آقای ارسی عزیز! از شما مقالات
ناشناس
آقای ارسی عزیز! از شما مقالات ارزنده زیادی دیدم، خواندم و بهره بردم. اما این مقاله و بویژه پیشنهادتان به محصورین، آب یخی بود بر تصور من نسبت به شما. این چه توقع بیهوده و عجیبی است که شما از سمبلهای مقاومت و پایداری ملی دارید؟ اگر واقعا بر این عقیده بودید و هستید که سران جنبش سبز خطاهائی مرتکب شدهاند و باید عذر خواهی کنند، مگر در این همه سالها، هیچ احساس مسولیت نمی کردید که دهن باز کنید و بگوئید که اینجا و آنجا خطاهائی اتفاق افتاده است؟
کسی که در تمام این سالها در ستایش مقاومت محصورین قلم زده، بهتر است اندازه نگهدارد و اگر قصد خرج کردن دارد، از کیسه خودش خرج کند. خطای این بزرگان این بود که از مرز ضد ملی «خودی- غیرخودی» پا فراتر گذاشتند و حاضر نشدند، بنده و جنابعالی را به لجن بکشند تا جنبش سبز ملک طلق بچه مسلمانها بماند و الان هم همه تلاش خامنهای و شرکا این است که آنها را درست در این نقطه - که یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش سبز است - بشکنند و آنوقت شما به جای قدردانی از ایستادگی آنهائی که سلاحی جز صبر و استقامت ندارند، شکستن را صلا در میدهید؟ ما را در این خرابآباد چه میشود که گالیله کشی را تبلیغ میکنیم؟ آقای ارسی! شما مینویسید که : «....این سه رهبر محصور، در مواردی از سیاستهای اعتراضی خودشان در جریان جنبش سبز، انتقاد کردهاند، اما اقرار به آنها را برای شکست حصر، درست نمیدانند و چون دغدغهی وضع هواداران خود را دارند، نمیخواهند، باعث یأس سیاسی و شکست روحی فعالان سیاسی شوند. در واقع در یک بنبست سیاسیاخلاقی گیر کردهاند!» خامنهای همواره محصورین را متهم به «نا نجیبی» و قربانی کردن اخلاق در مقابل سیاست میکند. آیا واقعا متوجه نیستید که شما در این قسمت از نوشته خود، همان اتهام را به رهبران در حصر جنبش سبز وارد ساختهاید؟