آقای بامدادان گرامی،
اژدر بهنام
آقای بامدادان گرامی،
من با متدلوژی شما موافق نیستم. شما رابطه شخصیتها و احزاب سیاسی را، در بازهای از زمان و بدون در نظر نگرفتن مشخصات آن بازهی زمانی، دلیل ایرانستیز بودن آنها دانستهاید.
با متودلوژی شما، میتوان بسیاری از شخصیتهای سیاسی دوران مشروطیت، از جمله مشروطهخواهان را ایرانستیز دانست زیرا اصولا ایده مشروطهخواهی و دمکراسی که خود، بورژوایی بود (منظورم نفی دمکراسی نیست) همانگونه که شما در مورد چپ ایرانی نوشتهاید "نه از دل یک نبرد دراززَمان طبقاتی و در پی صنعتی شدن جامعه سربرکرد و نه بمانند همتای" اروپاییاش "زاده یک روند بلندزَمان اندیشگریِ نخبگان جامعه بود". و بسیاری از رجال مشروطه به نحوی با خارجیان در ارتباط بودند.
آغاز استدلال شما به بازهای از زمان برمیگردد که شاه، صدراعظم و وزیران و وکلای مجلس ما بدون توافق دو کشور انگلیس و روسیه تزاری بر سر کار نمیآمدند. شاه ما را آنها تعیین میکردند و بر تخت مینشاندند و از تخت پایین میآوردند. وزرا و وکلایمان را هم همینطور. پس از آن نیز آمریکا جای آن دو را گرفت و این قصه تا پایان حکومت محمدرضا پهلوی ادامه داشت ولی نه آنچنان آشکار که در کوتاهزمان مشروطیت و به روی کار آمدن رضاشاه و سپس، تبعید او بود.
شما در زیرنویس مقاله خود پرسیدهاید: "«دولت ملی» چگونه میتواند زیر چکمه سربازان بیگانه پابگیرد و خود فرمانروای سرنوشت خویش باشد".
این پرسش را در مورد دولتهای برآمده از انقلاب مشروطه نیز میتوان پیش کشید و همچنین در مورد حکومت پهلویها! البته هدف من از طرح این موضوع، قضاوت درباره دولت یک ساله پیشهوری و دفاع از آن نیست. صحبت بر سر متد شما و نتیجهگیریهای ممکن از آن است.
با این حساب، اکثریت مطلق سیاستمدران ایران را، از انقلاب مشروطه تا بهمن 1357، میتوان ایران ستیز نامید!
به نظر من، بهتر است که ایران ستیز بودن چپ ایرانی را (بر فرض ایرانستیز بودن آن) با تکیه بر موضعگیریهای مشخص و عمل آنها نشان دهید و مستدل کنید و در این باره نیز، مشخصات زمانی را از یاد نبرید.
با متد شما، در تاریخ مشروطه ایران، بجز تعدادی اندک و انگشت شمار، همه دولتمردان و سیاستمداران، از چپ و راست، ایرانستیز خواهند بود!
با مهر
اژدر بهنام
شما در زیرنویس مقاله خود پرسیدهاید: "«دولت ملی» چگونه میتواند زیر چکمه سربازان بیگانه پابگیرد و خود فرمانروای سرنوشت خویش باشد".
این پرسش را در مورد دولتهای برآمده از انقلاب مشروطه نیز میتوان پیش کشید و همچنین در مورد حکومت پهلویها! البته هدف من از طرح این موضوع، قضاوت درباره دولت یک ساله پیشهوری و دفاع از آن نیست. صحبت بر سر متد شما و نتیجهگیریهای ممکن از آن است.
با این حساب، اکثریت مطلق سیاستمدران ایران را، از انقلاب مشروطه تا بهمن 1357، میتوان ایران ستیز نامید!
به نظر من، بهتر است که ایران ستیز بودن چپ ایرانی را (بر فرض ایرانستیز بودن آن) با تکیه بر موضعگیریهای مشخص و عمل آنها نشان دهید و مستدل کنید و در این باره نیز، مشخصات زمانی را از یاد نبرید.
با متد شما، در تاریخ مشروطه ایران، بجز تعدادی اندک و انگشت شمار، همه دولتمردان و سیاستمداران، از چپ و راست، ایرانستیز خواهند بود!
با مهر
اژدر بهنام