در بين ما, به سو ظن و نفاق بين ما و ديگر اقوام و ملل منطقه دامن زده و خود راحتتر به تاراج منابع مان بپردازند.
نبود منابع مکتوب ايرانی باعث گرديده که بخش بزرگی از تاريخ ايران باستان بر اساس حدسيات و يا گفته های امثال هرودت استوارباشد, در باره هرودت لازم است اشاره شود حتی برای نوشتن تاريخ موطنش يونان به گفته های وی به عنوان سند تاريخی کمتر بها داده می شود, زيرا هرودت نقال و قصه گويی بود که از طريق نقالی در قهوخانه های يونان امرار معاش می کرد و معمولا به شنيده هايش برای اينکه بيشتر مهيج شوند شاخ و برگهايی مشتری پسند می افزود. بيچاره نمی دانست که بعداز 2000 سال افسانه هايش مبنای نوشتن تاريخ ملتی قرار خواهد گرفت. البته بديهی است که در قصه های هرودت و چند يونانی ديگر ردپای برخی حقايق و انعکاس برخی واقعيات از تاريخ ايران باستان را می توان يافت, اما جا زدن آنها به عنوان حقايق مسلم تاريخی اشتباهی است که مدام در تاريخ نويسی ايران صورت گرفته است.

ما ايرانيها عادت کرديم وقتی از تاريخ و گذشته ايران صحبت می کنيم بيشتر سرگذشت شاهان و شاهزادگان مورد نظرمان هست تا سرگذشت مردم معمولی. و اگر هم از وقايع تاريخی که مردم در آنها نقش داشته اند صحبت شود همان برداشت و روايت از وقايع تاريخی به خورد ما داده شده که روايت رسمی بوده و به نفع نيروی غالب و مسلط جامعه در کتب و سنگ نوشته ها تنظيم و جار زده شده اند. در موقع تاريخ خوانی در ما کمتر احساس همدردی با رنجهايی که نياکان ما بردند برانگيخته ميشود و مجبوريم کمتر خود را شريک غم ها و شادی های مردم مان بدانيم تا آنانی که بر جان و مال شان تسلط داشتند.
همين روايت های رسمی از وقايع تاريخی است که شورش بزرگ مردم که در اعتراض به فشار وصول ماليات های سنگين برای تامين جنگ مصر در اواخر حکومت کمبوجيه , دست به طغيان زده بودند يا کاملا از صفحاتش حذف می گردد و يا کمرنگ جلوه داد می شود. اما آنچه بزرگ و برجسته می شود قهرمان سازی از کودتاگران و سرکوبگران است که بصورت دروغ بزرگ "برديای دروغين" به ما غالب کردند. برديای دروغينی وجود نداشت. آنچه که از نوشته های آشيل, هرودت و حتی سنگ نوشته ها از جمله بيستون ستون يکم بر ميآيد ولی به فراموشی سپرده شده اين است که برديا پسر کوروش و برادر کمبوجيه به شورش مردم می پيوندد و بسيار بين مردم محبوب بود و بعداز به قدرت رسيدن به مدت سه ماه تمام ماليات ها را لغو می کند و دستور تقسيم گندم بين مردم گرسنه را می دهد و... اما طبقات ممتاز به رهبری داريوش با کودتايی خونين عصيان را سرکوب و هزاران نفر از جمله برديا را به قتل می رسانند. و برای توجيه عمل خود افسانه برديای دروغين و گئومات مغ را که بسيار ناشيانه و کودکانه ساخته شده به عنوان تاريخ به خورد ما دادند. گيرم که شباهت گئومات به برديا آنقدر بود که حتی پس از هفت ماه مراوده و نشست و برخاست با اعيان و اشراف که برديا را به خوبی می شناختند تشخيص دروغين بودنش مشکل بود, اما نديدن گوش بريده ی برديای دروغين توسط همسر وی که دختر يکی از کودتا گران بود بعداز هفت ماه خوابيدن زير يک لحاف ديگر خيلی مضحک است. غرور ملی ما پس از بيش از دوهزار سال هنوز هم اجازه اين را نمی دهد که از برديا اعاده حيثيت کنيم و کماکان او را دروغين و سلابه کشندگان مردم را بزرگ و کبير می خوانيم
روايتی مشابه برديا از سرگذشت مصلح بزرگ اجتماعی ايران دوران ساسانيان يعنی مزدک برای ما بجا گذاشته اند. جنبش مزدک که يکی از بزرگترين جنبش های مساوات طلبانه جهان باستان می باشد به نوشته همه آنهايی که درباره آن نوشته اند و از قضا تمامی شان با موضعی خصمانه به بررسی آن پرداخته اند ريشه در فقر و فلاکت توده مردمی داشت که به شديدترين شکل ممکن تحت ستم و استثمار اتحاد سلطنت و دستگاه روحانيت قرار داشتند. جامعه آن روز ايران عموما به دو طبقه اصلی زميندار و طبقه برزگر تقسيم بندی شده بود . بين اين دو طبقه قشر متوسط دهقانان آزاد قرار داشتند که صاحب زمين خود بوده ولی زميندار بزرگ محسوب نميشدند و بمثابه کارگزار و مباشر زمينداران بزرگ در جمع آوری ماليات و خراج و سربازگيری عمل می کردند.. در کنار سيستم فئودالی به عنوان سيستم مسلط مناسبات برده داری هم رايج بود. طبقه زميندارخود شامل سه قشر خاندان سلطنی, ملاکان بزرگ محلی و موبدان بود. بين اقشار روابط کاستی حکمفرما بوده و ترقی از يک کاست به کاست ديگر غير ممکن و به دستور دستگاه روحانيت که خود به عنوان زميندار بزرگ با دستگاه حکومتی درهم تنيده شده و دين و دولت به هم متصل بودند عملی غير قانونی محسوب ميشد . در نامه تنسر آمده است: " عامه ـ برزگران ـ مستغل (مستغلات) و املاک بزرگزادگان نخرند برای اين که درجه و مرتبت هر يک معين ماند ". به روايت تاريخ طبری دوازده هزار آتشکده وجود داشت که هرکدامشان مالک هزاران هکتار زمين بودند. زمين و آب تا وجب آخرش در تمام کشور در تملک سه قشر مرفه و دهقانان بود .اکثريت مردم به صورت رعيت و يا برده در خدمت و يا بهتر بگويم در تملک آنان بودند. استثمار شديد فئودالی و پرداخت انواع خراجها و مالياتهای دولتی و مذهبی( گفته می شود که 125 نوع ماليات وجود داشت و پرداخت خمس يعنی يک پنجم درآمد کشاورزی به آتشکده ها در آن زمان مرسوم بود), تامين هزينه جنگهای پياپی داخلی و قشون کشی های خارجی, سربازگيريهای مداوم از بين مردان ,وضعيت فلاکتبار زندگی اکثريت مردم و در مجموع نارضايی عمومی از دين و دولت و آرزوی تغيير وضعيت موجود زمينه ساز پيدايش جنبش مزدکيسم شدند. مزدک با طرح اصلاحات بنيادين در دين توانست بخش وسيعی از مغان رده پايين که زندگی چندان خوبی نداشته و از فساد موبدان زميندار و چسبندگی دين و دولت به همديگر ناراضی بودند را جذب کرده و با طرح "حق همگان" در برخورداری از آب و زمين و زن توانست بخشهای وسيعی از ستمديدگان و محرومان جامعه را بسوی خود جلب نمايد. مساوات طلبی مزدک را می توان در لابلای اشعار فردوسی به وضوح ديد:
اگر دادگر باشی ای شهريار / به انبار گندم نيايد بکار
شکم گرسنه چند مردم بمرد / که انبار را سود جانش نبرد
همی گفت هرکو توانگر بود / تهی دست با او برابر بود
نبايد که باشد کسی بر فزود / توانگر بود تار و درويش پود
جنبش مزدکيان با توطئه و به شيوه ای بربرمنشانه به دستور خسرو انوشيروان سرکوب شد, هزاران نفر را کشتند, و به روال شيوه ی کهنه چند هزارساله ی تهمت و شکنجه و اقرار گيری که هنوز هم رايج است و تبليغات وسيع سعی در لکه دار کردن آن نمودند. مزدکيان را که مخالف داشتن حرمسراها و چند زنی بودند متهم به اشتراکی بودن زنان کردند و... آنچه که ما تاکنون به عنوان تاريخ از جنبش مزدکيان شنيديم و خوانديم همان روايتی است که به سفارش سرکوبگران و فئودالها, صاحبان حرمسراها نوشته شده , روايتی که در آن قيام مردم رنج ديده سرزمين ما ن برای عدالتخواهی را بلوا و تاراجگری و کفر(زنديک) ناميده ميشود و سرکوبگر مستبدی را که دستش به خون هزاران هزار نفر از نياکان حق طلب ما آلوده بود, سرکوبگری که دستور داد پوست مخالفان را زنده زنده کنده و پر کاه کرده و به دروازه های تيسفون بياويزند را به لقب دادگر و عادل مفتخر می کند.

اما داستان آريايی بودنمان اوج بی مهری ما نسبت به اجدادمان را نشان می دهد. به راحتی اين را پذيرفتيم که اقوام آريايی که براساس تمام روايتها اقوامی کوچ نشين بوده و بيشتر از طريق دامداری و شبانی امرار معاش ميکردند و به دلايلی چون سرد شدن هوا, تراکم جمعيت و چراگاههای بهتر حدود هزار سال قبل از ميلاد مسيح بسوی سرزمين مان سرازير شده بودند بوميان (يعنی همان اجداد واقعی ما) سرزمين مان ايران را يا در جنگ از بين بردند و با آنها را در خود حل کردند. البته هيچ نشان, مدرک, نوشته يا سنگ نبشته ای که حاکی از جنگ هايی که در آن ايرانيان بومی شکست خورده و نابود شدند تاکنون بدست نيامده و ارائه نشده و تمام اين فرضيات بر حدسيات استوار است . شايد بتوان در مورد کوچ آريايی ها به اروپا اين نظريه را به راحتی پذيرفت. زيرا اروپا بويژه بخش غربی و شمالی آن به دليل سرما و ديگر عوامل طبيعی تقريبا خالی از سکنه و يا بسيار کم جمعيت بود. اما ايران برخلاف اروپا از حدود سه هزار سال قبل از ورود اقوام آريايی سابقه تمدن و شهرنشينی داشت.

