رفتن به محتوای اصلی

● گوناگون

بازی ایران-آمریکا یکی از حساس‌ترین بازی‌های جام جهانی قطر است؛ مسابقه‌ای که برای دومین بار در تاریخ جام جهانی برگزار می‌شود و می‌توان گفت که به اندازه یکی از بازی‌های حذفی مهم جام جهانی، حساس و دیدنی است
دکتر خلیفه موسوی
از چند تا چهار راه که رد شدیم، رسیدیم به یک خیابان عریض و تا چشم کار می‌کرد از هر دو طرف امتداد داشت . قربان گاهی به مناسبتی در باره اسامی خیابان ها توضیح میداد ولی چون برایم اهمیتی نداشت دقت نمی کردم و به فکر های خودم ادامه میدادم ولی برای رعایت ادب و احترام قربان، گاهی به تایید سرم را تکان می دادم .
گلناز غبرایی
در میان همه‌ی اتفاقات معمولاً ناخوش این روزها آنچه بیش از همه عذابم می‌دهد، بچه‌های زندانی هستند. این تازه نوجوانان ۱۵ـ۱۶ ساله که برای چند روزی به زندان می‌روند و وقتی برمی‌گردند دیگر آن آدم قبلی نیستند. به راستی چه بر سرشان می‌آید که دست به خودکشی می‌زنند. آدم در آن سن بسیار حساس است. هنوز سیلی‌های سخت زندگی بر چهره‌اش ننشسته، هنوز یاد نگرفته گاهی با اینکه از خود و اعمالش متنفر است، لبخند بزند و ادامه بدهد. هنوز برای افتادن زیر دست جلادا
دکتر خلیفه موسوی
آنروز قبل از اینکه تاریک شود از خانه بیرون زدیم . خوابیده بودم و دوش گرفته بودم .لباس‌ها یم ،همان شلوار برزنتی که برای دوام بیشتر خریده بودم و یکی از دوتا پیراهنی را که داشتم ،دیشب شسته بودم . تو حمام یک صابون بزرگ و روشن بود که به راحتی کف می‌کرد و عطر ملایمی مثل صابون گلنار داشت .
دکتر خلیفه موسوی
از روی صندلی بلند شدم ، قربان یکی از لیوان‌ها را به دست من داد . بوی آبجو در فضای اتاق پخش شد ، مزه آبجو ملایم تر از ماءالشعیر بود که به راحتی از گلو پایین می رفت . هنوز به نصف لیوان نرسیده بودم که هم احساس گرسنگی کردم و هم سبکی جسم ،اما در مقایسه با ودکا زمین تا آسمان فرق داشت و تا زمانیکه اختیار دست و پا را داشتم ، هر جرعه ای گوارا و جرعه ی بعد گوارا تر بود . قربان لیوان خودش را دوباره پر کرد و با لبخند و شادی مثل فیلم های ايران گفت: آقا بره جایی که غم نباشه . الکساندر لیوانش را در دست راستش ن
حبیب حسینی فرد
اولی: تازگی که نه، ولی اذعان خودشون جالب بود که از بخشی از روندها و گرایش‌ها و اتفاقاتی که رو و زیر پوست جامعه می‌گذره بی‌خبرند. طرف می‌‌گوید که در جریان بازجویی‌ها به نکات و شناختی از این روندها و گرایش‌ها و اتفاقات در جامعه رسیده‌اند که اصلا خبر نداشته‌اند و کاملا حیرت کرده‌اند.
دکتر خلیفه موسوی
-پس چطور با حکومت مخالفت می کنید؟ -خیلی از مردم با حکومت مخالفند و لی عضو حزب یا گروه خاصی نیستند. ولی منظور من این است که من عضو نیستم ولی از یک سازمان سیاسی هواداری میکنم، آنچیزی که ما در ایران به آن هوادار میگوییم ،هوادار یک سازمان سیاسی. الکساندر شاید متوجه نشد و مشکل کلمه هوادار به نظر می رسید ،قلمش روی کاغذ مکث کرد و به من نگاه‌ کرد
امیر ممبینی
اساس این رژیم بر تبعیض است. یک کاست مبتنی بر فرقه مذهبی با شماری شریک و کارگذار بر سرنوشت کشور مسلط شده است. این کاست با تبعیض و ستم زندگی میکند. تبعیض بر پایه دین و مذهب و عقیده و قومیت و ملیت و حتی رفتار و منش آدمی. فاسد ترین رژیمی است که در طول تاریخ ایران روی کار آمده است. اصلاح آن مثل بوتوکس و حنا بندی دراکولا است. این رژیم چون همه چیزش عوضی است اصلاحات هم گویی روی آن تأثیر عوضی دارد و تنها بر عمرش می افزاید.
