(J. A. Mandelslo, The Voyages
ناشناس
(J. A. Mandelslo, The Voyages and Travels of J. Albrecht de Mandelslo into the East Indies from 1638-1640. Rendered into English by John Davies, London, 1662.)
۴- بخش بزرگی از پژوهشگران غربی پیش و پس از استروناخ به سنگ نوشته کوروش در پاسارگاد ایرادهای جدی گرفته و آن را جعلشده به دست شاهان پسین به نام کوروش، دانستهاند. بسیاری از همین پژوهشگران کلا تاسیسات پاسارگاد را نه ساخته او که ساخته دیگر شاهان پس از او به نام او، دانستهاند. که جناب موحد اتفاقا به یکی از این موارد یعنی شادروان علیرضا شاپورشهبازی اشاره دارد. پس در اینجا هم بیننده کشفی نو نیستیم
۴- بخش بزرگی از پژوهشگران غربی پیش و پس از استروناخ به سنگ نوشته کوروش در پاسارگاد ایرادهای جدی گرفته و آن را جعلشده به دست شاهان پسین به نام کوروش، دانستهاند. بسیاری از همین پژوهشگران کلا تاسیسات پاسارگاد را نه ساخته او که ساخته دیگر شاهان پس از او به نام او، دانستهاند. که جناب موحد اتفاقا به یکی از این موارد یعنی شادروان علیرضا شاپورشهبازی اشاره دارد. پس در اینجا هم بیننده کشفی نو نیستیم.
۵- همچنانکه در متن هم اشاره رفتهاست، بسیاری همچون هرتسفلد این نماد را کوروش نمیدانند و چه این نماد کوروش باشد و چه نباشد، پیوندی به یک جنایت فرهنگی ندارد. بلکه موضوعی است طبیعی که دانشمندان در آن اختلاف نظر دارند و همین امروز نیز بیشینه پژوهشگران به این نماد، انسان بالدار میگویند و نه کوروش.
امیدوارم مستقل از علاقه و بیعلاقگی به ایران و میراث فرهنگی و باستانی و مادی و معنوی آن، به تاریخ، به فرهنگ، به هنر، به دانش و به خرد عشق بورزیم و با هرچه دشمنی میکنیم، به ستیز با این پدیدهها و بزرگان این موضوعات برنخیزیم که:
بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد
گفتنی است که در این نوشتار از عکسها و آگاهیهای جنای آقای یاغش کاظمی و وبلاگ از این اوستا بسیار بهره بردم و از ایشان سپاسگزارم.
بنمایه
[۱] نگاه کنید به جستاری از همین قلم به نام تاریخچه ایرانشناسی+
[۲] برای آشنایی با کارنامه باستانشناسان فرانسوی عصر قاجار نگاه کنید به سفرنامه مادام دیولافوا: ایران و کلده. ترجمه علیمحمد_فرهوشی+ و خاطرات کاوشهای باستان شناسی شوش ۱۸۸۴-۱۸۸۶
[۳] نگاه کنید به گزارش نشست نقد و بررسی تاریخ هخامنشیان دانشگاه خرونینگن هلند در اینجا+
[۵] سرپرست سایت باستانی تخت سلیمان آقای عاشیقی چنین تعریف میکرد که تیم پروفسور اشمیت پس از یافتن نماد چلیپای شکسته که همان زمان نماد آلمان نازی بود، یک جشن مفصل در آنجا برگزار کردند و البته برخی از باستانشناسان ایرانی باور دارند که این صلیب شکسته از سوی تیم آلمانی جعل شد تا میان ایران و آلمان آریایی پیوند برقرار کنند. همین کافی است تا پی ببریم که در آن زمان فضا بیش از آنکه در قبضه یهودیان بوده باشد، در دست نژادپرستان یهودیستیز بوده است.
[۶] برای آگاهی از کارنامه رومن گیرشمن در ایران نگاه کنید به پژوهش فرشید ابراهیمی در اینجا+
[۷] تاریخ هخامنشیان، جلد۷، توس، ۱۳۸۸
۵- همچنانکه در متن هم اشاره رفتهاست، بسیاری همچون هرتسفلد این نماد را کوروش نمیدانند و چه این نماد کوروش باشد و چه نباشد، پیوندی به یک جنایت فرهنگی ندارد. بلکه موضوعی است طبیعی که دانشمندان در آن اختلاف نظر دارند و همین امروز نیز بیشینه پژوهشگران به این نماد، انسان بالدار میگویند و نه کوروش.
امیدوارم مستقل از علاقه و بیعلاقگی به ایران و میراث فرهنگی و باستانی و مادی و معنوی آن، به تاریخ، به فرهنگ، به هنر، به دانش و به خرد عشق بورزیم و با هرچه دشمنی میکنیم، به ستیز با این پدیدهها و بزرگان این موضوعات برنخیزیم که:
بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد
گفتنی است که در این نوشتار از عکسها و آگاهیهای جنای آقای یاغش کاظمی و وبلاگ از این اوستا بسیار بهره بردم و از ایشان سپاسگزارم.
بنمایه
[۱] نگاه کنید به جستاری از همین قلم به نام تاریخچه ایرانشناسی+
[۲] برای آشنایی با کارنامه باستانشناسان فرانسوی عصر قاجار نگاه کنید به سفرنامه مادام دیولافوا: ایران و کلده. ترجمه علیمحمد_فرهوشی+ و خاطرات کاوشهای باستان شناسی شوش ۱۸۸۴-۱۸۸۶
[۳] نگاه کنید به گزارش نشست نقد و بررسی تاریخ هخامنشیان دانشگاه خرونینگن هلند در اینجا+
[۵] سرپرست سایت باستانی تخت سلیمان آقای عاشیقی چنین تعریف میکرد که تیم پروفسور اشمیت پس از یافتن نماد چلیپای شکسته که همان زمان نماد آلمان نازی بود، یک جشن مفصل در آنجا برگزار کردند و البته برخی از باستانشناسان ایرانی باور دارند که این صلیب شکسته از سوی تیم آلمانی جعل شد تا میان ایران و آلمان آریایی پیوند برقرار کنند. همین کافی است تا پی ببریم که در آن زمان فضا بیش از آنکه در قبضه یهودیان بوده باشد، در دست نژادپرستان یهودیستیز بوده است.
[۶] برای آگاهی از کارنامه رومن گیرشمن در ایران نگاه کنید به پژوهش فرشید ابراهیمی در اینجا+
[۷] تاریخ هخامنشیان، جلد۷، توس، ۱۳۸۸