جناب دیرنج یا همان لاچین:
ناشناس
جناب دیرنج یا همان لاچین:
مذهب زرتشتی در زمان ساسانیان مذهب رسمی شد نه اشکانیان و نه هخامه نشیان زرتشتی نبودند یکی از دلایل بی توجهی به انها هم همین بوده
بنونیست کتاب، دین ایرانی، بنونیست در زرتشتی ندانستن هخامنشیان پیشروی دیگر محققان بودهاست. با توجه به روایات مورخان یونانی و سنگنبشتههای باقی مانده از زمان هخامنشیان
هم از نظر باورها و عقاید و هم از نظر مراسم با آئین کهن ایرانی مطابقت دارد، آئینی که در ضمن پرستش اهورامزدا، ایزدان متعدد و نیروهای طبیعت نیز پرستش میشدند. این آیین به باورهای ودایی بیشتر از آیین زرتشت نزدیک است.[۳]
هنریک ساموئل نیبرگ نیبرگ عقیده دارد که در ساختهای بنیادین آئین هخامنشیان هیچیک از ویژگیهای اساسی آئین زرتشت دیدهنمیشود
هنریک ساموئل نیبرگ نیبرگ عقیده دارد که در ساختهای بنیادین آئین هخامنشیان هیچیک از ویژگیهای اساسی آئین زرتشت دیدهنمیشود.
آرتور کریستن سن در آثار کریستن سن تغییر عقیدهٔ او در مورد آئین هخامنشیان دیده میشود. کریستن سن نخست هخامنشیان را زرتشتی میدانستهاست و در کتاب مزداپرستی در ایران قدیم آوردهاست که «قبایل ایرانی که آیین زرتشت را پذیرفته بودند، در اراضی ایران پراکنده شدند و چون مشرق و مغرب این کشور را صحاری مرکزی آن از یکدیگر جدا می سازد، قبایل ماد و پارس که به جانب مغرب پیش آمده بودند تقریباً از نظر همکیشان خود، که در مشرق باقی مانده بودند، از نظر محو شدند. تکلم به زبانی که تقریباً نزدیک به زبان زرتشت باشد، خاص مردم مشرق بود و در همین قسمت است که قدرت انقلابی دین زرتشت بیشتر زنده مانده بود.» [۵] بعدها کریستن سن نظریه قبلی خود را رها کرده و نوشته است قبول این نظریه که کیش زرتشتی پیش از مهاجرت بزرگ قبایل ایرانی منتشر شده، و مادها و پارسیان هنگامی که در نیمهٔ اول قرن نهم پیش از میلاد یا دیرتر شروع به حرکت به طرف ممالک غرب کرده بودند دین زرتشتی داشتند و بعدها در نتیجه دوری قبایل از یکدیگر صورتهای متفاوت دین زرتشتی تکامل است از نظر اینکه زمان زرتشت را زمانی مؤخر از هزار سال پیش از میلاد مسیح دانسته میشود، مشکل است. اکنون نظریه بنونیست قانع کنندهتر به نظر میآید. آئین هخامنشیان زرتشتی نیست بلکه آیین قدیم ایرانی است.[۶]
گئو ویدنگرن
مهرداد بهار
گیرشمن
[
زرین کوب دوران هخامنشی نه مغان دین زرتشتی داشتند و نه خانوادهٔ سلطنتی و با توجه به نقشی که مغان در اجرای مراسم مذهبی پارسیها داشتند و با در نظر گرفتن این نکته که آیین خاندان هخامنشی ممکن نیست با عقاید طبقات عامه طوایف پارسی مغایرت واقعی داشتهباشد، پیداست که درین ادوار هنوز دین زرتشتی در بین پارسیها نفوذ نداشتهاست.
آرتور کریستن سن در آثار کریستن سن تغییر عقیدهٔ او در مورد آئین هخامنشیان دیده میشود. کریستن سن نخست هخامنشیان را زرتشتی میدانستهاست و در کتاب مزداپرستی در ایران قدیم آوردهاست که «قبایل ایرانی که آیین زرتشت را پذیرفته بودند، در اراضی ایران پراکنده شدند و چون مشرق و مغرب این کشور را صحاری مرکزی آن از یکدیگر جدا می سازد، قبایل ماد و پارس که به جانب مغرب پیش آمده بودند تقریباً از نظر همکیشان خود، که در مشرق باقی مانده بودند، از نظر محو شدند. تکلم به زبانی که تقریباً نزدیک به زبان زرتشت باشد، خاص مردم مشرق بود و در همین قسمت است که قدرت انقلابی دین زرتشت بیشتر زنده مانده بود.» [۵] بعدها کریستن سن نظریه قبلی خود را رها کرده و نوشته است قبول این نظریه که کیش زرتشتی پیش از مهاجرت بزرگ قبایل ایرانی منتشر شده، و مادها و پارسیان هنگامی که در نیمهٔ اول قرن نهم پیش از میلاد یا دیرتر شروع به حرکت به طرف ممالک غرب کرده بودند دین زرتشتی داشتند و بعدها در نتیجه دوری قبایل از یکدیگر صورتهای متفاوت دین زرتشتی تکامل است از نظر اینکه زمان زرتشت را زمانی مؤخر از هزار سال پیش از میلاد مسیح دانسته میشود، مشکل است. اکنون نظریه بنونیست قانع کنندهتر به نظر میآید. آئین هخامنشیان زرتشتی نیست بلکه آیین قدیم ایرانی است.[۶]
گئو ویدنگرن
مهرداد بهار
گیرشمن
[
زرین کوب دوران هخامنشی نه مغان دین زرتشتی داشتند و نه خانوادهٔ سلطنتی و با توجه به نقشی که مغان در اجرای مراسم مذهبی پارسیها داشتند و با در نظر گرفتن این نکته که آیین خاندان هخامنشی ممکن نیست با عقاید طبقات عامه طوایف پارسی مغایرت واقعی داشتهباشد، پیداست که درین ادوار هنوز دین زرتشتی در بین پارسیها نفوذ نداشتهاست.