دکتر خلیفه موسوی
الکساندر چند دقیقه ای به نوشته های قبلی نگاه کرد ، بعد سرش را بلند کرد و گفت: -شما گفتید که با این شناسنامه زندگی می‌کردید واز طرفی اسم واقعی تان نیست ،پس چرا نگران بودید که برای شما مشکلی پیش آید؟ -تا آنجا که من اطلاع دارم و شنيده ام خیلی از مخالفین حکومت تصادفی در راهبندانهایی که توسط ماموران حکومت در خیابان‌ها و جاده ها ایجاد شده دستگیر شده‌اند.
دکتر خلیفه موسوی
شاید برای الکساندر نیز مشکل بود که از مقطع زمانی و مکانی مشخصی شروع کند .خود من هم وقتی فکر میکردم که از جایی شر ع کنم و آن را با نظم زمانی ادامه دهم دچار مشکل می شدم .
ابوالفضل محققی
اقای تاج زاده متاسفانه نه درنگاه شما و نه در فرهنگتان ،والخصوص نوشته اخیرتان "راه برد بر اندازان"  نه اعتقادی بمردم می بینم ، نه به کشور و نه به میلیون ها جوانی که مشتاق یک زندگی آزاد وسرشار از شادی ،امید، نوآوری وظاهر شدن در سیمای مدرن جوان امروزی در قرن بیست ویکم هستند ! نگاهی عبوس وخشمگین , با ته ریشی که به هر حال نزدیکی شما را به قشری خاص ونه به نسل جدید ومیلیونی کشور نشان می دهد.
دکتر خلیفه موسوی
شب به راحتی خوابیدم . در ارتباط با رویا یی بیدار نشدم ولی وقتی بیدار شدم کمی طول کشید تا هشیار به مکان و زمان واقعی شوم. از صدای شر شر آب در آشپزخانه متوجه شدم که نظر بیدار شده است‌. عجله ای در کار نبود ،روی تخت دراز کشیده بودم و دیروز را در ذهنم مرور می‌کردم. آرامش و صلح و صفای پارک ،آنجا را به وعده گاه عشاق تبدیل کرده بود
رامین احمدی
من متهم می کنم که به دستور علی خامنه ای ، محمد باقری، حسین سلامی، اسماعیل خطیب و رستم قاسمی برنامه ریزی این طرح را در شامگاه هشتم اکتبر در تهران آغاز کردند و روز دهم اکتبر عملیات و کادرهای عملیاتی را نهایی کرده و به تایید خامنه ای و رییسی رساندند.
ابوالفضل محققی
 ابوالفضل" باور نمی کنی کاش این جا بودی! میدیدی .نمی توانم برایت توضیح بدهم .نوه بزرگم از اطاقش خارج نمی شد .خودش بود ودنیای خودش .سلامی کوتاه و رفتن در خود. باور کن یکشبه عوض شده. دیروز آمده می گوید:" پدر بزرگ انقلاب چطوری بود ؟ چقدر طول کشید ؟شما انقلابی ها چگونه بودید ؟ "
هرگز چنی
:

با غمی عظیم و با دردی بی نهایت و با قلبی پر از غم به اطلاع همگان می رسانیم که برادر و پدر عزیزمان محمد امین امینی در روز ۱۶ اکتبر در ساعت ۱ بعد از ظهر در خانه دخترش رکسانا ما را ترک کرد. محمد امینی انسانی برجسته پژوهشگری بی نظیر وطن پرستی بدوه ادعا و عاشق ایران و ارادی همواره در تلاش برای مبارزه برای دموکراسی اجرای قانون و حقوق بشر مبارزه
ابوالفضل محققی
نرون بر بالای شهر رم ایستاده است با چنگی بردست فریاد می زند "رم را به آتش بکشید .بسوزانید شهر را طوری که من صدای شیون مادران را بشنوم .صدای فریاد کودکانی که در آتش می سوزند. شهر توسط ماموران مخفی نرون به آتش کشیده می شود.نرون زخمه بر چنگ می زند. "اشگ دانم را بیاورید .میخواهم چند قطره اشگ بریزم . "
ابوالفضل محققی
سال هاست که می نویسم از سرنوشت تلخ مردمان این سرزمین. درزمانه تلخی که بر آن ها رقم زده شده است.اما نیک می دانم!که هرگز این پایان کار نیست .چراکه با تمام فراز وفرود ها، مستبدان و ایدولوژی هامی آیند بیداد می کنند .سخت جانی نشان می دهند تخم نفاق ،می افشانند جان های آزاد را به بند می کشند!اما سر انجام می روند. اما ملت این اقیانوس همیشه در تب وتاب، این موجودیت عظیم وسیال مرتب در تغیر! از درون خود قهرمانان خویش را بیرون می دهدو پایدار می ماند.
