سلام جناب یوسف آذربایجان؛
من پرسشی دارم! که شما با این راهکار پرهیجان خویش، براستی می خواهید کدامین موانع بیشمار بین راهمان را با عزم خود کنارزده و مسیر خونینِ انسانگرائی رنگین و سکولار و ناهموار را تسطیح کنید؟ حالا هرطور که باشد فلان بفلان من...مرا رها و فراموش کنید و به اهداف خود پایبندباشید و مشتاقانه آنها به میدان سالم گفت و شنود مسئولانه و افشاگرانه بیاورید!
نه دوست گرامی این شیوه که شما برگزیده اید شایسته اندیشه ورزی دردمندانه و متعهدانه نیست.
اگر دوستدار خود و متعهد به اصول و ارزش های برابر نوع انسانی هستید، به آزادی عقیده و بیان در هر شرایطی بهای لازم می دهید و از نابرابری و ستمگری شیعی ولائی چیزی درخور فراگرفته اید؟ پس بیایید بنام خود و دیدگاهایتان آن ارزش ها را بی مضایقه مورد داد و ستد صمیمانه و سازنده و روشنگرانه با دیگران رنگین نگاه قراردهید. آیا چاره ای دیگر هست؟
بردباریِ مخالف، هنر خردگرائی ست و کنارآمدن با هر هویت انسانی، راز مسالمتجوئی هاست. اگرچه تلاش برای گستراندن ارزش ها و ایده های بهتر و ثمربخش تر هرگز تعطیلی بردارنیست. چراکه جامعه طبقاتی مواصع و منافع بسیار متفاوتی دارد که بایسته ماست بر تک تک آنها روشنا بندازیم.
پس، شخصیت و گرایش هرکدام از ما محصول جامعه ای پراز تضاد و تصادم های طبقاتی ست و جایز هم نیست که افراد را بسان ساختارهای تاکنونی ایران بخاطر هویت مذهبی، زبانی، ملی، طبقاتی و آرمانی شان محدود، محکوم و یا تحقیرکرد.
من تلاش دارم شما را آنگونه بپذیرم که هستید و با این روش می خواهم ارزش هائی را که خود به آنها رسیده ام، میانجیگری کنم؛ و این سهم و حق مسلم شماست که آنها را بشدت رد و نقد کنید. با این شرط که به پیشداوری نپردازید.
تندرست باشید