بیدرنگ پس از سرنگونی نازیها
ناشناس
بیدرنگ پس از سرنگونی نازیها، سیل ناسزاگویی به تاریخ و فرهنگ شرق باستان از سر گرفته شد. اگر هم زمانی کسی به نام هنینگ (زرتشت، سیاستمدار یا جادوگر ۱۹۴۹) تلاش میکرد به اتهامات اروپاییان پاسخ دهد، کسی چون نیبرگ (مقدمه چاپ دوم ادیان ایران باستان ۱۹۵۱) بیرحمانه به او لقب فاشیست میدهد و با تمسخر به هواداران ایران باستان گوشزد میکند که دوره نازیهای آریاییدوست به پایان آمده است. از همین روست که پژوهشگران غربیِ گردآمده در کارگاههای هخامنشیپژوهشی هلند، اعتراف کردند که چه پیش و چه پس از دوره کوتاه نازیها، اروپاییان و آمریکاییان با کمترین علاقه موجود به تاریخ و فرهنگ ایران پرداخته و دلزدگی و بیانصافی از سراسر آنان پیداست
اصل کلام مقاله “تخت جمشید” جناب فضلالله موحد که البته رونوشتی بینام از کارهای جناب پورپیرار است، آن است که کاوشگران غربی آثار ایلامی تخت جمشید را زدوده و آثار ناقص هخامنشی را تکمیل کردهاند! پس در نتیجه پروژه مشترک یهود و استعمار، ایلامیزدایی تاریخ ایران به سود هخامنشیان است. راست است که هرتسفلد و اشمیت در تخت جمشید به ترمیم و بازسازی و اصلاح آن هم با دانش تازه پاگرفته و نابالغ باستانشناسی ۸۰ سال پیش، دست زدند. دیوارهای خشتی را به عمد تا نیمه کوتاه کردند تا به کل فرو نریزند. سرستونها و تخت سنگهای فروریخته را تا آنجا که میشد بر سر جاشان گذاشتند و با جابجایی سنگها، نگارههای نابود و ویرانشده توسط فرسایش طبیعی و دشمنی و غارت در درازای ۲۵۰۰ سال را ترمیم کردند. این ترتیب و روالی است که باستانشناسی در آن زمان در همه جا به کار میگرفت.
شگفتا هرتسفلد در مقاله تخت جمشید جناب موحد، مسئول تیم دانشگاه شیکاگو است و متهم درجه یک جنایت فرهنگی. ولی روشن نیست چطور در مقاله پاسارگاد، از هرتسفلد اعاده حیثیت شده است.
شما را به خواندن بخشی از مقاله پاسارگاد فرا میخوانم:
کار پاسارگادسازی به دلیل وسیع بودن دامنهی جعل، دل هر جاعلی را وحشتزده میکرد. هرتسفلد که در ابتدا برای این کار در نظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینهی آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطهی موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه، جالب نبود و آنها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشهی پاسارگادسازی اعلام آمادگی نکرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم میدانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی که بیشتر به یک شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم کرده و از ایران اخراج کردند. لازم به ذکر نیست که اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوهی از مستشرقین، سیاستمداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شکل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاهی از خطری که او را تهدید میکرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر میشود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناکی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفکر آزاد وجود ندارد. (هرتسفلد – نامهای به برستو – هشتم آوریل ۱۹۲۵)
شگفتا هرتسفلد در مقاله تخت جمشید جناب موحد، مسئول تیم دانشگاه شیکاگو است و متهم درجه یک جنایت فرهنگی. ولی روشن نیست چطور در مقاله پاسارگاد، از هرتسفلد اعاده حیثیت شده است.
شما را به خواندن بخشی از مقاله پاسارگاد فرا میخوانم:
کار پاسارگادسازی به دلیل وسیع بودن دامنهی جعل، دل هر جاعلی را وحشتزده میکرد. هرتسفلد که در ابتدا برای این کار در نظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینهی آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطهی موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه، جالب نبود و آنها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشهی پاسارگادسازی اعلام آمادگی نکرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم میدانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی که بیشتر به یک شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم کرده و از ایران اخراج کردند. لازم به ذکر نیست که اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوهی از مستشرقین، سیاستمداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شکل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاهی از خطری که او را تهدید میکرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر میشود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناکی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفکر آزاد وجود ندارد. (هرتسفلد – نامهای به برستو – هشتم آوریل ۱۹۲۵)