آثار مسى و مفرغى از جمله تبر، چكش، كلنگ يك سر، كلنگ دو سر، تيغ خنجر، سوزن، سنجاق، اسكنه و قلم کشف شده در تپه های سيلک کاشان حکايت گر وجود تمدنی که قدمت آن به هفت هزار سال می رسد و يکی از نخستين تمدنها محسوب می گردد می باشند.
در يکی از بزرگترين کشفيات باستان شناسی جهان در حفاری های حوزه رود هليل رود در جيرفت در سال 1381 خورشيدی صحبت از تمدنی می شود که در حدود 3000 تا 4500 سال قبل از ميلاد مسيح يعنی 5000 تا 6500 سال پيش(به عبارتی قبل از تمدن سومر در ميان رودان) زندگی شهری داشته و صاحب خطی بودند که قدمتش چندين قرن از خط ميخی بيشتر است. محقق فرانسوی ژان پرو می گويد: منطقه‌ای که پيشتر تصور ما بر اين بود که کسی جز چادرنشينان و گله‌های دام آنها در آن سکونت نداشت، به واقع قلب تمدنی بوده ا ست که به شکل شگفت انگيزی پيشرفته بود. از اين پس جيرفت را بايد مبدا تاريخ دانست و ساير تمدن‌ها را بايد با استناد به آن و به صورت قبل و يا بعد از تمدن جيرفت سنجيد. به عقيده خانم هالی پيتمن از دانشگاه پنسيلوانيا اين تمدن يک مرکز تجاری بزرگ هم بود که از اقصا نقاط دنيا برای تجارت به آنجا می آمدند. وی می گويد: مُهرهای يافت شده با نقوش مختلف در منطقه متعلق به تجاری بوده که از نقاط ديگر برای خريد کالا به "جيرفت" ميامدند و از اين مُهر ها برای مُهر و موم کالا ها استفاده ميکردند. تعداد زياد مهرها و تنوع طرحها نشان ميدهد که خريداران زيادی ازنقاط مختلف خارج از منطقه به اين شهر ميامده اند

يکی از با اهميت ترين کشف های انسان که به تحول آتی جوامع بشری و پايه ريزی تمدن های بزرگ کمک کرد يعنی کشف فلز و ذوب آن در نيمه اول هزاره پنجم قبل از ميلاد مسيح(يعنی بيش از 6500 سال پيش) حدود 3000 تا سه هزار وپانصد سال قبل از کوچ اقوام آريايی به ايران بطور همزمان در آناتولی و تپه قبرستان قزوين و حدود سه قرن بعد در کرمان صورت گرفت. در حفاری های انجام شده تپه " قبرستان " در هشت كيلومترى شمال روستاى سگزآباد در دشت قزوين کارگاه های ذوب مس با دو کوره ذوب ، چند كارگاه سفالگرى و فلزكارى, و ساختمان بزرگی با 9 اتاق و... نشان از وجود تمدنی بزرگ و شهرنشين در 6500 سال پيش را می دهد.

در حفاری های انجام شده در غرب ايران ابزار و آلات تهيه آبجو که عمرشان به شش هزار سال می رسد کشف شده و به عقيده کار شناسان مردمان بومی آن خطه اولين قومی بودند که با طرز ساختن آبجو آشنايی داشتند.

همچنين می توان از تمدن ايلام در غرب و جنوب ايران در 3500 سال پيش و آثار بدست آمده در تپه حصار دامغان، چشمه على در شهر رى ، مرتضى گرد در جاده رى به عباس آباد در 9 كيلومترى تهران، قره تپه در شهريار که همگی نشانه هايی از زندگی غيرشبانی دارند نام برد

آثار فرهنگی فراوانی از شمال ايران بدست آمده که حکايت از وجود شهرنشينی و تمدن در 3000 سال قبل از ميلاد مسيح در منطقه را دارند. از جمله می توان از آثار بدست آمده در " شاه تپه " " تورنگ تپه " " ياريم تپه " " دره گز" در منطقه گرگان و جام سيمين، مربوط به هزاره‌ی دوم پيش از ميلاد در کلاردشت نام برد
در سال 1351 خورشيدی در کاوشهای رودبار گيلان گردنبند زرينی يافته شده که مربوط به هفت هزار سال پيش (حدود چهار هزار سال قبل از کوچ اقوام آريايی به ايران) است. در اين گردنبند سه نقش برجسته گردونه خورشيد از طلا با فاصله منظم و دقيق که در آن بکار رفته است.


طرحی از گردنبند يافت شده در رودبار گيلان متعلق به 7000 سال پيش

در سال های 1340 و 1341 در حفاری های انجام شده توسط دانشگاه تهران و اداره باستان شناسی در تپه مارليک نزديک رودبار در گيلان آ ثار گرانبهايی بدست آمد که نشانگر پيشرفت آماردها (ساکنان بومی گيلان و مازندران) در رشته های گوناگون صنعتی و برخورداری از جامعه شهر نشين در هزاره ی دوم پيش از ميلاد مسيح می باشد. در معابد کشف شده در مارليک اشيايی مانند ظروف نقره ای با لوله بلند طلا و نقش های افسانه اي، يک تبر مفرغی دوسر و انبوهی سرپيکان مفرغی پيدا شد. پارچه های به دست آمده از تپه مارليک، نشانه ظهور و پيشرفت صنعت بافندگی در هزاران سال پيش در ايران و به ويژه در گيلان هستند. در آرامگاه های تپه مارليک اشيايی مانند ظروف مفرغی ظرف های سفالين، دکمه های تزئينی ، انواع سرگرز، پيکان، شمشير، خنجر، مجسمه های برنزی و سفالي، کلاه خود، سرنيزه، مچ بند و اسباب و افزاری ديگر پيدا شد. همچنين در ميان اين آثار انبوهی گوش پاک کن طلا و برنز، ناخن پاک کن طلا و مفرغ، سوزن های طلا و مفرغ، دوک پشم ريسی و وسايلی از اين گونه به دست آمد که معرف فرهنگ و طرز زندگی آماردها هستند. از ديگر آثار يافته شده می توان از دو مجسمه کوچک گاو مفرغي، دو مهر استوانه اي، چهارده دکمه طلا و تعداد زيادی جام می توان نام برد. در ميان جام هايی که در اين کاوش ها به دست آمد؛ نمونه های بی مانندی وجود دارد از جمله جام مارليک که در هيچ يک از کاوش های علمی جهان مانند آن‌ها پيدا نشده است. مارليک به نظر بسياری خلاصه شده مارد ليک يعنی سرزمين ماردها (آماردها) می باشد
اضافه کنم که حفاری ها در ايران به استثنای چند مورد که واقعا خصلت علمی و باستان شناسی داشته و توسط کارشناسان ايرانی و خارجی صورت گرفته, عموما خصلت راهزنانه و سرقت ماندگارهای نياکان مان را داشته و ميليونها قطعه بدست آمده که می توانستند به روشن شدن تاريخ ايران باستان کمک کنند به موزه ها و کلکسيونهای خارج از مرزهای ايران منتقل گرديدند.

در شمال ايران قبل از ورود اقوام آريايی قوم بزرگ آمارد يا مارد تسلط داشتند که خود شامل چند شاخه بود, بزرگترين آنها اقوام خويشاوند آماردهای گل يا گيل در گيلان, آماردهای کادوس يا کاسپيان در گيلان و غرب مازندران و آماردهای تپور در شرق مازندران بودند. آماردهايی که در مناطق کوهستانی گيلان اقامت داشتند ديلميان ناميده می شدند. بوميان ايرانی ساکن در شمال ايران بنا به دلايل متعددی بيشتر از ديگر نقاط توانستند در مقابل هجوم های بيگانگان از استقلال و هويت فرهنگی خود دفاع و پاسداری نمايند. نام های باستانی مثل گيل, تپور(تبرستان) و ديلم , مارليک, کاس, کاس ماشل و کاس چوم و نام زيبای دريای کاسپيان همگی ماندگارانی از اجداد باستانی ما می باشند


جام مارليک

آيين ها و سنت های کهنی چون چهارشنبه سوری, شب چله ، نوروز، مهرگان و جشن سده که عمری چند هزار ساله دارند و همچنين اعتقاد به آناهيتا ايزد بانوى آب ايران باستان همگی ريشه در آيين های ايرانی قبل از کوچ اقوام آريايی داشته و هرکدام نشانی از ايرانيان بومی را با خود به همراه دارند. خصلت مشترک تمامی اين آيين های زيبا و کهن ارج گذاری زندگی و جوانی و شادابی و صلح و مهرورزی است که که معمولا کمتر در اقوام باستانی که به زندگی سخت و خشن صحرانشينی و کوچ نشينی عادت داشتند ديده شده است. راز ماندگاری آنها نيز ناشی از همين خصلت انسانی مردمی شان هست که باعث گرديد جايی در خانه دل هر ايرانی در تمام اعصار داشته باشند و عليرغم تمامی عداوت ها و کينه ورزيها ی دشمنان و متجاوزان به سرزمين کهنسال مان, از اسکندر گرفته تا اعراب و مغولان پابرچا بمانند. بديهی است که ساکنان بومی اين سرزمين کهن در گذر زمان بی تاثير از ملل همسايه مان و يا اقوامی که چه با زور و خشونت و چه بصورت کوچ های تدريجی و مسالمت آميز پا بدان نهادند, از جمله اقوام آريايی, نمانده و آنچه امروز به نام فرهنگ ايرانی ناميده می شود ثمره و دستاورد مشترک ملل و اقوامی است که در ايران می زيسته و می زيند.

در تاريخی که برای ما نوشته شد اين همه آثار فرهنگی, علمی و تاريخی بدست آمده که نشانه های بارز وجود جوامع شهرنشين و دولتها و تمدنها در ايران هستند تقريبا ناديده گرفته شد و سرنوشت انسان های خالق اين دستاوردهای بزرگ که در سير تحول آتی جوامع بشری تاثير بسزايی داشتند معمولا با چند جمله کوتاه چون "شکست از اقوام آريايی" و " اضمحلال" و " حل شدن در تازه واردان" به فراموشی سپرده شد.و مبدا شهرنشينی و ايجاد سازمانهای دولتی در سرزمين کهن و باستانی مان ايران را به راحتی به سال 700 قبل از ميلاد يعنی به زمان تشکيل اولين دولت ماد تغيير دادند.

