۳- نویسنده گرامی و پیش از او
ناشناس
۳- نویسنده گرامی و پیش از او پورپیرار بسیار تلاش داشتهاند تا اثبات کنند، تیمهای کاوش، معماری خشت و گلی ایلامی تخت جمشید را زدودهاند. ولی برای من روشن نشدهاست که اگر آن بنا ایلامی بودهاست، پس این همه سنگهای بزرگ چندین تنی و ستونهای ۲۰ متری و این حجم بزرگ تراشکاری سنگی و نگارهها و نوشتههای غیرایلامی به خط میخی پارسی در میانهی یک بنای خشت و گلی ایلامی چه میکرده است؟
حتی پیش از کشف بزرگ این عالیجنابان هم پژوهشگران بر این نکته تاکید کردهاند که احتمالا حتی پیش از داریوش و هخامنشیان، تخت جمشید مکانی مقدس و مهم برای اقوام پیشین بودهاست. فرض که هخامنشیان این آثار پیش از خود را زدوده و معماری سنگی خود را بنا کردهاند. چرا باید باور کنیم که باستانشناسان گناه ایلامیزدایی را از گردن هخامنشیان برداشته به گردن خود انداختهاند؟! و دیگر آنکه وقتی این آثار خشت و گلی اکنون موجود نیستند، چگونه این عالیجنابان با این تاکید موکد، آن آثار را ایلامی میدانند؟ مگر نه آنکه معماری دوران ساسانی و همچنین دوران اسلامی هم خشت و گلی است. اصلا از کجا پیدا که این آثار خیلی متاخر و مربوط به دوران قاجار نبوده باشد؟ ویرانی آثار قاجار در آغاز دوره پهلوی بر کسی پوشیده نیست و نیاز به کشف ندارد. نمونه همین کار در پاسارگاد هم شده است و سنگهای مسجدی که پس از اسلام از سنگهای کاخهای پاسارگاد ساخته شده بود به جایگاههای پیشین بازگردانده شد. یعنی اصل را بر بازسازی بنای کهنتر گرفتهاند. جالبتر آنکه عکسهای به کار رفته از این مثلا تخریب کاملا از آثار خود کاوشگران برداشت شده است!
لینک عکس:
http://tarikhema.net/images/2011/11/0704_1.jpg
اگر بنا بر پنهانسازی هویت میبود، باید این دیوارها به کل نابود میشدند. چراکه یک دیوار چه کوتاه باشد و چه بلند و حتا اگر تنها پی آن هم بماند، هویت خود را فاش میکند. این دیوارها تا نیمهکوتاهشده و روی آنها با کاهگل ترمیم شده است، نه زدوده.
۴- در بهترین حالت، یک منطقه خالی و صاف در کنار تخت جمشید را در عکسها میبینیم. اینکه این معبد، یونانی بوده را از کجا آوردهاند؟ و دیگر آنکه وجود معبد یونانی در کنار تختجمشید با توجه به حضور اسکندر و سلوکیان به مدت ۱۵۰ سال پس از هخامنشیان چه کشف بزرگی به شمار میآید؟ به گمان من باستانشناسان عاشق هخامنشیان هیچ نیازی به نابودی آثار ایلامی پیشاهخامنشی و هلنی پساهخامنشی نداشتند. همچنانکه در دیگر سایتهای باستانی ایران و سراسر جهان آثار دورههای گوناگون را در کنار هم میبینیم.
