باوجود این رژیم پست و پلید ، سخن گفتن از آشتی ملی در ایران بی معنی است. آینده کشور هم در ادبیات آخوندی اسم مستعار نظام ننگین شان است. تمام نگرانی اینها این است که نظامشان فرونپاشد وگرنه منافع ملی کشور و ملت ایران برای اینها ذره ای اهمیت ندارد. علی مطهری ، آخوند محمد خاتمی و مصطفی تاج زاده، همه گرگهای یک گله هستند.
با توجه به بحرانهای داخلی و خارجی که رژیم را احاطه کرده، این بحران ها رژیم را به سمت فروپاشی و سرنگونی سوق می دهد. بنابراین گفتگو و "آشتی ملی" را باندهای رژیم به یکدیگر توصیه می کنند.
یکی از عواملی که تاج زاده ها و خاتمی ها را به فراست گفتگو و "آشتی ملی" بین جناحهای رژیم انداخته است چرخش تعادل قوای جهانی علیه رژیم و ضرورت مقابله با آن از طریق یک صدایی در دورن حاکمیت منحوس شان است.
اما واقعیت این است که با توجه به بحرانهای داخلی و خارجی که رژیم را احاطه کرده، از این دعوت -
واقعیت این است که رژیم در مرحله پایانی عمر ننگین خود قرار دارد، و از سرنگونی به دست مردم ایران گریزی ندارد.