با وجود دولت ها و جوامع شهرنشينی که از سطح رشد فرهنگی و علمی بالايی با معيارهای آن زمان برخوردار بودند, و مسلما ابزارهای لازم برای دفاع از خود را هم داشتند, بعيد به نظر ميرسد که افسانه حل شدن ايرانيان در اقوام آريايی که عموما از طريق گله داری و شبانی زندگی می کردند را انعکاسی واقعی از آنچه که بر مردم ما گذشت دانست. شايد می شد آنرا باور کرد اگر گفته می شد اقوام آريايی با برنامه ريزی و صف آرايی نظامی و لشکر کشی به خاک ايران توانستند بر بوميان چيره شوند. البته در آنصورت بايد مدارک و نشانه هايی که دال بر وقوع چنين جنگهای سرنوشت سازی باشد ارائه گردد.

دولت ها و امپراطوريهای زيادی در طول تاريخ از بين رفتند, اما مردمانی که پايه های اصلی و نيروی انسانی آن امپراطوری ها را تشکيل می دادند از بين نرفته و امروز هم زندگی می کنند, گرچه از فرهنگ و شيوه زندگی ديگر مردمانی که چه به صورت نيروی تجاوزگر و چه کوچ های تدريجی و مسالمت آميز وارد سرزمين های شان شدند متاثر گشته و گاها زبان شان عوض شد. اکثريت ساکنان کنونی کشورهايی چون عراق, ترکيه از نظر نژادی و قومی ربطی به اعراب و مغولها ندارند, اما زبان هايشان با مردم عربستان و مغولستان يکی و يا از يک ريشه هستند.
آنچه که تاکنون به عنوان تنها دليل و مهم ترين دليل آريايی بودن و هم نژاد بودن ما با اروپايی ها ارائه شده و کماکان می شود ريشه مشترک زبان فارسی و زبان های اروپايی می باشد که مبحث جداگانه ای است و اميدوارم اگر زمانه ياری کند در آينده بدان بپردازم. اما بد نيست همينجا اشاره کنم که زبان های ملل و اقوام زيادی در طول تاريخ در تماس و اصطکاک با هم از همديگر تاثير پذيرفته و زبان هايی برای هميشه از بين رفته و زبانهايی کاملا تغيير کرده تا بدان حد که مثلا يک انگليسی و يا سوئدی زبان هزار سال پيش اجدادشان را که آن هم انگليسی و يا سوئدی ناميده می شد نمی فهمند. در خاورميانه به دليل جابجايی های بزرگ و گسترده و پياپی قومی و ملی در طی چندهزار سال تغيير و تحول در زبانها نيز بسيار گسترده تر و عميق تر از هر کجای کره خاکی بود. اگر تنها هم ريشه بودن زبان ما با اروپايی ها که آنها هم آريايی هستند دليل کافی برای هم نژاد بودن باشد در آنصورت بايد ادعاهای بسياری از پان ترکيست ها را که تنها به دليل هم ريشه بودن زبانشان با تمام کشورهای آسيای ميانه ( و به روايت آقای جواد هيئت حتی چين) آنها را ترک می نامند بپذيريم. لازم نيست کار شاقی بکنيم تا اين ادعای را بی اساس بيابيم. هم وطن عزيز از هرکجای ايران که هستی يک عکس از خودت و عکسهايی هم از مردم ترکيه و سوريه و همچنين شهروندان آلمان و سوئد را پهلوی هم بگذار و خوب به عکس ها دقت کن, مطمئن هستم که با شهروند ترکيه و سوريه بيشتر احساس خويشاوندی خواهی کرد تا آلمانی يا سوئدی که آريايی هم هستند (در رابطه اروپايی ها , پسرعموهای فرضی مان اضافه کنم که آنها به تازگی بور و بلوند نشدند. ناصر خسرو حدود هزار سال پيش در سفرنامه اش می نويسد:" و اندلس ولايتى بزرگ است و كوهستان است, برف بارد و يخ بندد, و مردمانش سفيد پوست و سرخ موى باشند, و بيشتر گربه چشم باشند همچون صقلابيان" ). همين کار را می توانند پان ترکيست های ما انجام بدهند و فقط بجای عکس شهروند ترکيه عکس يک اصفهانی يا تهرانی و بجای عکس شهروندان آلمان و سوئد عکس يک مغول و چينی را بگذارند.

با توجه به آنچه گفته شد صحبت کردن از نژاد خالص بومی ايرانی و يا آريايی در رابطه با ما ساکنان اين مرز و بوم که ايرانش می ناميم نه درست می باشد و نه برای همزيستی مان در کنار همديگر مفيد. به هر زبان يا لهجه ای که صحبت کنيم نتيجه اختطلاط ها و آميزشهای حداقل سه هزار سال بين اقوام بومی و اقوام ديگری که به ايران کوچ کردند, از جمله اقوام آريايی بعنوان اولين و بزرگترين گروه کوچ کننده به ايران و سپس اعراب و ترک ها بوده و حامل رگه های نژادی همه آنها هستيم. هرجا که مقاومت ها در برابر اقوام مهاجر شديدتر و استقلال نسبی در برابر اشغالگران بيگانه و حکام مرکزی بيشتر بود بديهی است که بار فرهنگی و رگه های قومی و نژادی متعلق به اقوام بومی بيشتر می باشد.
با توجه به انبوهی از مشکلات و معضلات ريز و درشت که گريبان گير کشورمان چه در سطح داخلی و چه در روابط بين المللی می باشد آيا طرح اينگونه مباحث انحرافی نبوده و به هدر دادن بيهوده انرژی نخواهد بود؟ به گمان من اين بحث نه تنها انحرافی نيست بلکه طرح آن بويژه در شرايط کنونی ضروری و واجب می باشد. همانطور که قبلا در مطلبی تحت عنوان "مانديم و خواهيم ماند" اشاره کردم در زير فشار منگنه های غريبه و "خودی" به عنوان ايرانی (اعم از ترک , فارس , بلوچ , لر, کرد و گيل و ...) خيلی تنهاييم. در مقابل انواع ناسيوناليسم و شوونيسم, نابخردی های سياستمداران خودی و تهديد راهزنان بين المللی که موجوديت کشور عزيز مان ايران را زبر ضرب قرار داده اند ما فقط همديگر را داريم. نگذاريم با جداسازيها و تئوريهای مصنوعی نژادی ما را از هم جدا کنند. مطلب را با جمله ای از دوست و همکارم در سايت شمالی ها ماکان تمام می کنم :
اگر احترام متقابل بين انسانها وجود نداشته باشد از ياری و مساعدت متقابل در روزهای سخت و بدبختی هم خبری نخواهد بود. و اين همان چيزی است که دشمنان مردم و مرز و بوم ما بيشترين بهره را از آن خواهند برد
ر.اشکوری
نوشته شده توسط: Anonymous

شما مطالب جالبی درگذشته نوشته ایدولی این نوشته فاقدارزش علمی وتاریخی است بدلایل زیر!
برخلاف تصورعامیانه ازهرودت بعنوان مورخ،گویا اویک نقال قهوه خانه ای بوده که مردم راباداستانهای شوخ وشیرین مشغول میکرده است.دلیل*
کتاب *تواریخ*هرودت یونانی،پدرتاریخ ،ترجمه وحید مازندرانی درص48مینویسد<مارهابه کشتزارهای اطراف پایتخت ریخته بودندواسبهاکه مشغول چرابودندازمشاهده آن وضع وحال به خوردن مارها|رداختند.>!!!اسب گوشتخوارشد!!!
درص 143<هنگامیکه مارهای بالدار ازصحرای عربستان بطرف مصرپروازمیکنندللک للک هاباآنهادربین راه برخوردکرده مانع میشوندکه بطرف گردنه بروند،سپس آنهاراهلاک میکنند.وچرندیات دیگر
حسن پیرنیادراثربیسوادی وباستان پرستی اولین کسی است که ازکورش آنهم ازهمین هرودت نقال قهوه خانه ای که شرحش رفت
کپیه برداری کرده است.وشما متاسفانه ازاین دوشخص فاقدسوادتاریخی وعلمی ستادآورده اید!عجبا

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده گرامی همنشین بهار سپاس از توجه شما وپاسخ هایتان اگر به زبانه های غیر پارسی لاتین تسلط دارید و در خارج از ایران زندگی میکنید ممنون میشوم درباره تمدن های بومی فلات قبل هجوم اقوام شمالی به داخل فلات مطالب بیشتری برایمان در صورت امکان بفرستید چون به دلایل سیاسی در دو رزیم فعلی و گذشته سکوت معنی داری در مورد تمدن های بومی فلات دیده میشود البته چندین کتاب در مورد تمدن عیلام در داخل به فارسی چاپ شده ولی باز هم دید حاکم براین مبناست که تاریخ فلات را از بعد از هجوم اقوام شمالی بنویسند

حوزه های تمدنی غیر از عیلام هم در فلات بوده مانند جیرفت کرمان -اگر عیلامی نباشد-سیلک کاشان دشت قزوین نظراباد فیروز کوه شمال ایران و مازندران شهر سوخته زابل و بسیاری دیگر که من نمیدانم که همه نشان از زندگی شهری و یکجانشین و صنایع دستی و پیشه وری دارد در منطقه نظراباد که مال مرکز فلات است گفته شده قدیمی ترین سفال ایران پیدا شده الان در محافل تاریخ نگاری داخل کشور بیشتر برای تاریخ نویسی جدید به باستان شناسی متکی هستند و تاریخ های منتشرشده غربیان را در باره فلات را که بیشتر اریایی گرا و هخامنشی گرا هستند وحالت داستان پردازی بی سند را دارند زیاد جدی نمیگیرند در چند سال آینده کتاب های خوبی از نویسندگان بومی در مورد تاریخ فلات از هزاره های های قبل از ورود مهاجمین شمال درخواهد امد ونگاه سیاسی خاص به تاریخ فلات که پیدایش انرا از زمان قدرت گیری قبیله پارس میاید به حاشیه رانده خواهدشد متاسفانه حکومت فعلی اجازه بازدید از سایت های باستانشاسی کشف شده مربوط به تمدن های بومی را نمیدهد و نسبت به انها بی تفاورت است در جیرفت کرمان خیلی از یافته ها بخاطر اهمال دولت غارت و گم شدند تمدن جیرفت میتوانست برای تاریخ نگاری فلات بسیار مفید باشد منطقه نظراباد نیز اجازه بازدید ندارد .کتیبه های موجود در دانشگاه شیکاگو هم به خط عیلامی هستند که فعلا در اختیار دولت امریکا هستند.متاسفانه حتی عکس هایشان را هم برای استفاده محققین ایرانی منتشر نمیکنند.در منطقه لیان بوشهر هم در سال های اخیر یافته های زیادی از تمدن عیلام بدست امد در جزیره خارک نیز.امید وارم در نوشته ها و پژوهش های اینده خود بیشتر به بومیان فلات نشین توجه کنید سپاس از زحمات شما.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی، چیزی که در مقالهٔ شما پوشیده مانده موضوع «شبکه مهران بهاری» است. پس با این حساب شما فرد ویا شبکه مذکور را میشناسید و به عنوان وکیل مدافع برایش قلم فرسایی میکنید. سایتهای تورکیی که مقالات «شبکه مهران بهاری» را منتشر میکنند کم نیستند وهیچ کدام ازاین جوان خوش چهرهٔ رعنا اطلاعی بدست نمی دهند. اگر لطف کرده وشناختی از این شبکه ویا فرد را بدهید ویا حداقل اظهار بدارید که این شبکه ویا فرد ازلحاظ امنیتی مورد تائید شماهست این جماعت گمراهان را آسوده خاطر خواهید کرد.
با تشکر ص ـ کوچه باغلی