دکتر خلیفه موسوی
 از وقتی که بعد از تولد چشم باز میکردیم دور و برمان پرنده بود. مرغ و خروس ها از بس تو دست و پا می چرخیدند به فکرمان هم نمی رسید که آنها را پرنده حساب کنیم. تازه قبل از سن تنبون ،زمانی که کن لخت تو کوچه ها پلاس بودیم ،مثل سگها دنبال ما راه می افتادند.
بهزاد کریمی
در حالی که جنبش “زن – زندگی – آزادی” ادامه دارد، تلاش‌‌ها برای شناخت خصلت‌مندی، نقاط قوت و ضعف آن نیز شروع شده است. تبیین چیستی این جنبش همزمان با ادامه و پس‌لرزه‌های‌‌اش، خود نشانه‌‌ی دیگری از جوشش جامعه است‌ و بیانگر اندیشه‌های جوشان در آن. برآمدهای نظری در جهت شناسایی نیروی محرکه‌ی این جنبش، فهم انگیزه‌های پوشش دهنده‌ی خیزشی چنین دامن‌گستر و اینکه به میدان آمدگان در پی چه چیزی‌اند مایه‌ی امید هستند، گرچه برای تعمیق رفتن هنوز ‌باید پیش رفت.
دکتر خلیفه موسوی
آن شب بعد از شام با کمک هم جمع و جور کردیم. من نشستم و تلویزیون را نگاه میکردم. نظر با آن لاغری سیگار هم می‌کشید. تلویزیون را روشن کرد و همان کانال اخبار را که کانال سراسری بود گرفت. انگار بی حوصله بود.
جواد تهرانی
آقای خامنه ای, در صحبتهای امروزتان عوامل خارجی را بانی اعتراضات مردمی که شما آنرا اغتشاش مینامید میدانید, آیا پلیس شما دختر جوانی را بخاطر نمایانی بخشی از موهایش نکشت؟ آیا شرایط اقتصادی کشور بیش از حد طاقت فرسا نیست؟ آیا استبداد دینی قابل تحمل است؟ میگوئید چطور غربی ها به مردم معترض فرانسه و سایر کشورها اینترنت و سرویسهای ارتباطی مجانی نمیدهند ولی به مردم ما میدهند, آیا فرانسه و بقیه کشورها در زمان اعتراضات مردمی
دکتر خلیفه موسوی
 بعد از خاموشی غائله خان ها و نشان دادن استعداد آخوندی حکومت اعلیحضرت نظرکرده ،سید ملکالملوک را برای تربیت آخوند و آخوندپروری به شیراز فرستاد، و در واقع یک آخوند به تمام معنا شد. روابط و فعالیت خود را بخصوص در میان بقایای خانها و کدخداها حفظ کرد.
بعد از سال‌ها گمانه‌زنی درباره اینترنت ماهواره‌ای برای ایرانیان، ایلان ماسک، مالک شرکت «اسپیس ایکس» با توییتی درباره «استارلینک» که دو واژه بیشتر نبود، به موجی از امیدواری دامن زد که بالاخره این رویای قدیمی تحقق پیدا کند و مردم ایران بدون نیاز به حکومت، به شکل مستقیم به اینترنت وصل شوند. آن هم بدون فیلتر و چه بسا با سرعتی بسیار بهتر از وضعیت موجود.
دکتر خلیفه موسوی
همزمان در پیاده روی و قدم زدن ما، نظر از نفوذ ملاها و مفتی ها تا قبل از انقلاب اکتبر روسیه در ۱۹۱۷ در ترکستان می گفت از اینکه شرایط زندگی و بخصوص شرایط زندگی زنان آن زمان در دوران امارات حاکم ترکستان چیزی شبیه افغانستان فعلی بود که خود با چشم خود در افغانستان دیده بود .
