شب پيش زنده ياد دكتر على اصغر خان حريرى تبريزى استاد فقيدم را به خواب ديدم ، فرمودند از مثنوى فردوسى معروفم كه به مناسبت تجديد بناى آرامگاه فردوسى سرودم ، و در بين شعر شعراى شركت كننده در مسابقه اقتراح انجمن آثار ملى سوم شد ،هشت بيت پايانى مثنوى راباز نويس و دربخش نظرات مطلبى كه در باره واژهء جز نوشته اى منتشر كن ! عرض كردم چه ضرورتى دارد، فرمودند مى خواهم آنها كه نمى دانند بدانند: يك ايرانى ترك زبان زاده محله دوچى تبريز و تربيت شده شيخ محمد خيابانى نظرش در باره شاهنامه و حضرت فردوسى چه بوده :همان روستازادهء اوستاد/ برزم سخن داد مردى بداد- به ناورد فردوسى نامدار/ بيازيد دست و بسربرد كار- به سى سال بار ستم برد و رنج/ پديد آوريد اين گرانمايه گنج - گروهى بر آن آفرين خواندند/ سر انگشتها بر دهان ماندند- حسودان چو آن گفته بشناختند/ به آزار گوينده پرداختند -سخنگوى پرمايه تا زنده بود/ زشهرى بشهر
منتشر كن ! عرض كردم چه ضرورتى دارد، فرمودند مى خواهم آنها كه نمى دانند بدانند: يك ايرانى ترك زبان زاده محله دوچى تبريز و تربيت شده شيخ محمد خيابانى نظرش در باره شاهنامه و حضرت فردوسى چه بوده :همان روستازادهء اوستاد/ برزم سخن داد مردى بداد- به ناورد فردوسى نامدار/ بيازيد دست و بسربرد كار- به سى سال بار ستم برد و رنج/ پديد آوريد اين گرانمايه گنج - گروهى بر آن آفرين خواندند/ سر انگشتها بر دهان ماندند- حسودان چو آن گفته بشناختند/ به آزار گوينده پرداختند -سخنگوى پر مايه تا زنده بود/ ز شهرى به شهرى گريزنده بود-بفرجام سود حسودان چه بود؟/ ز نامردى خود چه بردند سود؟- يكايك بمردند و شهنامه ماند/ كه بود آنكه شهنامه از بر نخواند؟!