نوشته شده توسط: Anonymous

تمامی دیدگاه های بررسی شده در این نوشته، از نقطه ی "گفته می شود" شروع شده.
نویسنده ی محترم باید توجه داشته باشید که خیلی چیزها "گفته اند" و خیلی چیزها "گفته می شود".
به حکم "گفته می شود" اعتباری برای نوشته و تحلیل نمی توان خرید و از این جهت تمامی دیدگاه های شما در این نوشته، مفروضات شخص شماست و به فرض "شایعه" بودن این خبر، تخیلات و موهومات.
چرا به جای پرداختن به مسائل اتفاق افتاده و واقعی، به جای تفکر و تعمق، سعی در انتشار اخباری داریم که از منابع آن اصلا مطمئن نیستیم؟
به همین دلیل ساده، مردم ما به راحتی گول میخورند و به عنوان نمونه به جای نان شب، به ساق پای نیکی کریمی در جشنواره فیلم خارجی فکر می کنند.
تخیل تمام سر و سامان ما رو گرفته، به هیچ چیز معترض نیستیم به غیر از موهومات
جنگ هفتاد و دوملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

نوشته شده توسط: Anonymous

""" تجسّم شهرهای مصنوعی آینده """ دوستان مخصوصا عزیزان آزربایجانی، در ۸۰ هشتاد سال گذشته ما را """ همنشین مردگان "" کرده اند، بوی گند و متعفن "" مرداب مردگان "" قدرت "" خلاقیت و نواوری را از ما گرفته، من در آدرس اینترنتی نمای چند تا از شهر‌های مصنوعی آینده را در اختیار شما خواهم گذاشت، این شهرها در آمریکا، آلمان، سوئد... ساخت نخواهند شد، یکی‌ از شهرها بغل گوش ما کشور ترکیه خواهد شد، شاید اطلاع دارید که ترکیه قصد ساخت کانالی را دارد که دریای سیاه را به دریای مرمره پیوند می‌‌دهد، چنین پروژهٔ عظیمی‌ نیازمند کندن زمین و جابجا ئی میزان بسیار زیادی از خاک را در بر خواهد داشت، مهندسان، طراح هان پیشنهاد ساختن یک شهر مصنوعی جزیره‌‌ای را با خاک کنده شده از این کانال را داده اند.
http://www.fastcodesign.com/1670897/envisioning-the-city-of-the-future-…

http://www.fastcodesign.com/1670897/envisioning-the-city-of-the-future-as-a-man-made-island#4
نوشته شده توسط: Anonymous

""" کشتی‌ دنیای بی‌ طبقهٔ کمونیستی را فرار مغز‌ها به قعر دریا می‌‌فرستد """ اگر به متخصصین و مغز‌های تحصیل کرده "" مزایا و امتیاز خاص "" بدهند که جلو پدیدهٔ "" فرار مغز‌ها "" را بگیرند، دنیای بی‌ طبقهٔ کمونیستی تبدیل به یک "" شعار تو خالی‌ "" خواهد شد، اگر به مغز‌های تحصیل کرده بگویند مثل "" مثل لشگر کارگران کندوی مورچگان و زنبور‌های عسل کار کنید و جامعه ما بی‌ طبقه است، سیل فرار مغز‌ها را شاهد خواهند بود، و جامعه بی‌ طبقه در نبود "" مغز‌های تحصیل کرده "" در خاکستر فقر به روز آدم خواری خواهد افتاد. جریان دنیا نیز به سمت و سوئی میرود که با "" تشدید رقابت "" در همه عرصه‌ها "" جنگ برای تسلط بر منابع و "" جذب استعداد‌ها "" فزونی خواهد گرفت. چپ هیچ راهی‌ ندارد جز به "" صحرای کربلا زدن "" و " دخیل شدن به زبان سیاسی چپ پو پو لیستی و عوام فریبی "".

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اوباما تو حق نداری با این حکومت فاسد و ظالم توافق و همکاری کنی. این پیام ما مردم ایرانه
در خبرها در مورد مذاکرات مخفیانه ایران و آمریکا از طریق حضور ولایتی و طائب در آمریکا اطلاع یافتم. من وابسته به هیچ گروه و حزبی نیستم این مطلبو برای شما میفرستم تا به هر نحو ممکن منتشر کنید تا بگوش اوباما و سیاستمدارای امریکا برسه و از این کار جلوگیری بشه.
لطفا" چاپ کنید.
اوباما باید بدونه که بخاطر سیاستها و عملکرد عمدی یا غیر عمدی اون در قبال ایران، تا این لحظه شرایط به نفع حکومت کثیف جمهوری اسلامی بوده و به ضرر ما مردم بدبخت، بخاطر سیاستهای اشتباه اوباما ناشی از توافقات پشت پرده با خامنه ای روز به روز ما مردم فقیر تر و بدبخت تر شدیم یعنی چیزی که حکومت میخواد: فقر بیشتر جهت مردم عادی و ثروت و قدرت برای خواص مثل کشورهای دیکتاتور کره شمالی و زیمباوه و چین) اعدام های مخفی بیشتر شده، ترس و وحشت و

آقای اوباما تو حق نداری با این حکومت فاسد و ظالم توافق و همکاری کنی. این پیام ما مردم ایرانه
در خبرها در مورد مذاکرات مخفیانه ایران و آمریکا از طریق حضور ولایتی و طائب در آمریکا اطلاع یافتم. من وابسته به هیچ گروه و حزبی نیستم این مطلبو برای شما میفرستم تا به هر نحو ممکن منتشر کنید تا بگوش اوباما و سیاستمدارای امریکا برسه و از این کار جلوگیری بشه.
لطفا" چاپ کنید.
اوباما باید بدونه که بخاطر سیاستها و عملکرد عمدی یا غیر عمدی اون در قبال ایران، تا این لحظه شرایط به نفع حکومت کثیف جمهوری اسلامی بوده و به ضرر ما مردم بدبخت،
بخاطر سیاستهای اشتباه اوباما ناشی از توافقات پشت پرده با خامنه ای روز به روز ما مردم فقیر تر و بدبخت تر شدیم یعنی چیزی که حکومت میخواد: فقر بیشتر جهت مردم عادی و ثروت و قدرت برای خواص مثل کشورهای دیکتاتور کره شمالی و زیمباوه و چین) اعدام های مخفی بیشتر شده، ترس و وحشت و نا امنی در کشور بیشتر شده، در عوض قدرت و ثبات و نفوذ این حکومت فاسد افزایش یافته.
من خودم مسلمان شیعه هستم ولی این حکومت نه اسلامه نه شیعه، حساب این جکومت فاسد و دزد از اسلام وشیعه جداست.
آقای اوباما چرا باید تعداد مراکز فرهنگی و مساجد حکومت ایران در این چند سال در امریکا چندین برابر بشه و تو هر مرکز هم 4-6 آخوند از نزدیکان مقامات امنیتی و علمای اصلی ایران بهمراه چندین نفر بسیجی با خانواده هاشون با پاسپورت آمریکایی و یا اقامت آمریکا حضور داشته باشند؟ مثلا" مسجد النبی در کووینای کالیفرنیا توسط حجه الاسلام دکتر حجازی (دکتری از طریق بورسیه در انگلستان با پول ما مردم بدبخت) که عموزاده سردار حجازی است اداره میشه، تو یک آپارتمان بزرگ بشکل رایگان و مفتی کنار مسجد زندگی میکنه و یکی از مهره های اصلی حکومت ایران تو آمریکا و اروپاست:
Hojjatul-islam Dr Sayed Hejazi )http://hejrat.info(
Hejrat Foundation Headquarters, 324 S. Diamond Bar Blvd., Suite 137, Diamond Bar, CA 91765
Al-Nabi Masjed (West Covina) Address: Hejrat Foundation, Al-Nabi Masjed
1505 W. Garvey Ave. N. West Covina, CA 91790
از این نوع مراکز تو آمریکا خیلی زیاده، کی به این کثافت ها ویزا میده؟ سیاستهای اوباما و همکاری پشت پرده با حکومت ایران! گرفتن ویزا برای یک فرد عادی عملا غیر ممکنه ولی ایشون با زن و 3 تا پسرش و خانواده خودش و زنش همه سیتی زن یا گرین کارت آمریکا را دارند! اینها سیاستهای اوباماست!
هزینه این مراکز فرهنگی با توجه به میزان تقاضا و درخواست آنها و میزان فعالیتشون و حقوق این آخوندا و مداح ها را هم ماهیانه 5-8 هزار دلار با توجه به درجه علمی و دینی از پولی که از زمان شاه به آمریکا برده شده پرداخت میشه ، یعنی از پول ما مردم بدبخت، چون بر اساس تعهد ایران و آمریکا پولهایی که شاه تو آمریکا پس انداز کرده به ایران فرستاده نمیشه ولی آمریکا تعهد کرده که اونها رو با توافق حکومت ایران جهت ایرانیان مقیم آمریکا مصرف کنه یعنی پولهای ما توسط دولت آمریکا به این آخوندا و مداح ها و دکتر نمازیخواه و حجه الاسلام قزوینی در مسجد ارواین و تریتا پارسی هر شخص یا گروهی که حکومت ایران تایید و معرفی کنه داده میشه! چقدر ما ملت احمق و بدبختیم که نشستیم اوباما و آمریکا این جکومت ظلم و فساد ایران را نابود کنند.
آقای اوباما، اگه این تحریمها هم نبود این آخوندای فاسد قیمتها را بالا میبردند البته در مدت 2-3 سال ولی با هماهنگی با شما و کمک شما این تورم 2-3 ماهه ایجاد شد! در حقیقت شما راهی را رفتید که حکومت ایران میخواست.
7 ماه پیش از یکنفر از دوستانم که پدربزرگش از مشاوران اقتصادی نزدیک به وزیر اطلاعاته شنیدم که گفت "نظر آقا (رهبر ایران) اینه که دلار به حدود 4500-5500 تومان و پوند به 7500-8000 تومان برسه! میگفت از طریق بین المللی هماهنگی کردند که تو این کار کمکشون کنند! اون موقع من نفهمیدم چی میگه! چقدر ما مردم احمق و ساده ایم!
مطمنن بعد از رسیدن تورم به میزان مورد نظر حکومت اونموقع توافق با اوباما علنی میشه و همه چی عادی! لعنت بر شما شیاطین فریبکار. تجربه نشان داده تو کشور ما وقتی قیمتها بالا میره دیگه پایین نمیاد، 1000 تومن گرون میشه، 10 تومن پایین میارن و دیگه ثابت میمونه.
لعنت به تو اوباما اگه با این جکومت فاسد توافق کنی، یعنی تو کثافت تر از روسیه و چین هستی.
اوباما حق همکاری با این جکومت فاسد را نداره، این یعنی نفرت 70 میلیونی ما مردم بدبخت ایران که بیش از 65% در زیر خط فقر و 25% در فقر کامل و عدم توانایی در تهیه مواد عذایی زندگی میکنیم.
آقای اوباما تو حق توافق با این حکومت فاسد را به هیچ عنوان نداری، آقای اوباما شریک این قاتلها در این همه قتل و فساد و غارتگری نشو، میدونی چقدر خون انسانهای بیگناه بشکل مخفی تو ایران ریخته میشه؟ اگه کسی فهمید و موضوع رسانه ای و علنی شد، لاریجانی و قوه قضاییه اعلام میکنند که اینها قاچاقچی یا اراذل و اوباش بودند! دانشجوی 25 ساله اوباشه و قاچاقچی! ولی حرومزاده فلاحیان که علنن یکنفرو کشت الان براساس تحریمهای شما آزادانه تو اروپا و آمریکا با پسر ولایتی و مرندی و عسگراولادی جولان میده و تجارت میکنه؟ میدونی جرم اون بدبختی که توسط پسر فلاحیان کشته شد چی بود؟ به کمک دختری رفته بوده که پسر فلاحیان مزاحمش شده بود.
آقای اوباما تو حق نداری با این آخوندا توافق و همکاری کنی. این پیام ما مردم ایرانه.
نوشته شده توسط: همنشین بهار

