سلام جناب دیرنج مین ائللی؛
من هم از شما سپاسگزارم که پیرامون مقاله از دیدگاه خود آنرا نقد می کنید.
راستش را بخواهید سمت اندیشه و وابستگی های عاطفی رنگین ما به این یا آن دلبستگی ها بیشتر به عادت ها و تآثیرهای گذشته و تاکنونی گره خورده اند. بنا بر این ما و تمامیت مان محصول گذشته هاست.
و چنانچه امکان دگرگونی های ضروری و منطقی در عرصه های هستی و نفس زندگی در محیط زندگی و کار میسر می بود و ابزار و اهرم های تازه اجتناب ناپذیر می شد تنها آنگاه، بی گمان می بایست هرچه زودتر نوع اسان متناسب با آن الزام ها و جابجائی ها، ضرورت انطباق را هم در میان انسان های مسئول تر، پیشروتر و بیدارتر بیش از پیش مطرح می کرد، و راه جهانی اش را برای بازسازی فردای بهتر در دستورکار می گذاشت؛ و تلاش برای چالش و نبرد و گذر از فاجعه های آسیب پذیری ها در جامعه سرمایه سالاری را هم برای خود توده ها مسئله ی روز و آنی
شنیدن و دانستن این برای برای من بسیار تلخ و ناگوار است که در هرثانیه دوکودک از گرسنگی بمیرند و همزمان دوسوم دارائی خالص بشریت در انحصار 62 نفر انباشت شده باشد که هست.
همه مبارزه آگاهی رسانی و روشنگرانه ی چپ ها و کمونیست ها پیرامون این داغ ننگ خودخواهی های ضدبشری ست، که نمی شاید و نمی باید بیش از این علیه توده های بی دادرس و بی پناه جهان تداوم یابد.
به باورمن: تازمانیکه حتی یک کودک در سطح جهان از گرسنگی بمیرد که بسیاری می میرند، تا آن زمان هر سرمایه داری یک جنایتکار است.
تندرست باشید