هادی خرسندی
امیرمحمد یزدانی، کشتی گیر مازندرانی تیم ملی کشتی آزاد ایران به دلیل برخورد به حریف اسرائیلی در قرعه کشی، ناچار شد به بهانه اضافه وزن از این رویارویی انصراف دهد تا یکی از بخت‌های اصلی تیم ایران برای کسب مدال طلا از دست برود.
بنا بر این گزارش، رشد کند اقتصادی ایران در پنج سال گذشته باعث شد این کشور با وجود در اختیار داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز، در میان ۱۴ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به لحاظ وضع اقتصادی، در جایگاه آخر قرار بگیرد.
اساسا حسگر دما این قابلیت‌ها را پدید آورده است که دمای بدن افراد را در طول شب مدام ثبت می‌کند. به گفته اپل، این حسگر در واقع از دو نقطه نمونه‌گیر تشکیل شده است یکی خارجی و یکی داخلی که امکان جبران کردن تغییرات محیط را برای ساعت فراهم می‌کند
آنتونی کاتبرتسون
کاربر پس از بارگذاری این برنامه، فقط باید اطمینان حاصل کند که یک گوشی هوشمند با قابلیت ضد آب مناسب، یا یک قاب گوشی ضد آب دارد
دکتر خلیفه موسوی
برگ های درختان شبیه پرده ی شفاف سبز کم رنگی درمقابل اشعه خورشید بود .نوری پاک و زلال از این صافی ،از این پرده عبور می کرد و روی زمین ، سايه ی برگها ،در میان اشعه نوازشگر خورشید وقت قبل از غروب ،می رقصید .
در نظرسنجی «شبکه بهداشت گریت لیک» نیویورک از دو هزار بزرگسال بالای ۲۵ سال درباره دیدگاهشان در مورد پیری سوال شد. اکثر افراد موافق بودند که یک سوگیری منفی در مورد روند پیر شدن یا حتی تصور بالا رفتن سن در چند دهه اخیر وجود دارد.
دکتر خلیفه موسوی
میز را خودشان جمع کردند ،لبه میز را گرفتم و بلند شدم ،پاهام بی اختیار اینور و آنور می‌رفتند ،معلق بودم و وزنم را حس نمی‌کردم، خودم را به اتاق خواب رساندم ،نزدیک تخت که رسیدم مثل این که وزنم ده برابر شده بود تلپی افتادم روی تخت. چشمانم را بستم ولی سرم به دوران افتاده بود .
بیچاره گورباچف در نود و دوسالگی آر دنیا رفت و عمرش کفاف نداد دعوت امام خمینی را بپذیرد و به آغوش اسلام پناه بیاورد.
گلناز غبرایی
مادرم مخالف بود و می‌گفت :«هیچ موضوع دنه دختر بشی عروس تماشا» بنابراین بر اساس شنیده‌ها این‌طور بود که بچه‌ها وقتی در محل‌شان عروسی می‌شد، بعد از برنامه‌ی ناهار یا همان «ناهاردهی» ریسه‌ای به خانه‌ی عروس می‌رفتند و از همان حیاط در جشن و پایکوبی شریک می‌شدند، شیرینی و نقل و نباتی می‌گرفتند و وقتی عروس بر ایوان ظاهر می‌گشت دست می‌زدند و هورا می‌کشیدند.
دکتر خلیفه موسوی
تلخی و تندی ودکا دهان و گلویم را سوخت ،نصف لیوانرا توانستم در دهانم خالی کنم، چند لحظه که گذشت معده ام داشت آتش می‌گرفت ،توی شکمم مثل بخاری چوبی میسوخت و لی بخار الکل در بینی ام مرا به لرز انداخت و مو های بدنم‌از سرما سیخ شدند. هر دو مرا نگاه کردند .
دکتر خلیفه موسوی
شناسنامه را چطور بدست آوردید ؟ - چند سال قبل از کس دیگری گرفتم. آنموقع عکس نداشت ،عکس را خودم چسباندم. به من خیره شد و دوباره به صفحه عکسدار شناسنامه نگاه کرد و بعد پرسید : از اسم خودتا ن مدرکی همراه دارید ؟ - نه ،ندارم. خانواده، فامیل شما الان کجا هستند؟