در زمان حکومت عیلام و قبل از شکست عیلام توسط آشور، قبیله پاسارگاد کجا بودند و آیا در منطقه انشان قدرتی داشتند یا خیر؟
پاسخ دقیق این سؤال را بلد نیستم. خاندان‌های پارسی پیش از این که از میان دره‌های کوه‌های زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، آنجا، ایست کوتاهی می‌کنند...
من در اینگونه موارد بسیار کم می‌دانم و از اینکه بیشتر نمی‌توانم بنویسم، پوزش می‌خواهم.
با سلام و احترام: همنشین بهار

نوشته شده توسط: همنشین بهار

قبیله ی پاسارگاد قلمرو قبیله ی خود از جمله شمال خوزستان کنونی را که قبلاً متعلق به عیلامی ها بود، تصرف کرد و پیش رفت.
از سال ۵۵۰ (قبل از میلاد) به بعد که امپراطوری ایران بیش از پیش میخش را کوبید، عیلام به زیر سلطه رفت. البته نقش‌برجسته‌های موجود نشان می‌دهد که هخامنشیان هنر خود را در بخش معماری و نقش‌برجسته از عیلامی‌ها یادگرفتند.
***
فاصله سرکوب عیلام توسط آشور و قدرت گرفتن قبیله پاسارگاد در منطقه عیلام ؟
با توضیح فوق، فاصله سرکوب عیلام توسط آشور بنی پال و قدرت گرفتن قبیله پاسارگاد در منطقه عیلام، حدود ۹۰ سال می‌شود.
از هجوم آشوربنی پال در ۶۴۰ قبل از میلاد تا ظهور کامل امپراطوری ایران ۵۵۰ قبل از میلاد...
ادامه دارد

نوشته شده توسط: همنشین بهار

درسالهای ۶۵۰-۷۵۰ قبل از میلاد، عیلام جدید و نیمه مستقلی قد برافراشت اما آشور کشور مقتدر وقت مدعیانی برای سلطنت عیلام تراشید و آنها را در برابر هم قرار داد. در زمان «سناخریب» (پادشاه آشور)، عیلامی ها برضّد وی به مداخله در امور بابل پرداختند. سناخریب از طریف فرات و خلیج فارس به آنان حمله کرد (۶۹۴ قبل از میلاد) و بعدها «آشوربنی پال» (۶۴۰ ق م) شهرهای عیلام را بکلی تاراج نمود...
...
قبایل چادرنشین پارس ابتدا به دامداری پرداختند ولی بعداً گروهی از آن ها کشاورز و «یکجانشین» شدند. یکی از این قبیله ها، قبیله ی پاسارگاد بود و رئیسشان هخامنش نام داشت. هردوت قبیله‌ی پاسارگاد را برجسته‌ترین قبیله‌ی پارسی می‌داند (کتاب یکم، بند ۱۲۵) و برخی از پژوهشگران می گویند نام پارسی قبیله‌ای که هردوت آن را «پاسارگاد» خوانده، «پاتیشووریش» (Patishuvarish) بوده است [فون‌گال، ص ۶-۳۶۵، ۳۷۲]...ادامه دارد.

نوشته شده توسط: همنشین بهار

پیش از مهاجرت مادها به ایران زمین، (حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد)، تاریخ ایران تقریباً محدود به تاریخ عیلام است که از قدیمی‌ترین و نخستین تمدن‌های جهان بشمار می‌رود. جدا از آنچه در «کتب عهد» (تورات و...) در مورد عیلام نوشته شده، اسنادی که از آن دوران داریم و بسیاری از آنها در حفاریهای شوش (سال ۱۸۷۹) بدست آمده، ناچیز و به زبانهای اکدی و عیلامی است و متاسفانه از زبان عیلامی چندان رازگشایی نشده است.
به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی بخشی از عیلام به سمت جنوبی رود های دجله و فرات تعلق داشت و مردم در آن ناحیه زندگی می‌کردند و تقریباً در جنگ مداوم با اکدی ها و سومری ها بودند. عیلامی ها حول و حوش بین النهرین هم بودند اما تعئین دقیق حدود و ثغورشان دشوار است. «نیمه کتیبه» ای که در بوشهر کنونی بدست آمده و قدیمی ترین سند در مورد تاریخ عیلام است، اطلاعات اندکی از زمانه آنها بدست می‌دهد.
....
ادامه دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

زن روستایی (مسلمان یهودی صلیبی معتقد ومتظاهر)شهرنشین وخانه نشین همچون جنازه ای است که حکومت روستایی(دینی) بر دوش مرد میگذارد تااین جنازه را سال ها با فقر وبدبختی بدوش کشد و این ورآنور ببرد و نیازهای مصرفی اش و اروزهای کوچک وبزرگش را پاسخگو باشد مرد روزانه کار میکند و عرق میریزد و زن بردوش او فربه تر فربه تر میشود ابتدای زفاف زنی ترکه ای و لاغر است و کشیده وشاید خوش اندام بعد از چندسال جنازه ای باد کرده ومتعفن میشود که هروز بر دوش مرد بیشتر سنگینی میکند .زن روستایی(دینباور) تنها جنازه ای متعفن و پرخرج است وعامل استثمار و سقوط اقتصادی اخلاقی اجتماعی مردی که اورا بدوش میکشد به امید روزی که زنان شهری و شهریگر دیگر جنازه ای متعفن و باد کرده بردوش مردان نباشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

منطقه ای به نام عربستان نداریم ! نظرات درج شده زیر این خبر نظراتی بسیار سفیهانه هستند که هیچ بنیان تاریخی ندارند ! بنده خودم خوزستانی هستم و خیلی بهتر از پان ترکانی مانند آراز و پان عرب های خاضر در این صفحه تاریخ استانم را می دانم ! به جز چند طایفه معدود از عرب های جنوب بقیه عمدتا در دوران صفویه و حتی بسیاری در دوره قاجار به ایران مهاجرت کرده اند ! ( نمونه اش طایفه بنی طرف که اصالتا از اعراب عمان هستند و سابقه اقامتشان در خوزستان 200 ساله است ، حالا برای ما مدعی اشغال منطقه به دست اریاییان شده اند ! ) ، هم اکنون هم عرب های جنوب در اکثریت استان نیستند که بخواهند ادعایی داشته باشند هر چند اگر اکثریت هم بودند باز خوزستان همیشه تاریخ بخشی از ایران بوده و هست و خواهد بود !