۵- پیش از این کشف بزرگ، نیز همه هنرشناسان جهان معماری هخامنشی را نه یک معماری بومی ایرانی که معماری جهانی دانستهاند. بر این اساس معماری تختجمشید، ترکیبی از همه هنرهای بشریت در آن زمان بوده است. چراکه با توجه به چیرگی داریوش بر ۸۵ درصد جهان متمدن، قرار بوده جایگاهی برای مردمان همه جهان ساخته شود تا ثابت کند، شاهنشاه بر همه مردم حاکم است و نه تنها بر ایرانیان. در سنجش با پاسارگاد کوروش که نگاهش به مادها و اورارتورها و لیدیاییهاست، داریوش بیشتر به آشور- بابل مینگریست و همسانیهای موجود در تخت جمشید با تمدنهای میانرودانی نیز کشفی برای عالیجنابان به شمار نمیآید
لینک عکس:
http://tarikhema.net/images/2011/11/23.jpg
در این نقاشی (چاپ کپنهاک ۱۷۷۸م) هم چیزی به نام معماری ایلامی در میان بناهای سنگی هخامنشی وجود ندارد. (تاریخ هخامنشیان، جلد ۷، توس ۱۳۸۸)
لینک عکس:
http://tarikhema.net/images/2011/11/110-198x300.jpg
در این نقاشی سفرنامه معروف شاردن (چاپ آمستردام ۱۷۳۵م) هم میبینیم که دو قرن پیش از رسیدن پای باستانشناسان غربی به تخت جمشید، همه جزئیات آن مو به مو کشیده شده و در کتابهای اروپایی آنزمان چاپ شده است. به نظر شما آیا با این اوصاف کسی میتوانست جرات دستکاری و تغییر هویت داشته باشد؟ (تاریخ هخامنشیان، جلد۷، توس ۱۳۸۸)
ایشان در مقاله دیگری به نام “پاسارگاد ساخته یهودیان یا ایرانیان؟” ظاهرا کشفی بزرگ در زمینه جعل تاریخی باستانشناس اسکاتلندی دیوید استروناخ کرده است
لینک عکس:
http://tarikhema.net/images/2011/11/0704_1.jpg
اگر بنا بر پنهانسازی هویت میبود، باید این دیوارها به کل نابود میشدند. چراکه یک دیوار چه کوتاه باشد و چه بلند و حتا اگر تنها پی آن هم بماند، هویت خود را فاش میکند. این دیوارها تا نیمهکوتاهشده و روی آنها با کاهگل ترمیم شده است، نه زدوده.
۴- در بهترین حالت، یک منطقه خالی و صاف در کنار تخت جمشید را در عکسها میبینیم. اینکه این معبد، یونانی بوده را از کجا آوردهاند؟ و دیگر آنکه وجود معبد یونانی در کنار تختجمشید با توجه به حضور اسکندر و سلوکیان به مدت ۱۵۰ سال پس از هخامنشیان چه کشف بزرگی به شمار میآید؟ به گمان من باستانشناسان عاشق هخامنشیان هیچ نیازی به نابودی آثار ایلامی پیشاهخامنشی و هلنی پساهخامنشی نداشتند. همچنانکه در دیگر سایتهای باستانی ایران و سراسر جهان آثار دورههای گوناگون را در کنار هم میبینیم.
۵- پیش از این کشف بزرگ، نیز همه هنرشناسان جهان معماری هخامنشی را نه یک معماری بومی ایرانی که معماری جهانی دانستهاند. بر این اساس معماری تختجمشید، ترکیبی از همه هنرهای بشریت در آن زمان بوده است. چراکه با توجه به چیرگی داریوش بر ۸۵ درصد جهان متمدن، قرار بوده جایگاهی برای مردمان همه جهان ساخته شود تا ثابت کند، شاهنشاه بر همه مردم حاکم است و نه تنها بر ایرانیان. در سنجش با پاسارگاد کوروش که نگاهش به مادها و اورارتورها و لیدیاییهاست، داریوش بیشتر به آشور- بابل مینگریست و همسانیهای موجود در تخت جمشید با تمدنهای میانرودانی نیز کشفی برای عالیجنابان به شمار نمیآید
لینک عکس:
http://tarikhema.net/images/2011/11/23.jpg
در این نقاشی (چاپ کپنهاک ۱۷۷۸م) هم چیزی به نام معماری ایلامی در میان بناهای سنگی هخامنشی وجود ندارد. (تاریخ هخامنشیان، جلد ۷، توس ۱۳۸۸)
لینک عکس:
http://tarikhema.net/images/2011/11/110-198x300.jpg
در این نقاشی سفرنامه معروف شاردن (چاپ آمستردام ۱۷۳۵م) هم میبینیم که دو قرن پیش از رسیدن پای باستانشناسان غربی به تخت جمشید، همه جزئیات آن مو به مو کشیده شده و در کتابهای اروپایی آنزمان چاپ شده است. به نظر شما آیا با این اوصاف کسی میتوانست جرات دستکاری و تغییر هویت داشته باشد؟ (تاریخ هخامنشیان، جلد۷، توس ۱۳۸۸)
ایشان در مقاله دیگری به نام “پاسارگاد ساخته یهودیان یا ایرانیان؟” ظاهرا کشفی بزرگ در زمینه جعل تاریخی باستانشناس اسکاتلندی دیوید استروناخ کرده است