قبرستانهای اینها حرف میزنند و دانشگاههای اینها، لالند، تازه میخواهند مدرن نیز بشوند، روزی نیست با ضجه و گریه خودشان مردههایشان را به دوش نگیرند ولی حال و روز خودشان بدتر از پیرمرد خنزر پنزری صادق هدایت است، معجزهٔ زنده شدن مرده، وادارشان کرده دنبال جادو و طلسم باشند و در این هفت خوان رستم، چاه جمکران را اختراع کرده اند که بعد از اختراع آفتابه، بسان فتح کوه اورست میماند. هیچ ملتی در دنیا، به اندازه اینها، شعر تولید نکرده و بدین سبب، هیچ ملتی در دنیا، اسیر تکرار واژگانی به وسعت فقط ۸۰۰ هشتصد واژه نشده که شاعری با ذهنی ابتدایی و عقبمانده، در کتاب شعری به حجم ۵۰۰ صفحه، استفراغ نکرده باشد. اندیشه را کشته اند و با تکرار شعر پریشان حالان شاعر نامی، بزرگترین خیانت را به در حق کنجکاوی مرتکب شده اند. و تو چگونه میتوانی این کنجکاوی را در روستای فارسی پیدا کنی وقتیکه زیر هزاران تن
قبرستانهای اینها حرف میزنند
قبرستانهای اینها حرف میزنند
ناشناس
استخوان مردگان و زوزههای گم و گور شده