ان دوستی که مدعی شدند اریاییان سرزمین ایلامیان را اشغال کرده اند ! دوست عزیز باور بفرمایید اگر کمی مطالعه تاریخی از منابع معتبر جهانی انجام دهید چیزی از شما کم نمی شود ! سرزمین و مردم ایلام 200 سال پیش از تشکیل حکومت اریاییان توسط اشور بانیپال در هم شکسته شد و مردم شوش قتل عام شدند ! اتفاقا این حکومت هخامنشیان بود که زبان ایلامی را زنده نگه داشت و حتی ایلامیان و پارسیان زندگی بسیار مسالمت امیزی با یکیدیگر داشتتد و حتی سردار وفادار کوروش بزرگ سردار ایلامیش آتروداتس بود ! زبان ایلامی حتی تا قرن 10 هجری زنده بود ، باید از اعراب و ترکانی که بر ایران حکومت می کردند پرسید که چه طور شد زبان ایلامی از بین رفت ! اما در مدت هزاران سال امپراتوری ایرانیان زبان ایلامی کماکان زنده بود ! ضمنا جهت اطلاع ان دسته از پان ترکان و پان عرب هایی که ایلامیان را به خود می چسبانند باید بدانید که ایلامیان هیچ ربطی به هیچ قومی در خاور میان نداشته اند و زبان و نژادی مستقل داشته اند و خوزیها بازمانده ایلامیان هستند هر چند به لحاظ نزادی نیز به تدریج در میان دیگر ایرانیان مضمحل شدند ...
نوشته شده توسط: Anonymous

من این نظر رو برای انتشار نمینویسم و فقط به عنوان یادآوری یک نکته برای نویسنده محترم این مطلب هست.از آنجاییکه کشورهای خارجی می دانند که در ایران بیشتر از یک جریان در اداره کشور و تصمیم گیری های اساسی و نهایی نقش داره و قطعا رییس جمهور که طول دوره مدیریت ان به کشور بیشتر از 8 سال نیست نمی تواند علیرغم ابراز تمایل ,گزینه خوبی برای مذاکره باشد چون فاقد ریشه در نظام و بین مردم می باشد. از اینرو دو گروه که آشکارا کشور توسط آنها مدیریت میشود نماینده های خود را برای مذاکره فرستاده اند , یعنی بیت رهبری و سپاه.در صورت درست بودن شایعه مبنی بر حضور رییس اداره اطلاعات سپاه در آمریکا, میتوانید ازقطعیت عزم این دو گروه برای مذاکره خبردار شوید چون حضور این دو گروه در کنار هم پشت میز مذاکره نشانه دهنده سیگنال آقایون به همتایان خود برای شروع مذاکره است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اژدر بهنام
«سبک و محتوای» کامنتهای من منطبق با «سبک و محتوای مقالات این سایت» بوده است. در داخل مقالات یک «شیوه هدفدار تخریب» که گاهاً خیلی به افراط نیز می گراید بر علیه جنبشهای سیاسی ملل غیرفارس ایران به پیش برده میشود. من در کامنتهای پیشین در خصوص روش برخورد «مهربانانه» و «نوازشگرانه ی» ایران گلوبال با مقالات و کامنتهای «همفکرانش» حتی اگر «شدیداً تخریبی» نیز باشند و در مقابل «قلع و قمع نمودن دیدگاههای مخالفان به بهانه های واهی» توضیح کافی دادم و نیازی به تکرار دوباره ی آن نمی بینم. همانگونه که می دانید

جناب اژدر بهنام
«سبک و محتوای» کامنتهای من منطبق با «سبک و محتوای مقالات این سایت» بوده است. در داخل مقالات یک «شیوه هدفدار تخریب» که گاهاً خیلی به افراط نیز می گراید بر علیه جنبشهای سیاسی ملل غیرفارس ایران به پیش برده میشود. من در کامنتهای پیشین در خصوص روش برخورد «مهربانانه» و «نوازشگرانه ی» ایران گلوبال با مقالات و کامنتهای «همفکرانش» حتی اگر «شدیداً تخریبی» نیز باشند و در مقابل «قلع و قمع نمودن دیدگاههای مخالفان به بهانه های واهی» توضیح کافی دادم و نیازی به تکرار دوباره ی آن نمی بینم. همانگونه که می دانید مبارزه ی سیاسی در ایران توأم با پرداخت هزینه و تاوان شدیدی می باشد و «حرکت ملی آزربایجان» هم جنبشی است که هزاران نفر در راه آن هزینه های ریز و درشت فراوانی متحمل شده و حتی گاهاً کل هست و نیست زندگی شان را گذاشته اند ومطمئناً انتظار از اشخاص و تشکلهای منسوب به این حرکت جهت نظاره گر شدن در قبال «رویکرد تخریبگرانه ی همکاران سایت ایران گلوبال» که حاضر به پرداخت هزینه ای به اندازه ی تحمل دیدگاههای مخالف در سطح یک «کامنت» هم نیستند و در یک کشور خارجی و یا در داخل کشور «با خیال راحت» پشت صفحه ی مانیتور پایشان را روی هم انداخته و با فشار دادن دکمه های کلید به «لجن مال نمودن» و «تضعیف» این جنبش می پردازند عبث می باشد. متأسفانه برخلاف ادعاهایی که دوستانی مثل شما دارند که من اسمش را «ادای دموکرات بودن را درآوردن» می گذارم من بعنوان یک «مخاطب» از ایران گلوبال چیزی غیر از «سیاهکاری»، «سیاهنمایی»، «تحریف» و «تخریب» چیزی نمی بینم و البته انتظار خاصی هم از این سایت ندارم و این کامنتها را هم صرفاً بدلیل «داخل شدن زورکی پای این سایت به کفش دیگران» ارسال می نمایم و گرنه همانگونه که گفتم برقراری «دموکراسی به معنای واقعی آن در جامعه ی استبداد زده ی ایران» جزو ناممکنات می باشد و به همین خاطر برخلاف عده ای «آرمانگرا» که به زور می خواهند دیگران را با طناب پوسیده ی خود به درون «چاه توهم شان» گسیل نمایند وقت خود را بیهوده صرف «تخیلات ناممکن» نمی نمایم.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام:
در ارتباط با پست مدرنیسیم هابرماس و بومن و..نظرات مخالفی دارند که جای بحث ما فعلن نیست! بگذارید برای رسیدن به نتیجه کوتاهترین راه را برگزنیم: ما در جهانی زندگی می کنیم که در هر ثانیه حدود دو کودک از گرسنگی و آب آلوده می میرند! حالا حرف من این است که آیا ما که علنن از علل این فجایع که دلیل اصلی و ابتدائی اش ساختار جاهطلب سرمایه داری ست، می خواهیم راهی برای تغییر و تعدیل این ستم و نابرابری پیدا کنیم یا نه؟ به نظرم کمتر کسی وجود دارد که سالم روانی باشد و بگوید: نه ! اگر چنین باشد، پس ابزار و اهرم این آگاهی ابتدائن توسط روشنفکران نوعدوست و آگاه است که بخش پیشرو نیروهای کار و زحمتکش محروم را در مسیر بیداری و هدایت نیروی بزرگ مردمی برای ساختن و پرداختن سبکی انسانی و همگانی تحریک می کند و تمام حرف من این که اگر قرار باشد جامعه رو به صلح و وفاق بگذارد باید ریشه های انواع ستم برچیده شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" دوران یکی‌ برای همه و همه برای یکی‌ به چندین دلیل فاقد اعتبار است """ ۱- در دنیای پست مدرن امروز، رسالت آموزش و پرورش از "" تحویل دانش صرف "" به "" تولید کارفرین یا entrepreneur """ تغییر یافته، جوامع انسانی‌ در کندوی مورچگان یا زنبور‌های عسل زندگی‌ نمیکنند و کسی‌ باید کار ایجاد کند. ۲- کمبود آب، مواد غذا ئی، سوخت‌های فسیلی، استعداد انسانی‌ ... شهرنشینی را تا آخر این سده تکمیل خواهد کرد و روستا علنا از روی زمین محو خواهد شد، این باعث به وجود آمدن "" کلان شهر‌ها یا Mega-cities "" شده،و انباشت علم، دانش در این کلان شهرها "" رقابت برای منابع موجود "" را وارد فاز جدید خواهد کرد. شما فقط این ۲ دو مورد را فعلا از من داشته باشید تا به "" رویائی بودن امکان زندگی‌ انسان‌ها در کندوی مورچگان یا زنبور عسل‌ها پی‌ ببرید.موفق و کامیاب باشید.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

بهنام چنگائی
سلام، بازهم میگویم لطفن حرف های خود را بحساب من ننویسید! آیا نمی شود عکس اش را چنین هم گفت: جمع هم در خدمت نیازهای فرد باشد؟ اینکه بسیار زیباست! بگمان من خارج از بخش رمانتسیم زندگی زنبور عسل، در واقع کمون ابتدائی عملن الگوئی حدودن مشابه فرهنگ کار مشترک زنبور دارد و تفاوت اش با زندگی آدمی تنها در این می تواند باشد که انسان در زندگی جاری خود استعداد کشف و تغییر و تبدیل پدیده های کهنه و مزاحم را به بهترها دارد و آنهم می تواند با همکفری و تفاهم با چشم انداز بهره بری همگانی هدایت و سازماندهی شود، نه توسط ابر مردها مشابه خمینی و شاهان پهلوی و یا خامنه ای و.. بلکه بااراده افقی و نظارت توده های کار و زحمت، زیرا اینان اند که عملن تولید نیازمندی های اجتماعی را عملن تولید می کنند شایسته و انسانی نیست که همینان اغلب شان بنا به ادعای مدیای رژیم 35 در سد زیر نرخ فقر باشند. تندرست باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

اقا یا خانم همنشین بهار لطفا درباره تاریخ دقیق ورود قبیله پاسارگاد به منطقه عیلام وفاصله سرکوب عیلام توسط اشور وقدرت گرفتن قبیله پاسارگاد در منطقه عیلام بنویسید و اینکه در زمان حکومت عیلام و قبل از شکست عیلام توسط اشورقبیله پاسارگاد کجا بودند وایا در منطقه انشان قدرتی داشتند یا خیر

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

آقای یاشار گولشن گرامی! از آنجایی که کامنت طولانی شما به عنوان مقاله در پاسخ به آقای قره جه لو در همین سایت منتشر شده است، انتشار محدد آن لزومی نداشت و حذف شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" اردوگاه شکست خوردگان، یا اردوگاه شکست نخور دگان؟""" جناب آقای بهنام چنگائی عزیز، با سلام ، کامنت دوم شما "" پدیدهٔ "" فرار مغز‌ها """ را به کلی‌ نادیده می‌گیرد، شما ادّعا می‌کنید آن """ آن بخش میانی را هم که شما می گوئید آنها هم با توده های تهیدست هم داستان """، شما جوامع انسانی‌ را با کندوی بزرگ مورچگان یکسان قرار می‌دهید که "" فردیت به کلی‌ از بین میرود و همه در خدمت نیاز‌های جمع هستند "" این در صورتی‌ ممکن است که "" روند تکامل و اجتمائی شدن انسان‌ها از شکل زندگی‌ شهرنشینی و سازکار‌های امروزی به در آید و ما "" ابر سازمان هائی "" مانند کندوی موچگان پیدا کنیم، ولی‌ شرایط امروزی امکان چنین دگرگونی را نخواهد داد و "" همینکه یکی‌ از این مورچگان کارگر کندو "" کمی‌ سخت کوشی نشان داد و مدرک مهندسی‌، دکتری، تخصّصی... گرفت، به شرایط زندگی‌ خود با دیگران ناخشنود شده پدیدهٔ "" فرار مغز‌ها ""

را چون ضرورتی تاریخی بر پیشانی واقعیت خواهد چسباند.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آلتین گرامی. برای اینکه نشان دهیم چه کامنتهایی را حذف می کنیم، به 3 نمونه از کامنتهای خود شما که در دو ماه گذشته حذف شده اند، اشاره می کنم. شما در تاریخ 21 اکتبر کامنتی را به زبان ترکی نوشته اید. ما اعلام کرده ایم که مطالب و کامنتها به زبانهای رایج در ایران را تنها زمانی منتشر می کنیم که همراه با ترجمه فارسی باشند. ما قبلا نیز در این مورد به شما تذکر داده بودیم. شما دو کامنت دیگر در تاریخ اول اکتبر و 23 اکتبر نوشته بودید که حذف شده اند. دلیل حذف این کامنتها، استفاده از کلماتی بود که در عرف دمکراتیک، توهین محسوب می شوند. من این بخشهای کامنتهای شما را بدون هیچگونه دخل و تصرفی در اینجا می آورم تا معیاری باشد برای خوانندگان گرامی سایت در ارزیابیشان: ••• "باز که این چرندیات را پشت سر هم ردیف نمودی" ••• "بطور مذبوحانه برای غلبه نمودن بر نوستالژی شکستی که یادگار به اصطلاح مبارزه سیاسی

«احمقانه ی» سالهای «حماقتشان» می باشد دست و پا میزنند." ••• /// به این ترتیب خوانندگان سایت می توانند قضاوت کنند که آیا "تیغ سانسور" ما بر گردن "نظرات" مخالف است و یا سپری است در مقابل توهین و فحاشی و ایجاد جوی ناسالم! ••• همچنانکه بارها اعلام کرده ایم، هدف ما ایجاد جوی سالم برای گفت و شنود مدنی و سازنده است. درک ما از دمکراسی این نیست که هر کسی آزاد باشد تا هرچه فحش و ناسزا یاد گرفته، نثار دیگران بکند. ••• در مورد مقالات هم اصل بر این است که هر نظری را منتشر کنیم. تا به حال نیز اینکار را انجام داده ایم و تمام مطالبی را که به دست ما رسیده است، تا آنجایی که توانسته ایم و امکانات فنی و نیروی انسانی ما اجازه داده است، منتشر کرده ایم. بدیهی است توان و امکانات ما هم حدی دارد. توضیحا اضافه کنم که برخی مواقع مقالاتی برای ما می رسد که بدون نام نویسنده است و یا مملو است از اتهامات قضایی و تخریب اشخاص. طبیعتا ما اینگونه نوشته ها را منتشر نمی کنیم. ما تا به حال به موضعگیری سیاسی مطالب توجه نکرده ایم زیرا در همین مدیریت سایت، مواضع سیاسی گوناگونی وجود دارد و به همین دلیل هم ما تاکنون هیچگونه موضعگیری سیاسی نکرده ایم. علاوه بر این باز یادآور می شوم که برخی مواقع به دلیل کمبود نیرو، مقالات و کامنتهایی به اشتباه منتشر می شوند که نباید منتشر شوند زیرا در چارچوب یک بحث و اظهار نظر مدنی نمی گنجند. ما چشم یاری از خوانندگان گرامی داریم و امیدواریم که اینگونه موارد را به اطلاع ما برسانند تا کار خود را اصلاح کنیم و بهتر سازیم. هدف من از نوشتن این مطلب کوتاه فقط و فقط توضیح و روشنگری است و قصد بحث و جدل با کسی را ندارم. اگر دوستی خواست نظر مخالف و یا موافق این شیوه سایت را بیان کند، با کمال میل آماده انتشار نوشته هایشان هستیم. با تشکر و به امید بحث و گفتگو در جوی سالم و مدنی.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای کاوه عزیز من سال هاست این پروژه را پدیده روستایی کردن ruralizationخاورمیانه عنوان میکنم و درباره ان از چند سال پیش مطالبی نوشته ام پدیده روستایی کردن خاورمیانه از سا ها پیش و بخصوص جنگ سرد شدت گرفت هرچند قبلا هم وجود داشته ولی به شکل مهندسی شده و از طریق انجام انقلاب ها و ساختن احزاب و افراد درسال های نیم قرن پیش شدت گرفت منظور از پدیده روستایی کردن خاورمیانه گسترش شریعت های ابراهیمی اسلام یهود صلیبی و شاخه های متعددانها با گرایش های افراطی و نوگراست و حمایت ازین جریانات برای کسب قدرت سیاسی در کشورهای خاورمیانه برای تحمیق مردم و عقبداشت اقتصادی تاریخی سیاسی و فرهنگی و تهی کردن انها از فرهنگ های بومی خودشان

از طرف دیگر مبارزه برای سرکوب و حذف و به حاشیه راندن احزاب شهری و نهاد های شهری مانند سندیکاها و اصناف و جلوگیری از گرایش مردم به اندیشه های سکولار رهایی بخش و ایدولوژی زدایی مردم و دور کردن انها از تفکر ایدئولوزیک و زندگی حزبی مبارزه با احزاب شهری لیبرال دموکرات ناسیونالیست کمونیست انارشیت فمینیست ... تخریب این احزاب کشتن فعاللانشان توسط احزاب روستایی یا سرویس های امنتیتی کشورهای دارای حاکمیت روستایی کشتن روشنفکران لاییک شهری و فعلان شهری اجتماعی کارگری زنان وملی تمام اینها همان پروژه روستایی کردن خاورمیانه است که سال هاست توسط امپریالیسم درحال انجام است بخصوص در زمان جنگ سرد مبارزه با کمونیسم بود و بعد از با کلیه ایدئولوزی های لاییک شهری و مدرن کودتای 28 مرداد 32 ایران اصلاحات ارضی سال 42 و گسیل مغول وار روستاییان به شهرها در ایران که منتج به شورش 57 روستایی ایران شدهم در راستای پروژه روستاییگری در خاورمیانه انجام دادند در افغنستان دهه 80 حمایست غرب از مجاهدین روستایی مسلمان وتشکیل طالبان در پاکستان و ترویج روستاییگری در پاکستان و... بسیار اقدامات دیگر که در اینده خواهم گفت بهتر است شما هم از گفتمان من برای تحلیل مسائل خاورمیانه استفاده کنید یعنی تضاد روستایی گری و شهریگری در خاورمیانه و گفتمان فرهنگ روستایی و فرهنگ شهری .البته نتیجه روستایی شدن خاورمیانه طبیعتا غارت ثروت های مردم در بیخبری انها و تبدیل کردن انها به موجوداتی خرافاتی تقدیگرا و بیکاره و مصرفی و متحد امپریالیست است.الان غرب به اسم مبارزه با حکومت استبدای بشار اسد دارد سوریه را روستایی میکند و فردا شاهد به قدرت رسیدن یک رزیم روستایی در سریه هستیم.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

دوست من سلام
لطفن به حساب من حرف های خود را نبندید. صحبت بر سر مسئولیت پذیری بخش آگاه جامعه است و نه محورهائیکه که شما به موضوع بحث افزوده اید! من (فوکویاما ) را و نظرات اش را می شناسم، فرضیه ی پایان تاریخ او با پیدایش تسخیر وال استریت از نفس افتاد. من به مبارزه ی چریکی و یا هر شکلی از اشکال مبارزه غیر مسالمت آمیز و جدا از توده های کار باورندارم. (دگرگونی) کردن کار توده هاست و آن بخش میانی را هم که شما می گوئید آنها هم جزو همین نیروی مستخدم سرمایه اند و با توده های تهیدست هم داستان! همین نیروی آگاه از طریق فروش توان اندیشه و تخصص اش جزو مزدبگیران است و ... در ضمن چرا فکر می کنید که من منزوی خواهم شد؟ چنین نیست، زیرا من توانسته ام با شما یک همکفری مفید و دوستانه برای مبادله ی افکارمان داشته باشم و بی شک تلاش هردوی ما هم برای همین تبادل نگاه و نقد سازنده ی آنهاست! تندرست باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دنيز در . نميدانم انتخاب اسم مستعار دنيز را با آگاهی از اسم راد مرد مبارز دنيز گزميش رهبر اعدام شده سازمان چپ انقلابی جوان ترکيه انتخاب کرده ای يا نه . اگر با آگاهی از اسم دنيز گزميش نام دنيز را انتخاب کرده ای آنوقت بايد روش و اخلاق او را نيز الگو بگيری . به قول دورسون قاراتاش رهبر بعدی سازمان چپ انقلابی جوان آنچه باعث محبوبيت دنيز گزميش شد صداقت و راستگو يی او بود نه شجاعت و اعدامش. خلاصه اينکه تو هر که را که مخالف تفکر توست منتسب به رژيم ميدانی . معنی اين اتهام بی مسئوليت یعنی چاله دهانی و کوچه بازاری. چند روز پيش با آنکه مرا نميشناسی متهم به همکار پاسدار و طرفدار شريتعتمداری کرده بودی و امروز ديگران را. و قابل تعجب بودن اين مسئله اينست که تمامی اينکار ها را با عنوان چپ و دموکرات
ميکنی.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نقی بیک وقتی از عدم وجود «آزاداندیشی» در این سایت انتقاد میشود بلافاصله «با توجیه انتخاب بین بد و بدتر» ذهن مخاطب به سمت رویکرد سلطنت طلبان، کمونیستها، مجاهدین و ... سوق داده میشود در حالیکه نه فقط «ضدیت و مخالفت با آزادی بیان» بلکه «سلاخی آن» در پیشانی بسیاری از این افراد و گروهها حک شده و اگر کسی نسبت به «چارچوب فکری» و «رفتار سیاسی» آنان آشنایی کافی داشته باشد انتظاری هم از آنان ندارد. خیلی از آنان حتی ممکن است «ادعای آزاداندیشی و احترام به آن» را نیز نداشته باشند اما

نوشته شده توسط: Anonymous

به اعتقاد من نقد هنوز در جامعه ما انچنان که باید و شاید رشد نکرده است...چرا که اصولا هر کسی میخواهد ساز خودش را بزند.مثل همین دوست که به ادبیات فارسی ایراد گرفته اند اما دقیقا مشخص نکرده اند که چه چیزی میخواهند....

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آلتین/ ازاد اندیشی مثل هر مقوله دیگری نسبی است . شما در نقد آقای توکلی هر چه دلتان خواست انتقاد کرده اید و حتی ایشان را دیکتاتور خطاب نمودید . نقد شما نسبت به ایران گلوبال و شخص کیانوش توکلی درج شد .من فکر می کنم این دوست کردمان حق دارد . کمی متعادل و منصف باشید .کدام سایت فارسی زبان را سراغ دارید که باندازه ایران گلوبال آزاد اندیش باشد و در ان از سلطنت طلبان ، کمونیستهای ، لیبرالها ، فدارلیستها و حتی جدایی طلبان حق آزادی بیان داشته باشند . لطفا چنین سایتی را معرفی کنید .

نوشته شده توسط: Anonymous

چه عجب اقا سعید بهبانی به رزیم هم می پردازد . تلویزیون میهن در 95 در صد برنامه هایش کوبیدن و خراب کردن اپوزیسیون را دنبال می کند .....شما چه فکر می کنید ؟!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی عزیز:
از اینکه‌ میفرمائید که‌ " در ایران گلوبال واقعا آزاد اندیشی وجود دارد " من ایمان راسخ به‌ این گفته‌ شما دارم، دست شما و همکارانتان درد نکند.
من که‌ به‌ عنوان یک کرد هر روز چند بار به‌ سایت شما سرمیزنم و گاهگاهی پای مطالب کامنت مینویسم در ضمن همان کامنت را در سایتهای کردی پای همان مطلب مینویسم، در ایران گلوبال کامنت من پخش میشود اما متآسفانه‌ اکثرآ در سایتهای کردی خودمان یا سروته‌ کامنت را سانسور میکنند یا اینکه‌ اجازه پخشش را نمیدهند.
امیدوارم که‌ دیگر کاربران به‌ این امر واقف باشند که‌ درایران گلوبال بیش از سایتهای دیگر آزاد اندیشی وجود دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" جناب بهنام چنگائی، رمانتیسم سیاسی شما، ایده آلیزم شما به درد دهه پنجاه می‌‌خورد، دورهٔ شاه تمام شده، آن باور و ایدئولوژی که به "" تضاد طبقاتی "" بند کرده بود، به مرزبندی با "" امپریالیسم جهانی‌ "" چون ضرورتی می‌نگریست، و به داشتن ایدئولوژی همچون راهنمای عمل پایبند بود، با "" شکل گیری "" طبقهٔ متوسط "" در "" چین، اندونزی، ترکیه، برزیل، مکزیک، روسیه، قطر، عربستان، مالزی ..... سالهاست به دور انداخته شد، این طبقه متوسط در کشورهائی که برشمردم و خیلی‌ کشور‌های دیگر شدیدا """ واقع بینانه، محلی، کشور محور و غیر ایده آلیستی"" است. کسی‌ به فکر مبارزه با امپریالیزم نیست چونکه امپریالیزم با "" جهانی‌ شدن "" دیگر "" پدیده‌ای مختص به یک کشور "" نیست. کمپانی سونی امروز از طریق

"" اینترنت "" و " دروسی که از طریق اینترنت "" چون دانشگاهی مجهز با صد‌ها پروفسور "" آن لاین "" درجه مهندسی‌ میدهد، کافی‌ است که یک لپ تاپ داشته باشید تا از هر گوشهٔ دنیا از این کمپانی مدرک مهندسی‌ خود را بگیرید. این تحولات در حالی‌ است که در ده سال آینده طبقهٔ متوسط ترکیه، برزیل، چین، روسیه و و از آمریکا پیشی‌ خواهد گرفت.می‌بینید که دیگر تفکّر مقابله با امپریالیسم یا نظم جهانی از اعتبار ساقط است، """ ضرورت‌های دنیای امروز توسعه اقتصادی، رفاه، آزادی، دموکراسی... "" هستند نه چریک بازی، رویای چگوارا بودن و از این موارد پیش پائا افتاده، با توجه به این فاکتور هاست که دیگر "" قرائت کمونیستی "" نه تنها در "" حوزه نظری "" به حاشیه رانده شده، بلکه در "" عرصه عملی‌ " نیز صحنه را باخته است، و در چنین فضا ئی، رفیق چاوز و کاسترو و و با دستان خالی‌ به تنها حربهٔ باقی‌ مانده "" عوام فریبی و زبان سیاسی چپ پوپولیستی "" چنگ می‌‌اندازند. چنین میپندارم که شما به شدت خواهان "" قربانی کردن رفاه یک ملت به پای باور و ایدئولوژی خود هستید "" پس از حالا "" منزوی شدنتان "" را به شما تبریک می‌‌گویم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ به پیامها: 1- ممنون از نویسندگان گرامی که زحمت کشیده نظریات خود را بیان کرده اند.2- هدف از نوشتن مقاله گشودن باب بحث و گفت و گوست.3- در مورد هدف و وسیله در متن مقاله توضیح داده شده است. 4- در متن نوشته «مبارزه برای کسب حقوق نقض شده » جدا از ناسیونالیسم درنظر گرفته شده است. کسب حقوق نیازی به ناسیونالیسم ندارد. بدون آن هم میتوان از حقوق خود دفاع نمود.5- لنین هرچه گفته برای خودش و زمان و مکان خودش گفته. منهم آنجا نبودم که تست کنم ببینم آیا درست گفته یا نادرست. ولی ناسیونالیسم موجود با توجه به خاصه هایی که در مقاله اشاره شده فاقد خصلت ترقی خواهانه است. لنین در سال 1920 حکومت ناسیونالیستی رسولزاده را در باکو سرنگون کرد. 6- ترکیسم و پان ترکیسم اگر به حکومت هم برسند توانایی تأمین حقوق زحمتکشان یدی وفکری را ندارند. تنها تشکلهای خود زحمتکشان میتوانند از حقوق خود دفاع کنند و لاغیر.

7- نظریات من در مورد ناسیونالیسم آریایی در همه نوشته هایم به روشنی بیان شده است. هیچ پانی درست نیست و قدرت حل مسایل جامعه را ندارد. حل مسایل جامعه تنها میتواند از طریق گروههای اجتماعی و تشکلهایشان پی گیری شده و به نتیجه برسد. 8- انترناسیونالیسم به معنای همبستگی کارگران و زحمتکشان جهان است و ربطی به حکومت جهانی ندارد که یک تئوری دیگری ست. و ارتباطی با چپ کلاسیک و چپ دموکراتیک ندارد. 10- هیچ اندیسه ای را نباید نابود کرد. بل میتوان هر چیزی را نقد و بررسی نمود. انتخاب- حق دیگران است.11- همه ادیان و ایده لوژیها خواسته اند برای بشر بهشت بسازند ولی عملا جهنم ساخته اند 12- راه درست - تشکلهای مختلف خود مردم است که میتوانند راحل نیازهایشان را به صورت جمعی یافته و عملی کنند.13- هیچکس صاحب حقیقت نیست . فقط میتوان با مشورت و هم اندیشی و تست و اصلاح و تغییر امور و مناسبات- گام به گام پیش رفت.14- انقلاب 57 توسط اسلام سیاسی مهار -سرکوب- و به شکست کشانده شد. 15- هر مبارزه ای مترقی نیست. مبارزه مترقی لازم است مشخصات خود را داشته باشد. اسلام سیاسی توسط خمینی با شاه و آمریکا مبارزه کرده و میکند نتیجه این مبارزه همین جهنمی ست که اکنون در ایران درست شده است. در 57 و پیش از آن شخصیتهای اندکی به خصلتهای ارتجاعی اسلام سیاسی توجه کرده و هشدار دادند. ولی خیلیها توجه نکردند. 16- در مورد کلیت ناسیونالیسم و انواع آن در متن توضیح داده شده است.17- تفاوت و حتی تضاد هست بین چپ کلاسیک و چپ دموکراتیک. نمیتوان این تفاوت را ندیده گرفت.18- همه انسان و بشر هستند و دارای حقوق. بشر بودن ربطی به این یا آن ارزش ندارد. ارزشها عوض میشوند. تکمیل میشوند ولی بشر بین تولد و مرگ همچنان بشر میماند. و حقوق و حرمتش باید حفظ شود. کار و زندگی فرد است که کارنامه اورا پدید میاورد. حالا این زندگی در خدمت مردم باشد مثبت و در غیر این صورت عمدتا منفی یا منفی- مثبت ارزیابی میشود.19- هرکس آزادی انتخاب دارد .بعضیها فقط در مورد کودک خود احساس مسئولیت میکنند اما برخیها در مورد همه کودکان جهان احساس مسئولیت میکنند. مسئله خانه و انسان و وطن هم همینطور است. بعضیها آزادی را برای خود- گروه خود- جنس خود-وطن خود میخواهند ولی بعضیها آزادی را برای همه دوست دارند چرا که آزادی خود را در میان آزادی همگان میبینند.20- در مورد چپ -تا آنجایی که اطلاع دارم - میتوانم اندیشه خود را مطرح کنم . درست اینست که چپ دموکراتیک آذزبایجان آزادی خود را جدا از آزادی دیگران - غیر آذربایجانیها نداد. چرا ؟ چون امکان کسب آزادی به تنهایی ممکن نیست. یا همه آزاد خواهیم شد یا هیچکس. 21- چپ همیشه با حکومتها مشکل داشته و خواهد داشت. تاریخ سیاسی ایران و حتی آذربایجان عمدتا تاریخ چپ است. 22- در سیاست همه اشتباه میکنند- و بعضی ها هم به کجراهه میروند. فقط مرده ها هستند که اشتباه نمیکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

قدیم ها می گفتند که اسب ها در سربالایی پای همدیگر را گاز می گیرند، در باره این دو نفر باید گفت که سگها در پشت دیوار خانه، دم هم دیگر را گاز می گیرند.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

بهنام چنگائی
سلام، در کوبا مشکلاتی بمراتب بیشتر از آنچه که دوستتان گفته است وجود دارد این کشوری از روز پیروزی انقلاب اش تاکنون از محاصره آمریکا و ناگزیر به مقاوت است! زمان باتیستا این کشور منبع (توریسم سکس و قمار) امریکا بود و از اینکه این کشور راه دیگری را در پیش گرفت آمریکا آشفته است. البته محاصره طولانی رهبران کشور را از ترس از دادن استقلال محافظه کار ساخت و بتبع کشور دچار محدودیت و محرومیت های تحمیلی خیلی هم کشور را ترک کرده اند. آمریکا تصور داشت که اگر کوبا به زانو در آید، آنگاه آمریکای لاتین را در چنگ خواهد داشت که نشد و اما از کشور ونزوئلا هم میشود بسیار انتقاد کرد ایران و ونزوئلا خود را در یک اتحاد ضد امپریالیستی با آمریکا می بینند و این بهانه ی این دوستی متضاد است. اما چاورز همیشه با رای مردم انتخاب شده و سه هفته پیش وی برای یک دوره دیگر موفق به کسب رای از مردم شد!